به گزارش خبرنگار شبستان، مصطفی رحماندوست، در نشست داستان کودک و نوجوان و ادبیات پایداری که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد، گفت: جنگ را به ما تحمیل کردند تا از تاثیر انقلاب بر جهان بکاهند. ما در جنگ با نبودنها مواجه شدیم، امروز بچه پدر داشت و فردا می شد فرزند شهید. بحث این بود که نویسندگان کودک و نوجوان باید نسبت به جنگ حساسیت نشان دهند یا نه، این بحث سامان نگرفت زیرا خود نویسندگان حساسیت نشان دادند.
رحماندوست ادامه داد: سال های سال بود که می خواستم در مورد پدر شعر بگویم، نمی توانستم زیرا احساس می کردم بچه های شهدا از من می رنجند، صبر کردم که آنها بزرگ شوند، در آن زمان کسی به ما نمی گفت که در مورد جنگ بنویسید اما همزمان با سال اول جنگ نخستین کتاب های جنگ هم نوشته شد. ما در زمان در مورد جنگ نوشتیم اما بی تجربه بودیم و مورد هجوم عده ای قرار گرفتیم که می گفتند برای بچه ها نباید از جنگ حرف زد، ما بی تجربه بودیم احساسی و با اعتقاد می نوشتیم.
وی تصریح کرد: کتاب "اسم من علی اصغر نیست" شاید اولین کتاب دفاع مقدس نباشد اما دومین یا سومین کتاب است و این کتاب را زمانی که در جبهه راننده آمبولانس بودم، نوشتم؛ کانون آن را چاپ کرد و به بالای 320 هزار نسخه رسید. بعد از اتمام جنگ یک بار دیگر آن را چاپ کردند، وقتی دوباره خواستند آن را چاپ کنند نگذاشتم زیرا موضوعیت نداشت. این کتاب از نظر داستان نویسی اشکال دارد. چند بار خواستم آن را از نظر فنی درست کنم دیدم نمی توانم و این قصه باید همین جوری باشد.
این شاعر بیان کرد: این حس که نباید برای بچه ها از جنگ نوشت حس سوسولیستی بود. همه فقر بعد از جنگ را می دیدند، وقتی بچه من نمی توانست به مدرسه برود نمی توانستم بگویم که از جنگ تاثیر نگرفته است. ما باید به دو دلیل برای بچه ها از جنگ می گفتیم اول اینکه باید با آنها همدردی می کردیم که تلخی های جنگ را که غیرکودکانه بود، تحمل کنند دوم اینکه نمی دانستیم جنگ چقدر طول می کشد، باید کودکان را آماده می کردیم تا اگر جنگ ادامه پیدا می کرد، مدافعانی داشته باشیم.
وی با اشاره به اینکه بعد از جنگ جریان موافق و مخالف جنگ پدید آمد، گفت: ما اصلا موافق جنگ نداریم حتی در بین کسانی که به جبهه رفتند و شهید شدند. جنگ بد و خانمانسوز است اما چاره ای نبود؛ دفاع، مقدس بود لذا مخالفان جنگ بعد از جنگ هم صدایشان بلند نشد. جنگ 100 هزار نفر از معتقدان جامعه را به کام خود کشید و 4 تا 5 برابر این جمعیت را معلول کرد. از لفظ جانباز استفاده نمی کنم زیرا می خواهم فرمولی ببینید، خدا را شکر در این جنگ شکست نخوردیم.
رحماندوست اظهار داشت: مرزهای فکری و اعتقادی ما در جنگ آسیب دید اما مرزهای جغرافیایی نه، عده ای موافق جنگ بودند و از جنگ نوشتند، عده ای بی تجربه بودند با احساس نوشتند اما معتقد بودند. این فرم برای زمان جنگ بود. عده ای بی تجربه نوشتند، با احساس نوشتند اما از راه اعتقاد ننوشتند. این دو نوع کار بعد از جنگ تاثیرگذار نبود اولی موقعیت باورپذیری خود را در جامعه از دست داده بود و دومی چون از روی اعتقاد نبود، اثر نداشت. یک عده هم از جنگ نوشتند، آنها با تجربه بودند و به جای احساس در نوشته عاطفه و عقل را استخدام کردند و با اعتقاد نوشتند، آقای بایرامی از جمله این افراد است.
وی خاطرنشان کرد: آن چیزی که خوانده می شود و تاثیر می گذارد که با فضا، موقعیت و جغرافیای معاصر بتوان به آن حس دهد. در تمام دنیا ادبیات بعد از جنگ به دو قسمت تقسیم می شود. ادبیات مخالف جنگ که در کشور ما پا نگرفت. ادبیات موافق جنگ که دو قسمت است، یک قسمت ادامه ادبیات جنگ است که حسی و شعاری است و قسمت دوم آگاهانه، فن مدارانه و تاثیرگذار است.
رحماندوست اظهار داشت: امروزه ما ادبیات پایداری نیاز داریم که زیرمجموعه اش ادبیات هشت سال دفاع مقدس است. فیلم هایی در مورد جنگ جهانی دوم می بینید که یک بچه ای هست و در حد بچگی خود کمک می کند و باعث اتفاق عمده می شود و آن فیلم را باور می کنید، اینگونه آثار در کشور ما کم تولید شده است. توان نظامی ما قابل مقایسه با دشمن نبود اما ما چیزی داشتیم که آنها نداشتند و همین باعث پیروزی ما شد، حالا وقت تقویت آن چیز است. ادبیات پایداری ما باید ادبیاتی باشد که قدرت جمعی افراد را بالا ببرد. اگر قصه ای از ضد اختلاس و از ظلم ستیزی برای بچه ها بگوییم آن را ادبیات پایداری محسوب نمی کنند، الان هم در زمان جنگ هستیم، الان دشمن کمی خانگی شده است و در خانه ماست. آنکه می دزدد، اختلاس می کند و تن فروشی می کند و تنها به فکر خودش است، دشمن است، باید اخلاق، پایداری، مقاومت و ظلم ناپذیری را گسترش دهیم. وقتی داستانی در مورد زورناپذیری، ستیز، آمادگی برای دفاع، ضد اختلاس و در مورد اخلاق و پایداری می نویسیم آن را ادبیات پایداری به شمار نمی آورند.
نظر شما