دکتر حسن زهریی: مسلمانان در طی قرون ابتدایی اسلام توانستند با بهرهگیری از معارف عمیق دین مبین اسلام و با استفاده از دادههای علوم و فنون تمدنهای یونانی، رومی، ایرانی و هندی، ارکانهای تمدن عظیم اسلامی- ایرانی را پایه گذاری کنند که ایرانیان با توجه به تمدن باشکوه گذشته و روحیه علمجویی خود نقش ممتازی در ساخت این تمدن ایفا کرده اند. قرون سوم و چهارم هجری اوج تمدن اسلامی-ایرانی بوده است که از آن به عنوان دوران طلایی این تمدن نام برده میشود.
دلایل متعددی از جمله تهاجم دشمنان خارجی و غیر مسلمان به کشورهای اسلامی، درگیری قدرتهای مسلمان با یکدیگر، اشرافیت و حکومتهای خودکامه در بلاد اسلامی، عدم آشنایی و حمایت حاکمان سرزمینهای اسلامی از علوم مختلف و دانشمندان، تحجر و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی از سوی حاکمان مستبد، دنیاپرستی و انحطاط اخلاقی از اسلام راستین منجر به افول تمدن اسلامی ایرانی شد. از دو قرن گذشته با تلاشهای مصلحان و اندیشمندان بزرگ جهان اسلام از جمله سید جمالالدین اسدآبادی، محمد عبده، اقبال لاهوری، آیتالله کاشانی و آیتالله طالقانی جرقههایی از امید بیداری مسلمان و احیای تمدن اسلامی شروع شده که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و بازتاب گسترده آن در جهان سوم و مخصوصاً کشورهای اسلامی، شاهد آغاز پروسهی احیای تمدن اسلامی و ایرانی هستیم که بیداری مسلمانان و انقلابهای ضد استبدادی و ضد غربیِ چند ماه اخیر مردم کشورهای عربی نوید بخش شتاب احیای این تمدن است.
در این مقاله نوشته سعی بر این است که به شکلگیری تمدن اسلامی-ایرانی در قرون اولیه اسلام و دلایل افول آن اشاره و به نقش انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی و احیای تمدن اسلامی-ایرانی پرداخته شود.
***
بیداری اخیر جهان اسلام و حرکتهای ضد استبدادی و ضد وابستگی غربی ایجاب میکند که برای شناساندن ظرفیت جهان اسلام و فراهم آوردن زمینههای سخت افزاری و نرم افزاری احیای تمدن اسلامی و تکرار دوران طلایی تمدن اسلامی-ایرانی، پژوهشها و تحقیقات نظری و عملیاتی لازم صورت پذیرد. چنانچه غربیها از دهه 1990خطر تمدن اسلامی-ایرانی به عنوان تنها رقیب بالقوه خود احساس کرده و جامعهی علمی و دانشگاهی آنها تحت دکترین و ایدههایی همچون جنگ تمدنها، پایان تاریخ و مبارزه ساختگی با تروریسم به مقابله با احیای مجدد تمدن اسلامی- ایرانی پرداختهاند.
حرکت اخیر بیداری اسلامی که نشأت گرفته از انقلاب اسلامی ایران و آموزههای بنیانگذار کبیر انقلاب است میتواند مقدمهای بر احیای تمدن اسلامی باشد. البته از یک سو باید مصلحان و رهبران حرکت هوشیار بوده و در دام دشمنان اسلام نیفتاده و از سوی دیگر اندیشمندان علمی، سیاسی و اقتصادی زمینههای نرم افزاری باروری تمدن اسلامی-ایرانی را فراهم آورند. بیداری اسلامی، شعارها و مطالبات مردم در حرکتهای اخیر نشان از بازگشت به خویشتن جوامع اسلامی و خودباوری آنها است و نویدبخش احیای تمدن اسلامی-ایرانی است.
چنانچه در سطور بالا گفته شد جمهوری اسلامی ایران بنا به پتانسیلهای عظیم علمی، نیروی انسانی، ایدئولوژیک، رهبری شایسته مقام معظم رهبری میتواند نقش هدایتگر بیداری اسلامی و پیشقراول در ساختن دوباره تمدن اسلامی –ایرانی داشته باشد. البته قابل ذکر است که باید از ترفندهای غربیها و پان عربیستها در جدا کردن بدنه غیرعرب از عرب جهان اسلام جلوگیری به عمل آید.
***
برای واژه تمدن معانی و تعاریف گوناگونی وجود دارد، برای مثال باستانشناسان تمدن را به وجود آثار هنری و باستانی گفتهاند، مورخین میراث گذشته یک جامعه را که به نسل آینده منتقل میشود تمدن به حساب آوردهاند. سیاسیون آن را به برقراری روابط خارجی و حسن جریان امور داخلی کشور تعبیر کرده اند و هر یک از دریچه و روزنهای خاص بدان پرداختهاند که هیچ یک مفهوم کاملی را ارائه نمیکند.
ادوارد تایلور: «کلمه «فرهنگ» یا «تمدن» به مفهوم وسیع کلمه که مردمشناسان به کار میبرند، عبارت از ترکیب پیچیدهای شامل علوم، اعتقادات، هنرها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم و عادات و اعمال دیگری است که به وسیلهی انسان در جامعه خود به دست میآید.»
ابن خلدون تمدن را اجتماعی شدن انسان میداند. اندیشمند دیگری تمدن را مجموعهای از عوامل اخلاقی و مادی میداند که به جامعه فرصت میدهد، برای هر فردی از افراد خود، در هر مرحله ای از مراحل زندگی، از کودکی تا پیری، همکاری لازم را برای رشد به عمل آورد.
تمدن عبارت است از مجموعه دانشها، هنرها و فنون، آداب و سنن، تأسیسات و نهادهای اجتماعی که در پرتو ابداعات و اختراعات و فعالیتهای افراد و گروههای انسانی طی قرون و اعصار گذشته توسعه و تکامل یافته و در تمام قسمتهای یک جامعه و یا چند جامعه، که با هم ارتباط دارند، رایج است؛ مثل تمدن مصر، تمدن یونان، تمدن ایران و هر کدام دارای ویژگیهایی است که به عوامل جغرافیایی و تاریخی و فنی خاص خود بستگی دارد.
به عبارت دیگر تمدن عبارت است از :«مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن، پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است»
***
مسلمانان در طول چهار سده نخستین هجری قمری، تمدن باشکوهی را تأسیس و در اخلاق، علوم مختلف و شهرنشینی پیشرفت بسیاری کردند چنانکه نزدیک بوده سرور همه جهان آن روز شوند.
اخلاق آنها در جنگ و صلح متین بود. در علم آنچه را که ملتها و تمدنهای دیگری همچون ایران، هند، یونان و روم کسب کرده بودند، یکجا گرد آورده در هم آمیختند و علوم خود را بر پایه آن ساخته و خود ابتکارات و اختراعات زیادی کرده و برآنها افزودند. تمدن اسلامی از بهترین تمدنها بود و شهرهای آن روز مانند نیشابور، غزنین، بغداد، دمشق، قاهره، قیروان و قربطه به رنگهای گوناگون شهرنشینی از علم، هنر، آبادانی، بازرگانی و صنایع روشن و آراسته بود. چنانچه از نقاط دوردست دنیا برای فراگرفتن و اقتباس علوم و معارف اسلامی بدانجا سفر میکردند. از لحاظ حریت عقیده و گفتار و کردار نیز چنین بود و در این دوران کمتر امتی بدین پایه آزادی داشت و هر کس از یهود، نصاری و مجوس که در تمدن اسلامی زندگی میکرده از این نعمت برخوردار بودند و این در حالی بود که ایالات متحده آمریکا و حتی اروپا وجود نداشته و یا قسمت زیادی از آن هنوز به درستی شکل نگرفته بود.
از آنجا که در شکلگیری تمدن اسلامی، ایرانیان نقش ممتازی داشته و اکثر طراحان و دانشمندان به نام دوران طلایی تمدن اسلامی؛ ایرانی بودهاند لذا تمدن اسلامی بیشتر با عنوان تمدن اسلامی-ایرانی در دنیا شناخته شده است.
پس از دوره چهار صد ساله، اندک اندک عوامل ضعف در عالم اسلامی ظاهر شده و مصائب و مشکلات زیادی دامن ایشان را گرفت و هر چه زمان میگذشت ناتوانی مسلمانان و افول تمدن آنها افزونتر میشد. علل و عواملی که منجر به افول تمدن اسلامی در قرون گذشته شده عبارتند از: تهاجم دشمنان خارجی و غیر مسلمان به کشورهای اسلامی، درگیری قدرتهای مسلمان با یکدیگر، اشرافیت و حکومتهای خودکامه در بلاد اسلامی، عدم آشنایی و حمایت حاکمان سرزمینهای اسلامی از علوم مختلف و دانشمندان، تحجر و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی از سوی حاکمان مستبد، دنیاپرستی و انحطاط اخلاقی از اسلام راستین.
در طی دو قرن گذشته مصلحان و اندیشمندان بزرگی همچون سید جمالالدین اسدآبادی، محمد عبده، رشید رضا، مصطفی عبدالرزاق، عبدالرحمن کواکبی، سید قطب، علامه محمداقبال لاهوری، ابوالاعلی مودودی و بزرگ مصلح معاصر حضرت امام خمینی (ره) تلاشهای زیادی برای بیداری و احیای تمدن اسلامی انجام دادهاند. امروز در قرن بیست و یکم شاهد نتیجه دادن تلاشهای آنها و آغاز احیای تمدن اسلامی در جهان هستیم.
نزدیک دو قرن است که در میان مسلمین جهان، جنب و جوش جدی و مجددی برای بازگشت به خود، پدید آمده است. حوادث گوناگون جهانی و فراز و نشیبها، نه تنها این حرکت ریشهای را از بین نبرده، بلکه مسیر کلی آن همواره رو به صعود و کمال داشته است، آنچنانکه گویی تاریخ مجد و عظمت اسلام در حال تکرار است و این به آن معناست که کشورهای اسلامی و مسلمانها در پی آنند که خود، آینده خویش را ترسیم کنند.
امروز امواج بیداری اسلامی به سرعت در حال پیشرفت در سراسر جهان بوده و ارزشهای اسلامی در حال احیا است. موج بیداری اسلامی باعث شکست سیاستهای استعماری شده است و دشمنان سعی دارند تا با این موج عظیم که در سراسر دنیا فراگیر شده از هر راهی با بکار بستن حربههای گوناگون مقابله کنند. در حقیقت بیداری اسلامی به مفهوم احیاگری تمدن اسلامی است که با آن استقلال، عدالت و همه آموزهها و ارزشهای متعالی الهی زنده میشود.
با شکست مکاتب مادیگرا و ارزشهای مادی رایج، جهان اسلام شاهد حرکتی فراگیر است و در این شرایط دشمنان در صدد ایجاد اختلاف و تفرقه برای مقابله با این بیداری و حرکت هستند؛ زیرا تمدن غرب اکنون تنها رقیب جدی برای خود را تمدن اسلامی دانسته و برای همین امر از مدتها پیش با برنامهریزی و طراحی دکترینهایی همچون جنگ تمدنها و همچنین پایان تاریخ درصدد جلوگیری از احیای تمدن اسلامی-ایرانی هستند.
***
نقش انقلاب اسلامی در ظهور بیداری اسلامی و احیای تمدن اسلامی و ایرانی
جمهوری اسلامی ایران بعنوان کشوری آزاد و مستقل و به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک همواره در تحولات بینالمللی اثرگذار بوده است. ایران توانسته در زمینههای تأثیرگذار فکری، صدور تفکر مقاومت و مبارزه با استعمار، امپریالیزم، استبداد و خودکامگی در عرصههای مختلف نقش آفرینی کند. از نمونههای آن میتوان به نهضت مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و از همه مهمتر انقلاب اسلامی و نقش این نهضتها در خیزش ضد استبدادی و ضد استعماری کشورهای اسلامی و جهان سوم اشاره کرد.
با ظهور انقلاب مبتنی بر اسلام و شکلگیری حکومت دینیِ برآمده از مردم، گفتمان تمدنی ایرانی و اسلامی در قالب تمدن نوین برخاسته و آمیخته از این دو تمدن احیا شد و ایران انقلاب اسلامی، در عمل به احیاگر فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی تبدیل شد.
انقلاب اسلامی ایران تحولی در نگرش و بصیرت تاریخی تمدنی بود و پیشینه ای عظیم دارد؛ ازاین رو در دستهبندی انقلابها، انقلاب اسلامی ایران را از انواع انقلابهای فرهنگی دانستهاند. تا پیش از این عناصر مادی یک تمدن در ایران وجود داشت. مؤلفههای سخت افزاری تمدن به صورت میراثی گرانقدر و برجای مانده از گذشته موجود بود، هرچند نیازهای به روز و روزآمد آن در رقابت تمدنی با غرب دچار نواقص جدی شده بود. اما پس از انقلابها، بصیرت تاریخی تمدن ایرانی دچار تغییری بنیادین شد تا ابعاد فراموش شدة تمدن ایرانی
اسلامی خود را زنده کند. انقلاب اسلامی لوازم و بستر نرم افزاری پایه ریزی یک تمدن بر میراث تمدن کهن و اسلامی را فراهم ساخت.
انقلاب اسلامی ایران با اعطای خودباوری فرهنگی به ملتهای مسلمان و بهرهگیری از فناوریهای مدرن ارتباطی برای انتقال پیام نواندیشی دینی در جهان اسلام توانست رویکرد تمدنی خود را به منصة ظهور رساند. همچنین از رهگذر احیای ارزشهایی چون عدالت محوری و عدالتگستری، توسعه و تعالی همهجانبه و درونزا، توسعه عدالت محور، کرامت انسانی و آزادیهای مشروع، صلحطلبی، عزتنفس، استقلالگرایی، توسعه اخلاق و دینمداری، هنجارسازی، شکوفایی حس خداجویی، حقیقتطلبی، علم دوستی و نوعدوستی و تحکیم مبانی مردمسالاری دینی و بسط و گسترش آن، موجبات شکوفایی و بالندگی مجدد تمدن اسلامی را در راستای تمدنسازی نوین فراهم آورد. بدینترتیب، تمدن اسلامی توانست بلوک ایدئولوژیکی واحدی را تشکیل دهد که غرب را وادار به دست کشیدن از ادعای جهانشمولی خود سازد.
افزون بر این، انقلاب اسلامی تقویت بنیادهای تمدن اسلامی را از رهگذر اهتمام به چهار سطح تحلیل در این تمدن مدنظر قرار داد: نخست در سطح تحلیل فردی، رفتار مسالمتآمیز و نیکوی هر فرد با دیگران بر اساس راستگویی، رأفت، وفاداری، احسان و اخلاق شایسته را ارج نهاد. دوم در سطح تحلیل اجتماعی بر تعامل جوامع مسلمان بر اساس همکاری فرهنگی و بازرگانی و تحکیم روابط دوستی و مودت و اخوت تأکید کرد، سوم در سطح تحلیل سیاسی بر ضرورت تعامل دولتها با ملتّها و اهتمام رهبران سیاسی به خواستههای ملتهای مسلمان پای فشرد و چهارم در سطح تحلیل فرهنگی بر تبادل اندیشهای میان تمدن اسلامی و سایر تمدنها تأکید ورزید.
بیداری اسلامی که اکنون در جهان اسلام و مخصوصاً در بین کشورهای عربی در حال رخ دادن می باشد متاثر از نهضت فکری جمهوری اسلامی است. ادامه این روند نوید بخش بیداری جهان اسلام در عرصه های مختلف علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده و می تواند مقدمه ای بر تکرار دوران اوج تمدن اسلامی- ایرانی در قرون سوم و چهارم هجری قمری باشد. نکته ای که در دو زمان تاریخی فوق مشترک می باشد؛ نقش پیشتاز و پیش قراول بودن جامعه ایرانی در این شکوفایی تمدنی و نقش تمدن ساز آن است.
بدون تردید انقلاب اسلامی عامل عمده بیداری اسلامی است و نقش ویژه ای در روند بیداری ملل مسلمان ایفاء کرده است. پدیده انقلاب اسلامی پس از چند سده به شکل عملی و عینی، اسلام و جوامع اسلامی را از انزوا و سکون خارج کرد و انرژی آزاد شده از آن به عنوان موتور محرکه همه تحرکات و خیزش جریان ها و جنبش های اسلامی از یکسو مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و توانایی های خود آگاه کرد و از سوی دیگر طلسم شکست ناپذیر بودن غول استبداد و اختاپوس استعمار و امپریالیسم را ابطال کرد و این مساله خود«جسارت و اعتماد به نفس» را به ملتهای مسلمان بازگرداند. در چنین وضعیتی بود که به تعبیر اقبال لاهوری تهران قرارگاه مسلمانان شد و جمهوری اسلامی در فرآیند ظهور، توسعه و تثبیت خود در داخل به عامل منحصربه فردی در احیا، پایداری و توسعه بیداری اسلامی و در شرایط کنونی به مرکز سازماندهی تمدن نوین اسلامی تبدیل شد.
بیداری اسلامی به عنوان یک آگاهی جمعی با تکیه بر اراده عمومی و متاثر از اسلام اصیل در شرایط کنونی تبدیل به رفتاری سیاسی شده و در شکل یک ایده سیاسی سامان داده شده است. تئوریزه شدن این نهضت فکری مرحله فرمولیته ای را پشت سر گذاشته و به عنوان یک مدل سیاسی رخ داده است. وضعیت معادلات منطقه ای در حرکت رو به جلوی خود همسو با منافع و مصالح اسلام و جنبش های اسلامی و کاملا در تضاد با برنامه ها و آرمانهای غرب در حال رقم خوردن است.
بیداری اسلامی هر چند پیش از انقلاب در ایران، و در دو سدهی اخیر در کشورهای مختلف شکل گرفته بوداما اگر بیداری اسلامی را در یک منحنی رسم کنیم، تأثیرات انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی (ره) را در طی این 200 سال در قلهی این منحنی میتوان ترسیم کرد. حدیث این ماجرا را رهبر معظم انقلاب، اینگونه ترسیم کردهاند: «قبل از انقلاب اسلامی در بسیاری از کشورها و از جمله کشورهای اسلامی، گروهها و جوانها و ناراضیها و آزادیطلبها با ایدئولوژیهای چپ وارد میدان میشدند اما بعد از انقلاب اسلامی، پایه و مبنای حرکتها و نهضتهای آزادیبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهای از دنیای وسیع اسلام ـ که جمعیت یا گروهی، به انگیزه آزادیخواهی و ضدیت با استکبار حرکت میکندـمبنا و قاعده کار و امید و رکنشان تفکر اسلامی است.» به تعبیر مقام معظم رهبری: «امروز به برکت اسلام، به برکت انقلاب اسلامی، به برکت بیداری عمومی اسلامی، حوادثی در منطقه دارد اتفاق میافتد. مطمئناً این بیداری مردم به نتیجه خواهد رسید؛ همچنان که تا امروز تا این ساعت، در نقاطی به نتیجه رسیده است. عزم مردم، ایمان مردم، آمادگی مردم برای فداکاری، هرچه بیشتر ادامه پیدا کند، احتمال پیروزی آنها بیشتر خواهد شد. این، آن چیزی است که استکبار، آمریکا و صهیونیستها نمیخواهند اتفاق بیفتد؛ نمیخواهند مردم ایستادگی کنند. آمریکا در این قضایا غافلگیر شد، ضربه به او ناگهانی وارد شد؛ صهیونیستها همین جور، دولتهای مستعمرِ پرمدعای اروپایی همین جور - اینها غافلگیر شدند - اما میخواهند هر جور ممکن است، بر صحنه مسلط شوند. البته خوشبختانه تا حالا نتوانستهاند؛ در یکی دو کشور که اصلاً نتوانستند، در یکی دو کشور دیگر هم دارند تلاش میکنند. مطمئناً این بیداری چیزی نیست که تمام بشود؛ این حرکت مردم به سمت جلو چیزی نیست که به عقب برگردد. هر کاری بکنند، این حرکت نهایت خوبی دارد به نفع مردم و به زیان قدرتها. البته ملتها باید بهوش باشند، بدانند که دشمن کمینکرده است.»
غربیها بر تأثیر انقلاب اسلامی بر تحولات بین المللی مخصوصاً تحولات کشورهای اسلامی کاملاً واقف هستند. در زمینه علل و زمینه های وقوع انقلاب اسلامی مقالات و تحقیقات زیادی از سوی غربیها به رشته تحریر در آمده است اما نکته ای که قابل توجه هست اینکه در خصوص نتایج و بازتابهای انقلاب اسلامی به عنوان مقدمه ی احیای تمدن اسلامی ایرانی؛ مطالب خیلی کمی در غرب نوشته شده است که «فرد هالیدی» پژوهشگر ارشد پدیده انقلاب بر این امر اشاره و بیان می کنند که علت این امر را باید در این نکته دید که اگر در مورد بازتاب و نتایج انقلاب پژوهش کنند؛ به معنای تبلیغ انقلاب خواهد بود و چون انقلاب مبارزه با منافع استعمارگری غرب را پی گیری می کند بنابراین پژوهش در زمینه نتایج انقلاب یک حیطه ممنوعه محسوب می گردد. به همین صورت پژوهشگران غربی نسبت به اعلام حجم عظیم بازتاب انقلاب اسلامی بی میلی خاصی از خود نشان می دهند.
انقلاب اسلامی بر حرکت های آزادی بخش، ضد استبدادی و ضد استعماری در جهان سوم و مخصوصاً جهان اسلام تاثیر شگرفی داشته است. این حرکت در آمریکای لاتین تحت عنوان گسترش الهیات رهایبخش مسیحی خود را نشان داده است. در کشورهای عربی و اسلامی در پیدایش و فعال شدن گروههای جهادی و سیاسی همچون اخوان المسلمین مصر، جبهه نجات اسلامی الجزایر، جنبش النهضه مراکش، حزب الله لبنان، سازمان جهاد اسلامی و حماس در فلسطین، حزب الدعوه اسلامی و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، سازمان انقلاب اسلامی جزیره عرب، جمعیت شیعیان وفاق اسلامی و جبهه اسلامی آزادیبخش بحرین، احزاب و سازمانهای سیاسی اسلامگرا در آسیای مرکزی و قفقاز، گروههای اسلام گرا در آسیای جنوبی (پاکستان، کشمیر و افغانستان)، احزاب و سازمانهای سیاسی و اسلامی در شرق و جنوب شرق آسیا.
ساقط شدن رژیم دیکتاتوری «جعفر نمیری» در سودان از سوی اسلامگرایان، پیروزی پیاپی اسلامگرایان میانه رو در رقابت های سیاسی ترکیه، پیروزی انقلاب مردمی مصر و پایان دیکتاتوری «حسنی مبارک»، پیروزی انقلاب مردمی لیبی و پایان دیکتاتوری «معمر قذافی»، پیروزی انقلاب تونس و پایان حکومت دیکتاتوری وابسته به غرب «بن علی» و انقلابهای مردمی بحرین و یمن و سایر حرکت های بیداری اسلامی اخیر در جهان عرب نشان از بازتاب انقلاب اسلامی بر دولت ها و نخبگان سیاسی در جهان اسلام است.
***
بسیاری از صاحبنظران در پدیده جنبشهای اسلامی معاصر معتقدند که انقلاب اسلامی ایران یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و ازدیاد فعالیتهای مؤثر در جوامع عربی و اسلامی بوده است. امام خمینی خود بر این نکته واقف بودند و به آن افتخار داشتند. و در این زمینه فرموده اند: «آواى انقلاب بزرگ ایران در کشورهاى اسلامى و دیگر کشورها طنینانداز و افتخارساز است. شما ملت شریف، به جوانان غیور ملتهاى اسلامى هشدار دادهاید. امید است با دست تواناى شما، پرچم پر افتخار حکومت اسلامى در تمام اقطار به اهتزاز در آید.»
امام خمینی (ره) همواره بر ضرورت بیداری و اتحاد مستضعفین مسلمان و حتی غیر مسلمان بر علیه مستکبرین و استثمارگران تأکید داشتند. امام آرزوی تأسیس حزب مستضعفین جهان را داشته و روز جهانی قدس را مقدمه ای بر بسیج عمومی مسلمین و تأسیس حزب مستضعفین در جهان قلمداد می کردند. ایشان در این زمینه بیان کرده اند: «من از ملتها و دولتهایى که در این نداى اسلامى با ما موافقت کردند و لبیک به نداى اسلام دادند تشکر مىکنم؛ و سلامت و تأیید همه را از خداوند تعالى خواستارم. روز قدس یک روز اسلامى است، و یک بسیج عمومى اسلامى بود. و من امیدوارم که این امر مقدمه باشد از براى یک «حزب مستضعفین» در تمام دنیا. و من امیدوارم که یک حزب به اسم «حزب مستضعفین» در تمام دنیا به وجود بیاید، و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند، و مشکلاتى که سر راه مستضعفین است از میان بردارند، و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالَم ظلم کنند، و نداى اسلام را و وعده اسلام را- که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است و «وراثت ارض» براى مستضعفین است- متحقق کنند. تاکنون مستضعفین متفرق بودند، و با تفرقه، کارى انجام نمىگیرد. اکنون که نمونهاى از پیوند مستضعفین در بلاد مسلمین تحقق پیدا کرد، این نمونه باید به یک سطح وسیعترى، در تمام قشرهاى انسانهاى تاریخ، تحقق پیدا کند به اسم «حزب مستضعفین»، که همان «حزب اللَّه» است و موافق اراده خداى تبارک و تعالى است که مستضعفین، وارث ارض باید بشوند. ما از جمیع مستضعفین عالَم دعوت مىکنیم که با هم در «حزب مستضعفین» وارد بشوند، و مشکلات خودشان را با دست جمع و اراده مصمم عمومى رفع کنند؛ و هر مسئلهاى که در هر جا و در هر ملتى پیش مىآید به وسیله «حزب مستضعفین» رفع بشود.» در جای دیگر امام در این خصوص می فرمایند: «.... ایجاد یک «حزب مستضعفین»، تمام مستضعفین دنیا، اعم از مُسْلم و غیر مُسْلم- این دولتهاى غیر اسلامى که به مردم ظلم مىکنند؛ ملتها این طور نیستند. ملت مثلًا امریکا، ملت فرانسه، آنها که ظلمى نمىخواهند بکنند. این که ظلم مىکند، آن که خلاف مىکند، دولتها هستند. آنها هم مستضعفینشان گرفتار مستکبرین است- اگر یک حزبى در عالَم پیدا بشود، یک حزب عالَمى، حزب مستضعفین، که همان «حزب اللَّه» است، این مشکل رفع بشود. با رفع این دو اشکال، تمام مشکلات مسلمین رفع مىشود؛ هیچ قدرتى با این قدرتها نمىتواند مقابله بکند.»
امام موج بیداری مسلمین را با دوراندیشی خاص خودشان پیش بینی کرده بودند در این زمینه ایشان فرموده اند: «من امیدوارم که ملت هاى دیگر هم توجه بکنند و اقتدا بکنند به این ملت ایران. ملت مصر اعتنا نکند به این حکومت جائرى که اعلام مىکند که ما هرکس اسم از اسلام ببرد سرکوب مىکنیم. بدانند که اسلام در مصر در خطر است و واجب است بر زن و مرد مصرى که قیام کنند و این حکومت فاسد را، که از اول اعلام جنگ با اسلام داده است، سرکوب کنند.» «ملت مصر باید این مطلب را بداند که اگر قیام کند بر خلاف این توطئه ها همان طوری که ایران قیام کرد- آن جا هم خواهد پیروز شد. ملت مصر از حکومت نظامی نترسد و به او اعتنا نکند و همان طور که ایران حکومت نظامی را شکست و به خیابان ها ریخت، آن ها هم بشکنند و به خیابان ها بریزند و این تفاله های آمریکا را بیرون بریزند.»
بیداری های اخیر کشورهای عربی که بازتاب تأثیرات انقلاب اسلامی ایران است نوید بخش احیای تمدن اسلامی ایرانی و بازگشت دوران مجد و عظمت جهان اسلام است، نکته ای که در اینجا بیشتر خود را نمایان می سازد نقش جامعه ایرانی در احیای تمدن اسلامی ایرانی همچون نقش ممتاز آنها در شکل گیری آن تمدن در قرون اولیه اسلام است. البته در شکل گیری این بیداری نباید نقش مصلحان بزرگ جهان اسلام در طول دو قرن گذشته و رهبران مردمی حرکت های اخیر را نادیده گرفت. اکنون مردم کشورهای اسلامی به خود باوری رسیده و درصدد زدون زنگار هرگونه وابستگی به استعمارگران هستند. جهان اسلام هم از نظر نرم افزاری و هم سخت افزاری ظرفیت تبدیل شدن به تمدن بزرگ و احیای دوران طلایی تمدن اسلامی-ایرانی را دارا است. در حال حاضر جهان اسلام با داشتن پتانسیل هایی همچون ذخایر عظیم معدنی وانرژی از جمله نفت و گاز ، نیروی انسانی کارآمد، ایدئولوژی مناسب، پشتوانه فرهنگی و دینی عالی می تواند دوباره درخت تنومند تمدن اسلامی ایرانی را بارور کند.
نکته ای که قابل توجه و هشدار به مصلحان و رهبران بیداری اسلامی است اینکه سردمداران تمدن غرب از دهه 1990تمدن اسلامی-ایرانی را به عنوان تنها رقیب جدی خود در جهان شناخته و درصدد جلوگیری از احیای آن است و در قالب دکترین هایی همچون جنگ تمدن ها، پایان تاریخ و به راه انداختن مبارزه با بنیادگرایی اسلامی در قالب مبارزه با تروریسم به مقابله با احیای این تمدن عظیم برخاسته اند. بنابراین رهبران جهان اسلام مخصوصاً رهبران حرکت های بیداری اخیر باید هوشیار بوده و در کمین دام های استکبار نیفتاده و با بازگشت به اصول بنیادین دین مبین اسلام و اتحاد زیر لوای حبل المتین و فراهم آوردن زمینه های سخت افزاری و نرم افزاری موجبات شکوفایی و بازگشت تمدن اسلامی-ایرانی را فراهم آورند.
پایان پیام/
نظر شما