ولایت با نقش آفرینی مردم عینیت می یابد/حوزه باید روی مسائل اجتماعی متمرکز شود

خبرگزاری شبستان: موضوع امامت و ولایت موضوعی است که دارای مرتبه و شأنیت الهی است. این موضوع اگر بخواهد فعلیت و عینیت یابد، می بایست مردم در تأیید آن نقش آفرین باشند. این همان موضوعی است که حضرت امیر(ع) در خطبه مشهور شقشقیه بیان می فرمایند.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان: بررسی شاخصه های تحقق جامعه اسلامی و نقش مراکز علمی و دینی در فرآیند دستیابی به حاکمیت دینی و نیز تحلیل اصول فرهنگی و اجتماعی مورد نظر جامعه مردم سالار دینی، مقؤلاتی بودند که ما را بر آن داشتند تا گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی نصیری، استاد درس خارج فقه و رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد، ترتیب دهیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید.

 

جایگاه مردم و نسبت آنها با جامعه اسلامی و حاکمیت دینی، در باور اهل بیت(ع) چگونه تبیین شده است؟

موضوع امامت و ولایت موضوعی است که دارای مرتبه و شأنیت الهی است. این موضوع اگر بخواهد فعلیت و عینیت یابد، می بایست مردم در تأیید آن نقش آفرین باشند. این همان موضوعی است که حضرت امیر(ع) در خطبه مشهور شقشقیه بیان می فرمایند؛ ایشان می فرمایند: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ ، لأَلقَيتُ حَبلَها على غاربِهِا» حضرت امیر(ع)، در این فرمایش، استقبال و اشتیاق امت را برای سرپرستی، اتمام حجتی برای خویش اعلام می نمایند و به همین دلیل خود را موظف به پذیرش حاکمیت و ولایت مردم می دانند. بنابراین، نقش مردم در اسقرار حاکمیت دینی در زمان معصوم(ع)، تبدیل این مقام از شأنیت به فعلیت است و این نقش در مختصات دینی، نقشی بسیار والا و تأثیرگذار است. نقش مردم در حاکمیت اسلامی، بنا به تعابیر روایی، نقشی مهم و اثرگذار است و تضعیف و حقیر نمودن این جایگاه، موقعیت حاکمیت و ولایت دینی را خدشه دار خواهد کرد.

دستگاه خداوندی که سرمنشأ خلقت و آفرینش است، محل پذیرش انتقاد و نقد است و این از منش و جایگاه والا و برجسته خداوندی است. در حکومت اسلامی، وقتی مناسبات الهی مد نظر است، می بایست شأنیت و رتبه مخلوقات خداوند نیز در آن لحاظ شوند و می بایست  از رفتارهای خارج از ضوابط الهی در مواجهه با مردم حذر کرد. حاکمیت و نظام دینی، می بایست، نقد و تحلیل و نظرات توده های مردم را دریافت نماید و بر اساس نگرانی ها و مسائل مطرح شده مردم، برنامه ریزی ها و مناسبات را پی ریزی و اجرایی نماید. البته این نکته را نیز نمی بایست فراموش کرد که موضوع نقد و انتقاد نیز، می بایست بر مدار انصاف و عدل و اخلاق، استوار باشند و حفظ چارچوب نقد و پردازش امور، امری است که عدول از آن، می تواند به رشد و تکثیر بی انضباطی  کمک نماید.

 

مسائل برجسته و مهمی در باب رویکردهای فرهنگی و اجتماعی در حال حاضر در جامعه رویت می شوند؛ حجم وسیع دانش آموختگان حوزوی و دانشگاهی و بحث اسقرار حاکمیت دینی و اسلامی، موضوعاتی هستند که می توانند بستری مناسب، برای رفع مسائل اجتماعی و فرهنگی باشند؛ چرا با توجه به مناسبات اخلاقی و اسلامی در حوزه و دانشگاه ها، پاره ای معضلات اجتماعی و فرهنگی، هنوز لاینحل مانده اند؟

 

بنده در حدود بیست و اندی سال پیش که در حوزه علمیه مشهد مقدس مشغول به تحصیل بودم، اولین کتاب خود را با عنوان «سازمان روحانیت، کاستی ها و بایستگی ها» به رشته تحریر در آوردم. بنده این کتاب را با توجه به احترام به حوزه های علمیه منتشر نکردم، ولی در این کتاب، بخش عظیمی از مشکلات و معضلات کنونی را پیش بینی کرده و برای رفع آنها نیز، نظراتی را ارائه داده بودم. بنده به عنوان مشاور امور پژوهشی حوزه، در باب این مسائل، دغدغه های بسیاری دارم؛ اما اینکه ریشه های این مشکلات در چه نقطه ای قرار دارند و یا اینکه چگونه می توان این مناسبات را برطرف کرد، می بایست بیان کرد که این پروسه، کار و وقت و انرژی مختص به خود را می طلبد.

بنده در این مقام به گوشه ای از این مناسبات می پردازم؛ بنا به لطف الهی و با توجه به تألیفات و تحقیقاتی که در باب مسائل فقهی دارم  و نیز بنا به مسئله تدریس مباحث فقهی در حوزه علمیه، بنده به نقص و غفلتی بزرگ و مهم، در زمینه علوم فقهی و اسلامی رسیده ام. این موضوع همان مطلبی بود که در کتاب «سازمان روحانیت، کاستی ها و بایستگی ها» نیز به آن اشاره داشته ام و امروز نیز به جِد بر آن اصرار و ابرام دارم.

یکی از معضلات مهم حوزه های علمیه امروزی بر می گردد به اینکه، اساساً ماهیت حوزه های علمیه بعد از انقلاب اسلامی، دگرگون شد و پرسش های فراوان و بی شماری، در باب موضوعات گوناگون به سوی حوزه های علمیه سرازیر شد. قبل از انقلاب اسلامی، نهایت امور حوزه مربوط می شد به مسائل درس و بحث طلاب در حوزه و پاره ای از کارهای تحقیقی، مانند: جمع آوری تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی و انتشار مجله ای بنام «مکتب اسلام» که در آن دوران منشأ تحولاتی نیز شد.

جامعه بعد از انقلاب اسلامی، به سمت روحانیت منعطف گشت و خیل کثیری از سؤالات و شبهات به سمت حوزه های علمیه سرازیر شد. در زمان حکومت سابق، مسائل اخلاقی، فقط منحصر می شد به مواردی که مرحوم آقای کافی(ره)، در سخنرانی ها و مهدیه ها بیان می کرد و مسائل در حد پند و موعظه می ماند. ما بعد از انقلاب اسلامی، به دنیا اعلام کردیم که برای تمام بشریت، برنامه و الگو و تحقیق داریم و دنیا را تشنه معارف خود کردیم؛ در صورتی که سطح مطالعات و تحقیقات حوزوی، بنا به تغییر رویکردها، تغییر چندانی نکردند و سطح این مطالعات، در حَد همان  سطوح مطالعات گذشته باقی ماندند.  یعنی مطالعات، در همان سطحی که جامعه سؤال و پرسش و شبه ای از حوزه ها نداشتند، باقی ماند.

امروز که حدود چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی می گذرد، هنوز طلاب حوزه های علمیه، با متون و منابعی آموزش می بینند که متعلق به این دوران نیستند و اساساً برای این زمان هم تألیف نشده اند. بنده در گفتگو با طلاب حوزه، بارها و بارها اعلام کرده ام که آقایان، مرحوم شیخ انصاری(ره) نه رسائل خوانده بود و نه مکاسب؛ مرحوم آخوند خراسانی، کفایه الاصول را نخوانده، به مقام فقاهت و مرجعیت رسیده بود. بنده قصد تخریب منابع حوزوی امروزی را ندارم، بلکه نقد بنده این است که، این منابع، برای زمان خود، تألیف شده اند و این تحقیقات می بایست با تغییرات و مقتضیات زمانه، به کشفیات و منابع نوین و جدیدی منتهی می شدند. امروزه با توجه به گزارشاتی که ارائه می شود، مساجد بزرگ و معتبر ما، از وجود عالمان دینی بی بهره هستند؛ پاره ای از روستاها، اصلاً مسجد ندارند و خیل عظیم سؤالات و شبهات بی پاسخ مانده اند. به طور کلی و خطاب به رؤسا و فضلای معظم حوزه و طلاب علوم دینی بیان می کنم که، مطالعات و تحقیقات حوزوی در حال حاضر قادر به پاسخگویی و رفع معضلات کنونی جامعه نیستند. گر چه بحث تغییرات متون و منابع در حوزه های علمیه، از سال های قبل مطرح بوده است، ولی سوگمندانه این رویکرد تاکنون به نتیجه مطلوب دست نیافته است.

 

این کاستی و نقص در رویکرد حوزه ها، در نتیجه بازخورد عملکردشان در رفع مشکلات اجتماعی چه تأثیراتی داشته و راهکارهای رفع این نواقص چه مؤلفه هایی هستند؟

بزرگترین معضل حال حاضر مراکز علمی دینی و اسلامی در حوزه های علمیه این مطلب است که مسائل مرتبط با مشکلات امروزی جامعه، در حوزه های علمیه تدریس نمی شوند. بنده، با توجه به تدریس مسائل فقهی کتاب شریف «وسائل الشیعه» و با توجه به تحقیقات عرض می نمایم که، میراث عظیم نبوی(ص)، یعنی قرآن و سنت، هنوز بیست درصد منابع آموزشی ما را به خود اختصاص نداده اند و خیل کثیری از توجهات قرآنی و روایی، هنوز استخراج نشده اند. ما وقت و آموزش طلاب را سر سفره قرآن کریم و روایات صرف نمی کنیم و به مواردی خارج از این مختصات ها توجه داریم. خود کتاب «وسائل الشیعه»، سی و پنج هزار روایت در باب مسائل فقهی دارد و اعتقادات و اخلاقیات نیز دارای چهل هزار روایت هستند. ما وقت طلاب را بر سر مسائل گوناگون صرف می نماییم، ولی از توجه آنها به این رویکردها و تعلیم این منابع و تحقیق در باب آنها حذر می کنیم. در روایات اهل بیت(ع)، مسائل ریز و خصوصی جامعه نیز مورد توجه قرار گرفته است که استخراج و استحصال آنها، کار مهم حوزه های علمیه و طلاب است. این امور، چون در حوزه های علمیه پی گیری نمی شوند بنابراین طلبه ما نیز، مسلح به این آموزش ها نیست. سیستم آموزشی حوزه های علمیه، نیازمند یک تغییر اساسی و بنیادین است؛ این کار بزرگ، نیازمند یک صف شکن است. قطعاً این رویکرد، مخالفانی خواهد داشت و هنوز هستند افرادی که خواهان سیستم آموزشی سنتی هستند. بنابراین در برابر تغییرات ایستادگی خواهند کرد.

از این رو، یکی از مهمترین مؤلفه ها برای رفع معضلات در جامعه، تغییر متون و منابع آموزشی و قالب ریزی آنها، با توجه به اقتضائات زمانه است. هم اکنون هشتاد درصد فعالیت فقهی حوزه ها منحصر است به فقه اصغر و نه فقه نوین؛ مانند؛ مسائل طهارات و عبادیات؛ این مسائل احکام مشخصی دارند و چندان نیز تغییر نمی کنند. اجتماعیات و مسائل اقتصادی و سیاسی دینی و مسائل مربوط به هنر و روابط خانوادگی و اجتماعی، اهم نیاز های امروزی جامعه هستند که فقها و فضلای حوزه می بایست به آنها توجه نمایند. حوزه، در مباحث شکیات و شبهات امروزی که متوجه مسائل دینی و اعتقادی هستند، اساساً ورودی ندارد. مسئله اخلاق در حوزه، چه به عنوان مسائل نظری و چه بنا به عنوان مسائل سیر و سلوکی و عرفانی، متأسفانه خیلی عقب نشینی کرده و کم کاری بسیاری در این زمینه دیده می شود. حوزه های ما طبق فرموده مرحوم آیت الله بهجت(ره)، به جِد، نیازمند اساتید اخلاق هستند. سرمایه های حوزوی در این سیصد چهارصد سال، متوجه فقه اصغر، شدند و از بررسی و توجه به فقه اکبر، غفلت نمودند. در مسائل فقهی نیز، دست یافت ها و تحقیقات، متأسفانه، به روز و حلال مشکلات امروزی نیستند. اصولاً بررسی منابع حوزوی کنونی این نکته را به خوبی نشان می دهد که این متون، به دوران قبل از مشروطه باز می گردند و اساتید آن دوران، این متون را بنا به مقتضیات آن زمان تهیه کرده اند؛ بنابراین نیازهای امروزی، تحقیقات و منابع نوینی را می طلبند.

به نظر بنده؛ طلاب ما نمی بایست منتظر تغییرات اساسی و بنیادین در سطوح مدیریتی و اجرایی باشند، بلکه می بایست، هر طلبه، بنا به فعالیت خود و تحقیقات ارزشی خود، وارد میدان عرصه اجتماعی شود و در این زمینه اثرگذار باشد. این همان رویکردی است که انبیاء(ع) هم مدنظر داشتند. انبیاء(ع) از فرد فرد جامعه شروع می کردند به تغییر و اصلاح؛ مگر اساتید گرانقدر ما، مانند: مرحوم علامه طباطبایی(ره) و مرحوم آقا شیخ مهدی(ره) و مرحوم شیخ انصاری(ره)، منتظر اساس نامه و معرفی نامه و یا تأمین اعتبار می ایستادند؛ این بزرگواران، مجاهدانه وارد عمل می شدند و خدمات و برکات بی شماری را متوجه مراکز دینی و حوزوی کردند. ما امروزه نیازمند همین مجاهدت ها و تلاش ها هستیم تا بتوانیم بر امور زمانه خود تأثیرگذار باشیم.

کد خبر 654592

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha