چرا امام سجاد(ع) برای انتقام از قاتلان سیدالشهدا(ع) با مختار  همراه نشدند؟

خبرگزاری شبستان: اگر ائمه(ع) از جمله امام سجاد علیه السلام در آن شرایط می خواستند به چنین حرکات آشکار و قهرآمیزی دست بزنند، یقیناً ریشة شیعه کنده می شد و هیچ زمینه ای برای رشد مکتب اهل بیت(ع) و دستگاه ولایت و امامت در دوران بعد باقی نمی ماند.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، در کتاب «انسان 250 ساله» براساس بیانات مقام معظم رهبری پیرامون سبک زندگی سیاسی و مبارزاتی امام سجاد(ع) آمده است:

... باید دینِ مردم درست می شد، باید اخلاق مردم درست می شد، باید مردم از این غرقاب فساد بیرون می آمدند، باید دوباره جهت گیری معنوی، که لبُّ لبُاب دین و روح اصلیِ دین همان جهت گیری معنوی است، در جامعه اِحیا می شد. لذا شما نگاه می کنید، می بینید زندگی و کلمات امام سجاد زهد است، «أنّ عَلامَه الزّاهِدینَ فی الدّنیا الرّاغِبینَ فی الآخِرَه » شروع یک سخن مفصل طولانی ای نگونه است.

اگرچه در آن سخن هم یک مفاهیم و اشاره به آن اهداف کذایی که ذکر کردیم، هست. یا «أوَ لا حُرٌّ یَدَعُ هذِهِ اللُّماظَه لِأهلِها یَعنی الدّنیا، فَلَیسَ نِالَفُسکُم ثَمَنٌ اِ الجَنّه فَلا تَبیعُوها بِغَیرِها ». کلمات امام سجاد، بیشترینش زهد است، بیشترینش معارف است، اما باز معارف را هم در لباس دعا. چون همانطورکه گفتیم اختناق در آن دوران و نامناسب بودنِ وضع، اجازه نمی داد که امام سجاد بخواهند با آن مردم بی پرده و صریح و روشن حرف بزنند؛ نه فقط دستگاه ها نمی گذاشتند، مردم هم نمی خواستند. اصلاً آن جامعه یک جامعة نالایق و تباه شده و ضایع شده ای بود که باید بازسازی می شد. سی وچهار سال، سی وپنج سال، از سال شصت و یک تا نود و پنج، زندگی امام سجاد این طوری گذشته. البته هرچه که گذشته وضع بهتر شده است لذا در دنبالة همان حدیثِ «ارِتدَّ النّاسُ بعَدَ الحُسَین» از امام صادق، دارد که «ثمُّ انِّ النّاسَ لحَِقوا و کَثُروا » بعد مردم ملحق شدند، و ما می بینیم که همین طور است. دوران امام باقر که می رسد، وضع فرق کرده بود، این به خاطر زحمات سی وپنج سالة امام سجاد است. 28 / 4/ 1365

بعضی فکر می کنند اگر امام سجاد می خواست درمقابل دستگاه بنی امیه مقاومت کند، بایستی او هم علم مخالفت را بر می داشت و یا اینکه مثلا به مختار یا عبدالله بن حنظله ملحق می شد و یا اینکه رهبری آنها را به دست می گرفت و آشکارا مقاومتِ مسلحانه می کرد. با در نظر گرفتن وضعیت زمان حضرت سجاد(ع) می فهمیم که این تفکر با توجه به هدف ائمه(ع) یک تفکرِ نادرستی است.

اگر ائمه(ع) از جمله امام سجاد علیه السلام در آن شرایط می خواستند به چنین حرکات آشکار و قهرآمیزی دست بزنند، یقیناً ریشة شیعه کنده می شد و هیچ زمینه ای برای رشد مکتب اهل بیت و دستگاه ولایت و امامت در دوران بعد باقی نمی ماند، بلکه همه از بین می رفت و نابود می شد. لذا امام سجاد(ع) در قضیه مختار اعلام هماهنگی نمی کنند، گرچه در بعضی از روایات آمده است که ارتباطی پنهانی با مختار داشتند، ولی هیچ شکی نیست که آشکارا با او هیچ روابطی نداشته اند و حتی در بعضی از روایات گفته می شود که امام سجاد نسبت به مختار بدگویی می کنند و این هم خیلی طبیعی به نظر می رسد که این یک عمل تقیه آمیزی باشد که رابطه ای بین آنها احساس نشود. البته اگر مختار پیروز می شد، حکومت را به دست اهل بیت می داد، اما در صورت شکست اگر بین امام سجاد و او رابطة مشخص و واضحی وجود می داشت یقیناً نِقمتِ (عقوبت) آن، دامن امام سجاد (ع) و شیعیان مدینه را هم می گرفت و رشتة تشیع قطع می شد. لذا امام سجاد هیچ گونه رابطة آشکاری را با او برقرار نمی کنند.

در روایت آمده است که وقتی مسلم بن عقبه در ماجرای حرّه به مدینه می آمد، کسی شک نکرد اولین شخصیتی که مورد نقمت او قرار می گیرد علی بن الحسین (ع) است. لکن امام سجاد (ع) با تدبیر و روش حکیمانه طوری رفتار کردند که این بلا از سر ایشان دفع شد و آن حضرت باقی ماندند و طبعا محور اصلی شیعه باقی ماند.

البته روایاتی که در برخی از کتب ـ از جمله بحار‌الانوار ـ هست و حاکی از اظهار تذلل حضرت سجاد(ع) در نزد مسلم بن عقبه است و من هم ای روایت ها را تکذیب قطعی می کنم برای اینکه اولاً این روایات به هیچ سند صحیحی متکی نیست، ثانیاً روایات دیگری وجود دارد که آنها را از جهت مضمون تکذیب می‌کند.

در ملاقات امام سجاد با مسلم بن عقبه روایات متعددی هست که هیچکدام با همدیگر سازگار نیستند و چون برخی از آن روایات با منش و روش ائمه منطبق تر و سازگار تر است، ما آنها را می پذیریم و بطور طبیعی قبول می کنیم. وقتی ما آنها را قبول کردیم، آن روایات دیگر به کلی مردود خواهد شد و من شک ندارم که آن روایات نادرست است.

به هرحال آنگونه رفتاری که در برخی از آن روایات هست از امام سجاد(ع) صادر نشده، لیکن شک هم نیست که حضرت برخورد خصمانه با مسلم بن عقبه نکردند چرا که اگر آن چنان برخوردی داشتند، حضرت را به قتل می رساند و این برای جریان فکری امام حسین(ع) که باید بوسیله امام سجاد(ع) تعقیب می شد، خسارت جبران ناپذیری بود. لذا است که امام سجاد می مانند و همانطور که در روایت امام صادق(ع) دیدیم کم کم مردم ملحق شدند و زیاد شدند. کار امام سجاد – در حقیقت- در چنین زمینه سخت و نامساعد و غیر قابل ادامه ای شروع می شود.

البته دستگاه عبدالملک- که بیشترین دوران امامت سی و چند ساله امام سجاد را این حکومت گرفته بود- کمال اشراف و نظارت را بر زندگی امام سجاد(ع) داشت، جاسوس هائی گماشته بود که وضع زندگی امام سجاد- حتی مسأله داخلی و خصوصی آن حضرت- را به او گزارش می دادند.

 

اهداف امام

اینک زمینه کار امام سجاد روشن شد. حالا امام می خواهد در این زمینه و این وضعیت، کار خود را آغاز کند. اینجا به هدف و روشی که ائمه در پیش گرفته اند مختصر اشاره ای می کنم سپس به جزئیات زندگی آن حضرت با این روش می پردازیم.

بدون شک هدف نهایی حضرت سجاد ایجاد حکومت اسلامی است و همانگونه که در آن روایت امام صادق(ع) آمده است خدای متعال سال ۷۰ را برای حکومت اسلامی در نظر گرفته بود و چون در سال ۶۰ حضرت حسین بن علی(ع) به شهادت رسید، به سال ۱۴۷-۱۴۸ به تأخیر افتاد، این کاملا حاکی از این است که هدف نهائی امام سجاد و سایر ائمه ایجاد یک حکومت اسلامی است. اما حکومت اسلامی در آن شرایط چگونه بوجود می آمد؟ این به چند چیز نیازمند است:

۱- باید اندیشه درست اسلامی که ائمه(ع) حامل واقعی آن هستند و همین اندیشه است که باید مبنای حکومت اسلامی قرار بگیرد، تدوین و تدریس و منتشر شود.

بعد از اینکه در طول سالیان متمادی، جامعه اسلامی از تفکر درست اسلامی جدا مانده، چگونه می توان حکومتی بر مبنای تفکر اصیل اسلامی بوجود آورد، در حالی که زمینه سازی فکری میان مردم انجام نگرفته باشد و آن احکام اصیل تدوین نشده باشد.

بزرگترین نقش امام سجاد(ع) این است که تفکر اصیل اسلامی یعنی توحید، نبوت، مقام معنوی انسان، ارتباط انسان با خدا و بقیه چیزها را تدوین کرده است و مهمترین نقش صحیفه سجادیه همین بود. شما صحیفه سجادیه را در نظر بگیرد سپس اوضاع فکری اسلامی مردم آن دوران را هم در نظر بگیرید، خواهید دید اینها چقدر با هم فاصله دارد. درهمان وقتی که همه مردم دنیای اسلام در جهت مادی گری و به سوی حرکات و انگیزه های مادی سیر می کردند و از شخص خلیفه (که عبدالملک مروان است) تا علمای اطرافی او (از جمله محمد بن شهاب زهری که بعداً از این علماء درباری اسمی خواهم آورد) همه فکر خودخواهی و دنیا خواهی را تعقیب می کنند، امام سجاد(ع) به مردم خطاب می کند و چنین می گوید: «أوَ لا حُرٌّ یدَعُ هذِه اللمُّاظَه لِأهلهِا » آیا آزاد مردی نیست که این پس ماندة دهان سگ را برای اهلش بگذارد.

تفکر اسلامی در این جمله عبارت است از: هدف گیری معنویات و حرکت در راه رسیدن به آرمانهای معنوی و اسلامی و انسان را در رابطه با خدا و در رابطه با تکالیف قرار دادن. و این درست نقطه مقابل آن چیزی است که حرکت مادی مردم آن روز ایجاد می کرد. این نمونه ای بود که بیان کردم و امام سجاد از قبیل این نمونه باید کارهای فراوانی را انجام می داد که نتیجه این کارها این باشد که تفکر درست اسلامی به صورت واقعی خود در فضای جامعه اسلامی محفوظ بماند و از بین نرود. این اولین کار امام سجاد بود.

۲- آشنا کردن مردم را نسبت به حقانیت آن کسانی که حکومت باید بدست آنها تشکیل شود. درحالی که تبلیغات ضد خاندان پیامبر در طول ده ها سال تا دوران امام سجاد(ع) غوغا کرده و عالم اسلام را پر کرده و احادیث مجعول فراوانی از قول پیامبر در خلاف جهت حرکت اهل بیت و حتی در مواردی مشتمل بر سب و لعن اهل بیت جعل شده و در بین مردم پخش شده بود، و مردم هیچگونه آگاهی از مقام معنوی و واقعی اهل بیت نداشتند، چگونه می توان حکومتی بدست اهل بیت تشکیل داد؟

بنابراین یکی از اهداف و حرکتهای مهم دیگر امام سجاد این است که می بایست مردم را نسبت به حقانیت اهل بیت و اینکه مقام ولایت و امامت و حکومت حق اینها است و اینان خلیفه واقعی پیامبر هستند، روشن سازند و مردم نیز می بایست به این مسأله آشنا شوند. و این مطلب ضمن اینکه جزء ایدئولوژی و تفکر اسلامی است، در عین حال ماهیت سیاسی دارد یعنی یک حرکت سیاسی است بر ضد دستگاه حاکم.

۳- امام سجاد(ع) باید تشکیلاتی بوجود می آورد که آن تشکیلات بتواند محور اصلی حرکتهای سیاسی آینده باشد. در جامعه ای که مردم بر اثر اختناق و فقر و فشارهای مالی و معنوی و هم نوعی، به تنهایی و جدایی و دوری و از هم گسستگی عادت کرده اند، حتی شیعه تحت آن چنان فشار و ارعابی قرار گرفته اند که تشکیلاتشان متلاشی شده است، امام سجاد(ع) چگونه می تواند دست تنها یا با یک عده افراد غیر منظم و غیر متشکل کار خود را آغاز کند؟

بنابراین کار دیگر امام سجاد(ع) این است که تشکیلات شیعی را به راه بیاندازد. این چیزی که از دیدگاه ما از دوران امیرالمؤمنین(ع) وجود داشته و سپس در ماجرای عاشورا و واقعه حره و واقعه مختار تقریبا زمینه هایش متلاشی شده، این را نوسازی و بازسازی کند.

نتیجه این که امام سجاد(ع) سه کار اصلی دارد:

اول: تدوین اندیشه اسلامی به صورت درست و طبق ما انزل الله، پس از آن که مدتهائی بر تحریف یا فراموشی این اندیشه گذشته است.

دوم: اثبات حقانیت اهل بیت و استحقاق آنها نسبت به خلافت و ولایت و امامت.

سوم: ایجاد تشکیلات منسجم برای پیروان آل محمد(ص) یعنی پیروان تشیع.

این سه کار اصلی است که ما باید بررسی کنیم و ببینیم در دوران حیات امام سجاد(ع) کدام یک از این سه کار در دست انجام بوده است. در کنار این سه کار، کارهای دیگری هم وجود دارد که اینها کارهای حاشیه ای یا ضمنی است. از جمله اینکه گاهی اظهاراتی و حرکاتی از خود امام یا از طرف یاران ایشان انجام بگیرد که آن فضای اختناق را تا حدودی باز کند.

ما می بینیم در ماجراهای متعددی که یاران امام یا خود امام در مجامع (البته آن وقت که استحکامات بیشتری پیدا کرده بودند) به اظهاراتی دست می زنند که این اظهارات فقط برای این است که آن فضای مختنق را بشکند و یک هوای لطیفی در بین این جو گرفته بوجود بیاید. این یکی از کارهای حاشیه ای است که نمونه هایش را یادآور خواهم شد.

یکی دیگر از کارهای حاشیه ای، دست و پنجه نرم کردن های خفیفی با دستگاه های حکومتی یا وابستگان به آنها است، مثل قضایایی که بین امام سجاد(ع) و عبدالملک بارها اتفاق افتاده است و مثل اموری که بین حضرت با علمای منحرف وابسته به عبدالملک (از قبیل محمد بن شهاب زهری) رخ داده و همچنین بعضی از درگیری هایی که بین یاران ائمه و خلفا گذشته است، که اینها به منظور این بوده که مقداری از آن جو گرفته را باز کنند.

اگر کسی با همین مقدار که من بیان کردم وارد شود در روایات اخلاقی، موعظه ها، نامه ها و دیگر روایاتی که از زبان امام سجاد(ع) نقل شده و یا برخوردهایی که در زندگی امام سجاد بوده، تمام آنها برایش معنی پیدا می کند، یعنی خواهد دید که همه آن اظهارات و برخوردها در یکی از این سه خطی است که اشاره کردیم و اینها در کل برای ایجاد حکومت اسلامی است، البته امام در فکر این نبودند که حکومت اسلامی در زمان خودشان تشکیل شود چون می دانستند که این در آینده- یعنی در حقیقت در دوران امام صادق(ع)- تشکیل خواهد شد. (پاسدار اسلام، ش 8)

با این سه کار زمینه برای تشکیل حکومت اسلامی و نظام علوی امکان پذیر می شد البته قبلا گفتم الان هم تاکید می کنم، امام سجاد(ع) بر خلاف امام صادق(ع) نظرشان این نبود که در زمان خودشان این حاکمیت تبدیل پیدا کند و حکومت اسلامی برقرار شود، زیرا معلوم بود که زمینه در دوران زندگی امام سجاد آماده نمی شد. ظلم و اختناق و تاریکی و فشار بیش از اینها بود که در ظرف این سی سال بتوان آنها را برطرف کرد، بلکه امام سجاد(ع) برای دوران آینده کار می کرد. حتی به قراین متعددی می فهمیم که امام باقر(ع) هم در دوران زندگیشان به قصد این نبودند که حکومت اسلامی را در زمان خودشان تشکیل بدهند. یعنی از سال ۶۱ تا سال ۹۵ ه.ق که شهادت امام سجاد است و از سال ۹۵ تا سال ۱۱۴ که شهادت امام باقر است، هیچکدام از اینها به این فکر که در زمان خودشان این حکومت تشکیل بشود، نبودند. و لذا برای درازمدت کار می کردند. بنابراین همان گونه که اشاره شد، روش امام سجاد برای درازمدت بود.

اکنون می خواهیم به بیانات امام سجاد(ع) وارد شویم و آنچه را که گفتیم؛ از گفته های امام سجاد بیرون بیاوریم. چون وقتی ما زندگی امام سجاد را تحلیل می کنیم، اصیل ترین منبع ما برای این منظور، کلمات خود آن حضرت است.

همانگونه که در مورد زندگی همه ائمه(ع) داب و روش ما همین است، ما اظهارات خود ائمه و روایاتی که صادر از زبان خود ائمه هست را بهترین منبع و مدرک برای شناخت زندگی آنها می دانیم؛ منتهی قبلا هم اشاره کردیم که ما این بیانات را در صورتی درست درک می کنیم که به جهت حرکت ائمه و مقصود و مقصد آنها از این مبارزه و تلاش و سیری که می کردند، آشنا باشیم و در غیر این صورت کلماتی را که خواهم گفت، بد معنا خواهیم کرد و حالا که به آن آشنا شدیم، که تازه خود آن آشنایی هم به برکت بیانات خودشان هست، خواهیم دید که ما از کلمات ائمه(ع) چه استفاده های درستی در این زمینه می کنیم.

قبل از آنکه وارد بحث شویم، باید نکته کوتاهی را یادآوری کنیم و آن اینکه امام (ع) چون در دوران اختناق زندگی می کردند و نمی توانستند مفاهیم مورد نظرشان را آشکار و صریح بیان کنند، از شیوه موعظه و دعا استفاده می کردند. دعا مربوط به صحیفه سجادیه است – که آن را بعدا ذکر میکنیم – و موعظه مربوط به بیانات و روایاتی است که از آن حضرت نقل شده است. درغالب بیانات امام سجاد(ع) یا شاید بتوان گفت در همه، لحن کلام، لحن موعظه است و در ضمن بیان موعظه و نصیحت، آنچه را که قبلا اشاره کردم، امام بیان کرده اند و شما وقتی به این بیانات نگاه کنید، روش حکیمانه بسیار زیرکانه ای را مشاهده می کنید که امام در پیش گرفتند و با آن روش ضمن اینکه به ظاهر دارند مردم را موعظه نصیحت می کنند، آنچه را که می خواهند در ذهن مردم جا بگیرد آن را به مردم القا می کنند این بهترین نحو انتقال و القای ایدئولوژی و افکار درست است.

ادامه دارد ...

کد خبر 662924

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha