سرمایه ای که یک شبه آب برد!/ آرامش به ویرانه «عمه کلثوم» بازگشت

خبرگزاری شبستان: روزگاری برای خود مالدار بوده و ۱۵۰ گوسفند به همراه یک چوپان داشته است اما خشم طبیعت با یک سیل غیر قابل پیش بینی همه دارایی های او را با خود می برد و«عمه کلثوم» می ماند با یک ویرانه ...

گزارش شبستان- خراسان جنوبی؛ لباس های ساده و رنگی بر تن دارد، چشمانش کم سوء شده و با تکیه بر چوب یک متر و 10 سانتی راه می رود، می گوید؛«شل شده ام و نمی توانم سرپا بایستم، به سختی چند قدم می روم، پیرمرد هم چشمانش را عمل کرده و جایی را نمی بیند، ناشنوا هم است». همسرش می گوید «اگر خانه روی سرش خراب بشود هم متوجه نمی شود.»

 

نامش «کلثوم» است، توی روستا به او عمه گلثوم می گویند، در روستای قطارگز شهرستان بیرجند زندگی می کند، تحت پوشش کمیته امداد حضرت امام خمینی(ره) است و تنها درآمدش همان یارانه و کمک خرجی کمیته است که به صورت ماهانه دریافت می کند، مرتب برای امام راحل دعا می کند و می گوید؛ «اگر امام راحل ما را کمیته ای نمی کرد، تا حالا از گرسنگی مرده بودیم، قبل انقلاب به ما هیچ چیز نمی دادند الان کمیته ما را زنده نگه داشته است.»

 

دل پر دردی دارد، بغض گلویش را گرفته و نمی تواند صحبت کند، «قنات روستا خشک شده است. هیچ راه درآمدی نداریم، نه جو و نه گندم! کشاورزی نابود شده است، ما در این روستا فقط منتظر مرگ هستیم و گرنه کشاورزی که تعطیل شده و کاری از دست مان برنمی آید، چه کنیم کجا برویم؟ خدا رحمت کند امام را که همین کمیته را ایجاد کرد».

 

 

هر کلمه ای که از زبانش خارج می شود همراه با لکنت و بغضی عمیقی ناشی از یک زخم قدیمی است، اشک هایش را با گوشه روسری عنابی رنگی که بر سر دارد پاک می کند و از آن شب کابوس بار می گوید.

 

«عمه گلثوم» روزگاری برای خود مالدار بوده و 150 گوسفند به همراه یک چوپان داشته است اما خشم طبیعت با یک سیل غیر قابل پیش بینی همه دارایی او را گندم، جو، فرش و گوسفندان را با خود می برد و منزلش با تمام وسایل به زیر گل و لای می رود، می گوید الان سال ها (۲۰ سال) از آن سیل گذشته اما نتوانسته هیچ شبی راحت بخوابد.

 

سرمایه ای که یک شبه آب برد!

منزلش را در گذشته به کمک مردم ساخته بود اما سیل همان را هم ویران می کند و فقط دو اتاق باقی می ماند که آن هم در شرایط خوبی قرار ندارد به طوری که همه به او پیشنهاد می کنند به دلیل ترک خودن دیوارها، در آن اتاق ها نخوابد، می گوید: «همان سال که سیل آمد فرماندار و مسئولان به بازدید منزل ما آمدند و گفتند که داخل خانه نروید که احتمال دارد روی سرت آوار شود».

 

 

چه سالی بود که سیل آمد؟ «نمی دانم دقیقا کی بود ولی خیلی سال قبل شده، شاید حدود 20 سال شده. در آن ایام مداوم گریه می کردم، می گفتند چرا بی تابی می کنی؟ می گفتم، خانه من را سیل برده و فرش هایم زیر گل ولای مانده؟ مردم فرش های ما را بردند کنار چاه شستند.»، بعد با عصای خود آن طرف حیاط بدون دیوار را نشان می دهد و می گوید: «دستشویی ما آنجا هست آن هم سقفش همان سال خراب شده است.» بعد هم اشک هایش سرازیر می‌شود.

 

از مسئولان کمیته امداد می‌خواهد که سرویس بهداشتی را بازسازی کنند. به سمت اتاقی که آن طرف پستوی قرار دارد می رویم، در انتهای راهرویی که مخصوص نگهداری گوسفندان و اتاق وسائل کشاورزی و علوفه بوده است، صدای چند مرغ به گوش رسد که داخل بشکه ای در اتاق علوفه هستند، آن طرف تر، سمت راست سرویس بهداشتی قرار دارد که سقف آن خراب است.

 

می‌گوید پول ندارد که خودش سرویس بهداشتی را تعمیر کند، قنات روستا هم خشک کرده است و کشاورزی تعطیل شده. می پرسم درآمد شما از کجاست؟ با بغض در گلو و صدای لرزان پاسخ می دهد: «خدای ابوالفضل می داند که هیچی ندارم. قبلا وضع ما بهتر بود 150 گوسفند و یک چوپان داشتیم، مرتب به پیرمرد می گفتم گوسفندان را بفروشد و در شهر یک زمین بخرد، اما گوش نداد عمه جان، تا اینکه سیل آمد و همه زندگی ما را نابود کرد.»

 

خانه یا ویرانه!

اصرار دارد، خانه ای که در آن می خوابند را ببینیم، می گوید هیچی ندارم خودتان بروید و ببینید. نگاهی به داخل اتاق می اندازم حجالت می کشم و سرم را بیرون می آورم، بغض گلویم را می فشارد، موضوع حقوق های نجومی بار دیگر در ذهنم مرور می شود و شدت فشار بغض را بیشتر می کند، چطور می شود؟ «یک اتاق 12 متری با دو فرش مندرس». این تاق، هم آشپزخانه و هم اتاق خواب و هم پذیرایی است. یک یخچال قدیمی کوچک در گوشه سمت چپ است و یک پیک نیک زنگ زده قدیمی سبز رنگ با یک کتری، چند کاسه نیکلی، یک کلمن و بطری آب و دو سه بشقاب در کنار همان یخچال قرار دارد.

 

 

«عمه گلثوم» می گوید: «خانه ما ویرانه بود نه خانه، هر حیوانی می آمد داخل خانه» بعد هم مچ دستش را نشان می دهد و می گوید: «ببین مادر جان این جای دست مرا امسال عقرب نیش زده، این دست دیگر من را سال قبل کژدم نیش زده است، وسط خشت های خانه باز بود و از زیر خشت ها می آمدند. همین چند وقت قبل یک مار بزرگ، چهار وجب بود، آمد جلوی درب اتاق، هی پیرمرد را صدا می زدم که مار داخل خانه آمده بلند شو کاری کن! اما نمی شنید چون گوش هاش سنگین است، مجبور شدم ساعت ها جلوی در اتاق با عصا، بنشینم و مواظب باشم که مار داخل خانه نیاید.»

 

رضا سلم آبادی، مدیرکل کمیته امداد امام خمینی(ره) خراسان جنوبی هم به همراه همکاران و خبرنگاران برای سرکشی از چند خانواده مستضعف به این روستاها آمده، می گوید:«نگران نباشید! الان خانه شما را تعمیر کردیم و دیگر می توانید شب ها آسوده بخوابید.» پیرزن از همه مسئولان تشکر می‌کند و دست هایش را به سمت آسمان بلند می کند و برایشان دعاگویشان است.

 

بازگشت آرامش نسبی!

می پرسم، از کیمته برای سرکشی از شما می‌آیند، با خنده عصایش را به سمت یکی از افراد نشانه می‌گیرد ومی‌گوید:« بله همین آقای حسینی (رئیس کمیته امداد منطقه ۲ شهرستان بیرجند) و همکارانش مرتب می‌آیند، خدا خیرش بدهد».

 

کمیته امداد حضرت امام خمینی(ره) بیرجند، دو اتاق و یک هال از خانه کلثوم را که از سیل ویرانگر باقی مانده بود و سالها بدلیل نداشتن درآمد نتوانسته بودند مرمت کنند، بازسازی کرده است و حالا « عمه کلثوم» می تواند شب ها را در آرامش سپری کند، فقط فرش ندارد که آن هم مدیرکل کمیته امداد استان در همین بازدید دستور می دهد منزلش را فرش کند.

 

 

پیرزن به در زنگ زده کهنه ای که آن طرف حیاط افتاده اشاره می کند و می گوید:« اگر این درب را برای یکی از اتاق های منزلم (اشاره به سمت اتاق می کند) نصب کنید، همیشه برایتان دعا خواهم کرد، زمستان که باران می آید، آب به داخل اتاق می افتد و دردسرساز می شود». مسئولان کمیته امداد قبول می کند که این درب را هم برای منزل تازه بهسازی شده پیرزن نصب کنند.

 

از احوال شوهرش می پرسیم، می گوید: «پیرمرد پاهایش درد می کند رفته بیرون تا چند قدمی راه برود، باید هر روز کمی راه برود الان هم به صحرا رفته است.»

 

کمیته نبود ما از گرسنگی مرده بودیم!

از خانه ای که کمیته تعمیر کرده راضی هستید؟ «بله خدا رو شکر تمیز است، ان شاءالله بروید که خانه خدا زیارت کنید، قبر امام حسین (علیه السلام) زیارت کنید. خدا امام خمینی(ره) را رحمت کند، اگر کمیته امداد نبود ما از گرسنگی مرده بودیم، با این کمیته ما می توانیم پول نانی داشته باشیم وگرنه تا قبل آن که کسی هیچی به ما نمی دادند. ما همیشه برای نظام و انقلاب دعا می کنم که خدا همان طور که صدام را به درک واصل کرد آمریکا را هم به درک واصل کند.»

 

 

مدیرکل کمیته امداد امام خمینی(ره) خراسان جنوبی می گوید:« برای بهسازی خانه این مددجو یک میلیون و 500 هزار تومان هزینه شده است و در این بازدید هم قرار شد که منزل بهسازی شده او را فرش کنیم، یک تلویزیون هم برایش بیاوریم. ضمن اینکه این مددجو دو نفر هستند که با افزایش مستمری کمیته امداد اکنون ماهانه 340 هزار تومان حقوق می گیرند که نسبت به گذشته خیلی وضعیت بهتر شده و زندگی بهتری به امید خدا خواهند داشت.»

 

روایت زندگی «عمه کلثوم»، داستان زندگی خیلی از روستانشینان خراسان جنوبی است که این روزها قهر طبیعت و خشکسالی آنها را به سمتی پیش برده که یا باید به حاشیه شهرها بیایند و یا اینکه در روستا بمانند و با این وضعیت بجنگند و چشم شان به دست افرادی باشد که نعمت های بیشتری از این روزگار نصب آنها شده است.

 

 

 

 

کد خبر 658916

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha