بنابر تصریح قرآن مقام ولایت از خلافت بالاتر است

خبرگزاری شبستان: استاد دانشگاه آزاد اسلامی گفت: در قرآن مقام خلافت، همگانی و نوعی است اما مقام ولایت اختصاصی است، زیرا همه انسانها به نام خلیفه نامیده شده اند اما همه انسانها خلیفه های خاص خدا نیستند. بنابراین در قرآن مقام ولایت از خلافت برتر است.

به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، دکتر بخشعلی قنبری، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز درباره تفاوت خلافت و ولایت گفت: بین این دو مفهوم اختلاف وجود دارد. از نظر واژگانی خلافت در قرآن با ولایت در قرآن، می توانند هم جزو مفاهیم مترادف و هم مفاهیم متفاوت باشند. زیرا ولایت برای کسی است که شایستگی خلافت الهی را پیدا کرده است و در قرآن بارها بیان شده است که «ما اراده کردیم که در زمین خلیفه هایی از جانب خودمان قرار دهیم.» لذا یکی از رابطه های میان انسان و خدا در قرآن و روایات، رابطه جانشینی و خلیفه گی است.

 

وی افزود: به تصریح قرآن انسان خلیفه خدا در روی زمین است. پس ما در قرآن ابتدا با خلیفه مواجهه هستیم نه ولایت. اما خلیفه الهی کیست؟ نوعِ انسان خلیفه خدا بر روی زمین است اما خلیفه های ویژه خدا بر روی زمین، اولیا هستند. پس اولیای الهی خلیفه های خاص خداوند در زمین اند. در غیر این صورت همه انسانها خلیفه های عام خدا بر روی زمین هستند.

 

مقام ولایت از مقام خلافت در قرآن بالاتر است

 

قنبری اضافه کرد: در قرآن مقام خلافت، همگانی و نوعی است اما مقام ولایت اختصاصی است. زیرا همه انسانها به نام خلیفه نامیده شده اند اما همه انسانها خلیفه های خاص خدا نیستند. کسی که به مقام خلافت خاص می رسد، ولی گفته می شود. بنابراین مقام ولایت از مقام خلافت در قرآن بالاتر است. همین موضوع در روایات و نهج البلاغه هم بیان شده است.

 

وی اظهار کرد: مسلمانان با استناد به آیات مربوط به خلافت عامه و بیانات پیامبر راجع به کلمه خلیفه به نتایجی رسیدند که با استناد به قرآن، با نظر کلی قرآن متفاوت شد. به عنوان مثال پیامبر (ص) به مکان هایی می رفتند و در آنجا یکی از صحابه خود را خلیفه اعلام می کردند.

 

قنبری با اشاره به پیامبر به جانشینی امام علی (ع) گفت: هنگامی که حضرت علی (ع) در زمان جنگ تبوک در شهر ماندند ناراحت شدند و علت این کار را از پیامبر جویا شدند. پیامبر در پاسخ فرمودند: «آیا نمی خواهی جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی باشد؟» این جمله یعنی حضرت علی(ع) خلیفه پیامبر در شهر مدینه محسوب می شد.

 

وی افزود: مسلمانان با استناد به این دو سند یعنی سیره پیامبر و آیات و روایات، بعد از رحلت پیامبر (ص) راجع به کلمه خلیفه نتایجی گرفتند که به نظر می رسد آن نتایج با آیات قرآن تطابق ندارد و آن این است که مسلمانان در ثقیفه به اختلاف رسیدند و به این نتیجه رسیدند که پیامبر جانشین نیاز دارد اما این جانشین چه کسی باید باشد؟ عده ای معتقد بودند جانشین پیامبر(ص) خلیفه خاص قرآنی است که با واژه ولایت از آن نام می بردند و شیعیان تابع این نظریه شدند. شیعیان معتقد بودند که نمی توانیم کلمه خلافت را به معنای عام در نظر بگیریم بلکه مراد ما از اینکه پیامبر نیاز به جانشین دارد خلیفه خاص است نه خلیفه عام.

 

وی ادامه داد: گروه دیگری از مسلمانان که اهل سنت هستند، خلافت را خلافت عامه می دانستند. اهل سنت رابطه معنی خلافت عامه ای که در قرآن مطرح شده بود را با خلیفه عالم الوهیت قطع کردند و عنوان کردند برای اینکه شخصی جانشین پیغمبر شود لازم نیست حتما رابطه خاصی با خدا داشته باشد و جانشین و ولی الهی او گردد. در حدی که مسلمانان خلیفه را بپذیرند به عنوان جانشین پیامبر (ص) کفایت می کند.  لذا این دو نظریه در جهان اسلام مطرح گردید.

 

قنبری یادآور شد: مسلمانان اهل سنت ولایت را خلیفه خاص خدا و خلافت را انتخاب شده مردم می دانند و جنبه های معنوی را در خلافت لحاظ نکردند. به همین جهت خلفای راشدین که بعد از پیامبر روی کار آمدند، دارای تقدس و عصمت نبودند و رابطه خاص عرفانی با خداوند نداشتند.

 

قنبری اضافه کرد: عرفان پژوهان ما خلفای اول تا سوم را جزو اولیاء الله ندانستند بلکه آنها را جزو بندگان خدا می دانند. البته صحابه پیامبر دارای ارجحیت هستند اما این سه خلیفه را قطب عرفان و ولی عرفان ننامیدند و صرفا این افراد را جزو صحابه بزرگ پیامبر(ص) و جانشینان او دانستند.

 

قنبری بیان کرد: در نظریه ولایت، حضرت علی(ع) صرفا خلیفه عرفی نیست. او در عین حال که خلیفه است، خلیفه خاص خداوند و ولی او هم محسوب می شود. در اینجا بین شیعیان و اهل سنت میان دو واژه خلافت و ولایت تفاوت وجود دارد.

 

خلافت و امامت با یکدیگر تفاوت دارند

 

این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که آیا امامت و خلافت هر دو یک منصب هستند و یا اینکه در مفهوم با هم متفاوتند اما در مصداق یکی هستند؟ گفت: خلافت و امامت هم با یکدیگر تفاوت دارند یعنی از نظر اندیشمندان اسلامی هر کسی که امام می شود اگر در روی زمین مسئولیت جامعه را به عهده بگیرد، خلیفه هم محسوب می شود مانند حضرت علی(ع) زیرا او هم امام و هم خلیفه است، اما هر شخصی که خلیفه می شود لزوما امام نیست.

 

قنبری ادامه داد: خلیفه دارای جنبه دنیوی است اما امام دارای جنبه های معنوی، روحانی و عرفانی و الهی است. بنابراین همه امامانی که به مسند قدرت می رسند، خلیفه هم هستند اما همه خلفا، امام نیستند. امام دارای جنبه ولایت است زیرا برای خلیفه، خلافت امر ظاهری است. امامت در معنای لغوی هم امر ظاهری محسوب می شود اما امامت در معنای الهی علاوه بر امر ظاهری امر باطنی هم دارد. بنابراین امام نه تنها سرپرست جامعه اسلامی بلکه به لحاظ معنوی سرپرستی افراد جامعه را هم به عهده دارد.

 

وی با اشاره به تفاوت ولایت با خلافت در نهج البلاغه گفت: در نهج البلاغه خلافت در چند جا مطرح شده از جمله در خطبه اول که خلافت به معنای خلافت عامه عنوان شده و در قرآن هم درباره آن توضیح داده شد اما ولایت در جاهای مختلفی آمده است. ولایت به دو معنا به کار رفته است: اول به معنای ولی که رابطه با خداوند دارد لذا امام علی (ع) می فرماید: اولیاء الله کسانی هستند که وقتی مردم به ظاهر دنیا می نگرند آنها به باطن دنیا می نگرند. دوم ولایت با سرپرستی بیرونی در جامعه همراه شده و این مساله هم در نهج البلاغه مطرح شده است.

 

قنبری در پاسخ به این پرسش که فیلسوفان مسلمان مانند فارابی چگونه از نظریه خلافت به امامت رسیدند، گفت: فیلسوفان مسلمان شیعه از ابتدا نگرش خلافت خاص را داشتند و معتقد بودند خلیفه را باید پیامبر(ص) انتخاب کند و همان مسیر را طی کردند.

 

وی ادامه داد: به تعبیر هانری کربن مسلمانان اهل سنت مساله ولایت را کنار گذاشتند و به جای آن خلافت را مطرح کردند و به مرو زمان عارفانی که به ظهور رسیدند به تدریج خلأیی را احساس کردند زیرا با بیان خلافت، ولایت عرفانی مطرح نمی شد. اما شیعیان با طرح امامت، ولایت عرفانی را هم عنوان کردند. از همین زمان عارفان اهل سنت در منابع عرفانی شان بحثی را با عنوان ولایت مطرح کردند.

 

قنبری گفت: شاید فارابی در جایی که بیان می کند حاکم جامعه باید نبی باشد و اگر نبی نبود باید امام باشد، به آیه «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا یعنی من تو را برای مردم، امام قرار خواهم داد»، استناد کرده است زیرا او این جمله را زمانی بیان می کند که حضرت ابراهیم(ع) آزمایش های زیادی را پشت سر گذاشته و از نظر معنوی آمادگی لازم را پیدا کرده است.

 

وی در پایان سخنانش با تاکید بر روش معناشناسی اظهار کرد: برای بررسی چنین موضوعاتی در نهج البلاغه و قرآن باید برای جلوگیری از تفسیر به رای از روش معناشناسی استفاده کرد و نکاتی که من به آنها استناد کردم بر اساس روش معناشناسی بود زیرا در معناشناسی با استفاده از واژگان نظر داده می شود.

کد خبر 654153

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha