خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "كوفیانِ زمانِ حسین(ع) آدمهای عجیبی هستند نه می توانند مثل شامیان دل از دین بكنند - شامیان دلشان را به معاویه سپردند وخدا و دین و پیغمبرشان را معاویه قرار دادند - آری؛ كوفیان نه می توانند دل از پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) بردارند و نه می توانند از دنیا دل بكنند، نه ترس را می توانند زیر پا بگذارند و نه دینشان را. این است كه دائم مذبذب هستند و لذا در صحنههای امتحان همواره مشكلدار شدهاند، و كوفیانی نجات یافتند كه كار را یكسره كردند، مثل مسلمبنعوسجه و حبیببْنمظاهر.
نسلی كه در فرهنگ رُمیِ معاویه ای زندگی كند، همین گرفتاری را دارد، معاویه همواره در تلاش است تا مردم دل به عرش نبندند و آنقدر هم خود معاویه جذاب نیست كه بتوان دل را به او سپرد. و حسین(ع) در چنین شرایطی كوفیان را بیدار كرد كه ریشة مشكل كجاست و عدّهای را نیز نجات داد، هرچند كوفیان حسین(ع) را یاری نكردند.كوفیان انعكاس مردمی هستند كه یاد عهد اسلامی را رها نكرده اند، ولی در و دیوارهای فرهنگ معاویه ای گرفتارشان كرده است، و یك جرأت نیاز دارند تا آنها را به خراب كردن آن دیوار بكشاند و به آنها شجاعت بخشد. و حسین(ع) مظهر این شجاعت بخشیدن بود. و لذا به دست همین كوفیان است كه پس از حسین(ع)، فرهنگ یزیدی زیر و رو شد، تا ننگی را كه بر دامن خود نشانده بودند، بشویند."
آنچه در ادامه می آید بخش پنجم و پایانی سلسله مطالبی با عنوان فرهنگ عاشورا در برابر پوچی ها برگرفته از کتاب "کربلا مبارزه با پوچی ها" اصغر طاهرزاده پژوهشگر دینی است.
عهد لاهوتی خود را از طریق حسین(ع) می شود زنده نگه داشت
و تنها از طریق حسین(ع) و عزاداری برای اوست كه قدرت تشخیص جهت را میتوان پیدا نمود و از عهد فطریِ ازلی غافل نشد، همان عهدی كه قرآن در رابطه با آن می فرماید: «وَ اِذْ اَخَذَ ربُّكَ مِنْ بَنی ادَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّیَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُم عَلی اَنْفُسِهِم اَلَسْتُ بِرَبِّكُم قالُوا بَلی شَهِدْنا اَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ» ما همه عهدی ازلی داشتهایم، در آن عهد خدا را یافتیم. با خدا معامله كردیم او فرمود: اَلَسْتُ بِرَبِّكُم؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟ و ما با تمام مستیِ عهد الست گفتیم: بَلی شَهِدْنا. آری می بینیم كه هستی. و از طریق عهد حسینی است كه می توان از عهد ازلی غافل نشد. اصولاً ما باید نهضت حسین(ع) را یك پیام كلّی ببینیم كه مجموعهاش یك پیشنهاد برای ما دارد، و آن اینكه چگونه خود را از پوچی زندگی زمینی برهانیم؟ به چه چیز بیندیشیم كه نفله نشویم؟ با چه بسر ببریم كه سرد و افسرده و دلمرده نباشیم؟
عهد لاهوتی خود را در زمین از طریق حسین(ع) می شود دائم زنده نگهداشت، چراكه زمانه، زمانة فراموشی آن عهد است و اگر راهی برای یادآوری و توجّه به آن عهد نیابیم، خودبهخود فراموش می شود.
اگر حسین(ع) از زندگی انسانها برود، در زمانه ای كه زمانه فراموشی عهد فطری است، دیگر انسان نمی تواند زندگی كند و بدون شك متوقّف و بی محتوا می شود. جوانی كه بی محتوا شد برای پركردن این بی محتوایی به هر كار بی محتوایی دست می زند و بر بی محتوایی خود می افزاید.
اگر از راه حسین(ع) جدا شویم هر چه جلوتر رویم خارِ پوچی، بیشتر بر جان ما فرو رفته است و هر راه دیگری هم برای دفع آن انتخاب كنیم، باز آن خار را محكمتر كرده ایم، چراكه به عهد محمّدی(ص) از طریق شور حسینی نزدیك نشده ایم. فهم نهضت حسینی به واقع مشكل است به خصوص كه هنوز ما به عمق درد در آخرالزمان پی نبرده ایم، و به واقع این كلماتی كه بشر با آن صحبت می كند، برای تفسیر نهضت امامحسین(ع) خلق نشده است، حال چگونه می توان در دل این كلمات و بهوسیله آنها نهضتی را تفسیر كرد كه از آسمان ها بلندتر است؟
روانكاوی رفتارهای متناقض كوفیان
كوفیانِ زمانِ حسین(ع) آدمهای عجیبی هستند نه می توانند مثل شامیان دل از دین بكنند - شامیان دلشان را به معاویه سپردند وخدا و دین و پیغمبرشان را معاویه قرار دادند - آری؛ كوفیان نه می توانند دل از پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) بردارند و نه می توانند از دنیا دل بكنند، نه ترس را می توانند زیر پا بگذارند و نه دینشان را. این است كه دائم مذبذب هستند و لذا در صحنههای امتحان همواره مشكلدار شدهاند، و كوفیانی نجات یافتند كه كار را یكسره كردند، مثل مسلمبنعوسجه و حبیببْنمظاهر.
نسلی كه در فرهنگ رُمیِ معاویه ای زندگی كند، همین گرفتاری را دارد، معاویه همواره در تلاش است تا مردم دل به عرش نبندند و آنقدر هم خود معاویه جذاب نیست كه بتوان دل را به او سپرد. و حسین(ع) در چنین شرایطی كوفیان را بیدار كرد كه ریشة مشكل كجاست و عدّهای را نیز نجات داد، هرچند كوفیان حسین(ع) را یاری نكردند.
كوفیان انعكاس مردمی هستند كه یاد عهد اسلامی را رها نكرده اند، ولی در و دیوارهای فرهنگ معاویه ای گرفتارشان كرده است، و یك جرأت نیاز دارند تا آنها را به خراب كردن آن دیوار بكشاند و به آنها شجاعت بخشد. و حسین(ع) مظهر این شجاعت بخشیدن بود. و لذا به دست همین كوفیان است كه پس از حسین(ع)، فرهنگ یزیدی زیر و رو شد، تا ننگی را كه بر دامن خود نشانده بودند، بشویند.
كوفیان بعد از شهادت امامحسین(ع) غوغا كردند. می آمدند بالای سر قبر امام و آنقدر به سر و روی خود می زدند كه می مردند، و یا با شمشیر به جان خود و بقیّه می افتادند، هر چند به نتیجه نرسیدند، چون حسین(ع) را یاری نكردند. اما حسین(ع) به نتیجه ای كه می خواست رسید. كوفیان چون حسین(ع) را دعوت نمودند و سپس عهدشكنی كردند، آنچنان سرشكسته و پشیمان شدند كه برای جبران آن در نابودی قاتلان كربلا نقش اوّل را داشتند. شیعیانی كه تمام محبّت خود را به امامشان ندادهاند، میتوانند در آینة كوفه، آیندة خود را بنگرند. كوفیان در دل خود برای دنیا و قبیلة خود، جایی باز كردهاند؛ كوفه نمایش آیندة چنین شیعیانی است. باز باید ازكوفه سخن گفت، كوفه و حسین(ع) یك تاریخ حرف دارند، بگذار تا وقت آن برسد.
چرا نگاه ما به كربلا بسته و منجمد است؟
در كربلا كجا را نگاه می كنید؟ ما اكثر وقت ها در بحث كربلا به صحنه عاشورا نگاه می كنیم ولی به فرهنگی كه در پشت و پهلوی این فرهنگ موجود است نگاه نمی كنیم. حضرت زینب(س) در كربلا به سقیفه نگاه می كند، یعنی به پنجاه سال پیش نگاه می كند، ما باید در كربلا نگاهمان را باز كنیم و فرهنگ آن زمان را ببینیم و بعد برای امروز خودمان از آن درس، بلكه درس ها بگیریم.
نسلی در صحنه است كه در بین عهد الهی صدر اسلام، با آن همه سادگی و بندگی و حیرت، با آسمان و غیب همراه بود و بین عهد پرتجمّل و تزویر معاویه، سرگردان مانده است، نه می تواند دل از آن بركند و نه می تواند از این به در آید، و حسین(ع) پیام بلند نجات آن عصر شد، تا راه دلسپردن به عهد پیامبر صلوتاللهعلیهوآله را به بشریّت بیاموزاند.
جوان امروز ما از طرفی به یاد فرهنگ بسیجیان و امام و شهداء است و دل در هوای آنان دارد، و از طرفی بعضی از مسؤولانِ پرتجمّل و كسانی را میبیند كه به اسم انقلاب، ثروت های بادآوردة دولتی دست و پا كردهاند، و در این میان سرگردان می شود و اگر از این نسل، حسین(ع) را نگیریم، به یزید وغرب نزدیك نمی شود و نهتنها سرگردان نمی ماند، بلكه صدای بلند اعتراضی می شود بر آنهایی كه دارند جامعه را از عهد امام و بسیجیان جدا می كنند و از همین طریق است كه جامعه اصلاح می شود و زندگی این جوانان معنای واقعی به خود می گیرد. عمده آن است كه بدانیم باید توجّه خود را به فرهنگی جلب كنیم كه بتواند امروز ما را درست تحلیل نماید، تا بدانیم چه تفكّری است كه می خواهد عهد الهی جامعه را به غفلت بكشاند. در سقیفه گفتند مردم را به خود واگذارید ولی سیاسیون غیرِالهی عنان را بهدست گرفتند و در این راستا، امامت حذف شد و جامعه به غفلت و سرگردانی دچار گشت. بیایید كاری بكنید كه آن تجربة تلخ كشته شدن امام معصوم(ع)؛ یعنی شهادت تجسّم معنویت، دوباره تكرار نشود. حسین(ع) در سقیفه كشته شد، هر انسان معنوی كه پس از رحلت پیامبر(ص) كشته شد، ریشه در سقیفه دارد؛ چه علی(ع) در محراب و چه شهیدان جنگ هشتساله و چه شهدای حج؛ و هر حاكم ظالمی كه بر بشریّت تحمیل گشت نیز ریشه در سقیفه دارد، چه معاویه باشد و چه رضاخان و ما فعلاً به معاویه مینگریم تا همة انحرافهایی را كه با جدایی از عهد محمّدی(ص) بهوجود آمد نگریسته باشیم. در آن وقت است كه به من اعتراض نمیكنی چه ربطی بین سقیفه است با شهدای مظلوم جنگ هشتساله.
این آخرین فراز صحبت در این جلسه است؛ التفات بفرمایید:
با جوّسازی می گفتند: مردم را به حال و ارادة خودشان واگذارید، شما را با مردم چهكار؟ و اگر خوب دقت میكردی، متوجّه میشدی این یعنی مردم را آشكارا به نیستی كشاندن و بردگی آنها را در نظام اموی جاودانه كردن، چون كلمة حقّی را در فضایی باطل، شعار میدادند و حسین(ع) دیواره های این بردگیِ جاودانه را ویران كرد و وسوسه ها و تهمت های بی تفاوتی نسبت به مردم را به چیزی نگرفت و فرهنگ غمخوارگی برای مردم را قوّت بخشید، تا مردم فقط در زمین نمانند و از آسمان محروم گردند.
فضای بی تفاوتی را چه كسانی شایع می كنند؟ حسینبنعلی(ع) اگر می خواست بی تفاوت باشد، حكومت معاویه و یزید با همان فرهنگ خاصّ خودش تداوم پیدا می كرد. بی تفاوتی در جامعة دینی، یعنی اجازه دهیم كه فرهنگ غیر دینی در جامعه خانه كند. هنر این است كه حسینگونه، آری؛ حسینگونه، و نه به گونه ای دیگر، با چنین فرهنگی مقابله كنیم و چنین مقابله ای حكمت حسینی را با همه عمق و سوز و شور و حكمتش میطلبد و روح نهضتِ خدمترسانی به مردم با نیّت نزدیكی به حسین(ع)، همة حیلههای دشمن را خنثی میكند.
نظر شما