استاد! تو نماز می خواندی یا جوال پیدا می کردی؟

خبرگزاری شبستان: دین را به چادری که در آن منزل می کنند و نماز را به تیرک وسط چادر، تشبیه کرده اند، که اگر تیرک باشد، چادر برپا است اگر چه بعضی از بندهای چادر گسسته باشد و اگر تیرک خوابید و افتاد، چادر نیز خواهد خوابید.

خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "یکی از بزرگان، ابتدا به جوالبافی اشتغال داشته است و روزی یک جوال می بافت، و آخر هفته، حساب می کرد و مزد شاگردهایش را می پرداخت. روزی به هنگام حساب، یک جوال از قلم افتاد و آنچه فکر کردند که آن را به چه کسی داده اند، به خاطرشان نیامد. غروب نزدیک بود و استاد نماز نخواند بود، مشغول نماز شد و در نماز، به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسی داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت: جوال را به فلانی داده ایم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز می خواندی یا جوال پیدا می کردی؟ و استاد از این واقعه، متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گردید."

کتاب "اسرار  نماز"  نوشته ملامحسن فیض کاشانی از آثار قابل توجه و اعتنا در حوزه معرفت دینی و تبیین ظرایف عبادت است. همچنان که می دانیم نماز مهم ترین آیین و عبادت و وسیله اتصال به خداوند در مسلمانی است و بی جهت نیست که از زبان معصوم (ع) می شنویم که اولین چیزی که در قیامت از انسان سوال می شود درباره نماز است و اگر نماز پذیرفته شد سایر اعمال او نیز پذیرفتنی است و اگر نمازها رد شدند سایر اعمال هم رد می شود. در این سلسله یادداشت ها می کوشیم با اشاره به مباحث کتاب مطرح شده گامی در شناخت بیشتر این گنجینه الهی برداریم.

چرا نماز ستون دین گفته اند؟

دین را به چادری که در آن منزل می کنند و نماز را به تیرک وسط چادر، تشبیه کرده اند، که اگر تیرک باشد، چادر برپا است اگر چه بعضی از بندهای چادر گسسته باشد و اگر تیرک خوابید و افتاد، چادر نیز خواهد خوابید، اگر چه ریسمانهایش در نهایت استحکام باشد، و دیگر نمی توان از آن منتفع شد.
قیام به ادای حقوق نماز، جز از ارباب قلوب، متصور نشود، زیرا که حقیقت و روح و قلب نماز، راز و نیاز با حضرت احدیت و مناجات با رب الارباب و حضرت صمدیت است و رکوع و سجود و تشهد و تکبیر و تسلیم و اذکار، صورت ظاهری نماز است، و به همین سبب است که فرمودند: از نماز آن مقدارش مقبول واقع می شود که نمازگزار در حین انجام و تکلم به آن، قلبش متوجه معانی آن باشد.
محمد بن مکی بغدادی، در کتاب تبصرة العارفین از ائمه هدی سلام الله علیهم روایت کرده است که: ان الاعمال الجسدانیة اذا لم یعرف معناها، لایقع لها فی الاخرة اجر اعمال بدنی: مانند نماز و دعا، اگر معنی آن را نفهمد در آخرت، اجری برای عامل آنها نخواهد بود. و در حقیقت، نمازی که زبان به آن متکلم بوده و قلب به جای دیگری توجه داشته است، نماز نیست: آن نماز او نیرزد نیم جو - زانکه با اغیار دارد دل گرو
خداوند متعال در قرآن مجید فرماید: یا ایها الذین آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون / در حال مستی و بی خبری، به نماز نزدیک نگردید، تا آن که بدانید چه می گویید.
آری، چنین نماز که بدون توجه کامل دل، انجام شود، گرچه وظیفه واجب به آن ساقط شده است، لیکن آن را احترامی و ارزشی باید و شاید، نیست.

استاد! تو نماز می خواندی یا جوال پیدا می کردی؟
یکی از بزرگان، ابتدا به جوالبافی اشتغال داشته است و روزی یک جوال می بافت، و آخر هفته، حساب می کرد و مزد شاگردهایش را می پرداخت. روزی به هنگام حساب، یک جوال از قلم افتاد و آنچه فکر کردند که آن را به چه کسی داده اند، به خاطرشان نیامد. غروب نزدیک بود و استاد نماز نخواند بود، مشغول نماز شد و در نماز، به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسی داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت: جوال را به فلانی داده ایم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز می خواندی یا جوال پیدا می کردی؟ و استاد از این واقعه، متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گردید.
در احوال سید رضی و سید مرتضی، رضوان الله علیهما، نوشته اند که: سید رضی، به برادر بزرگ خود، سید مرتضی به جماعت اقتدا نمی کرد. برادر مهتر، شکایت این کار، نزد مادر برد و سید رضی، به توصیه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا کرد اما در اثناء نماز، ناگهان، نماز خود را برهم زد و از مسجد بیرون شد. سید مرتضی نزد مادر آمد و گفت: سید رضی، آنچه امروز کرد، بدتر از پیش بود مادر، ماجرا را از سید رضی جویا شد. گفت: در اثناء نماز ناگهان دیدم که برادرم در خون حیض غرق است؛ به ناچار نماز را شکستم که طهارت، شرط صحت نماز است. مادر، شرح حال، با سید مرتضی در میان نهاد. سید گفت: راست می گوید؛ زیرا ما آنگاه که به مسجد می رفتم، زنی در راه، مسأله ای از احکام خون حیض از من پرسید. به او پاسخی دادم، اما در اثناء نماز به این اندیشه در افتادم که جوابی که دادم، درست بوده و یا اشتباه بوده است..
 

نمازی که به سر نمازگزار کوبیده می شود

در حدیث آمده است که: از نماز برخی مردم، نصف و گاهی ثلث یا ربع آن، پذیرفته می شود و نماز گروهی دیگر را، همچون جامه کهنه ای که به هم پیچند، پیچیده و بر سر نمازگزار می کوبند. نماز را تشبیه فرمود به جامه ای که شخص آن را در دست گرفته و در مقام فروش برآمده است. وقتی مشتری جامه را می ستاند که نگاه کرده و بخرد، می بیند که هیچ جای درست در آن نیست که لااقل هیئت آن را برهم زند و چیز دیگری از آن درست کند، لذا جامه را به هم پیچیده و پیش صاحبش می اندازد و می گوید: این که به هیچ دردی نمی خورد، برای چه آن را به بازار آورده ای؟
بدان ای عزیز! که هر آنچه مورد نیاز آدمی است، یک صورت نازله و اقل ما یقنعی دارد که امر انسان به آن می گذرد، سپس کم کم بالا می رود تا به درجه فوق فوق برسد. مثلا انسان برای آنکه خود را از سرما و گرما حفظ کند، احتیاج به منزلی دارد، مثل منزل کشاورزان، سپس بالا می رود تا می رسد به منازلی که برای اعیان و اشراف است، همچون پارکها و عماراتی که در این ایام متداول شده است. یا اینکه وقتی انسان در پی آموختن خط می رود، اقل مرتبه آن، همان است که بتواند چیزی بنویسد و به وسیله نوشتن و محاسبه به عنوان مثال، اموالش را حفظ کند. و یک مرتبه عالی دارد، مثل خط خوش نویسانی همچون احمد نیریزی در نسخ و درویش عبدالمجید در شکسته و میر عماد در نستعلیق و بایسنقر در ثلث، که تا به امروز کسی مثل آنها ننوشته است. نماز را نیز به همین نحو فرض کن. یک مرتبه نازله آن چنین است که بگویند، مسلمان است و بدن او پاک است و نمازگزار است. سپس این نماز بالا می رود تا به مرتبه ای برسد که نمازگزار ابداً در نماز، خیال دنیا به خود راه نمی دهد، و از آن بالاتر اینکه خیال هیچ چیز، حتی خیال آخرت را نیز در او راهی نباشد و تمام توجه او معطوف به راز و نیاز و مناجات با رب الارباب است، و حصول این مرتبه، همچون خوشنویسی، بدون زحمت و مشقت و طول زمان، ممکن نیست. نیک بنگر که وقتی کسی می خواهد خوشنویس شود، چقدر باید زحمت بکشد و مشق کند و خدمت اساتید کند و از آن ها تعلیم بگیرد تا بتوان او را خوشنویس نامید.

اگر به امر قلب مشغول نشوی، فارس این میدان نمی شوی
پس ای عزیز! بدان که مرتبه مناجات با خداوند، مرتبه بسیار رفیعی است و نیاز به همت عالی دارد. تفکر کن که ظهور قرآن و نزول فرقان، بعد از چهل سال سلوک و مجاهدات و توجه و تفکر، که غالباً در کوه حراء می بود، بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واقع شد. پس جمعی که بدون این حال و به غیر این کلام، به تلاوت کلام الله مشغول می شوند، اگر چه از این بحر بدان فیض نمی رسند، ولی آخر از رشاشه نوری و حشاشه حضوری، خالی و عاطل نیستند، اما وصول به این مقام عالی، مرید را بعد از مرور دهور و مجاهده بسیار و اقامه صلوات مسنونه و ادامه آن، که ورد متوسطان ارباب سلوک و روش معتدلان اصحاب قلوب است، که دیده و بصیرتشان به کحل الجواهر، و قرة عینی فی الصلاة متکحل شده، فراهم می شود و در آن حالت است که زمزمه نماز، به موجب حدیث: المصلی یناجی ربه (نمازگزار، با پروردگار خود، در حال مناجات و راز و نیاز است). به مناجات با پروردگار، مبدل می گردد و از غایت صدق و توجه و خلوص و استغراق که در این حال، به بنده دست می دهد، پیامبر فرمود: الصلوة معراج المؤمن، (نماز، معراج نمازگزار مؤمن است و به عبارت دیگر، نماز وسیله تقرب به خدا و عروج بنده می گردد.
نماز را در شب معراج، به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آموختند و چون بازگشت، امت خود را امر فرمود که: صلواکما رأیتمونی اصلی به همین ترتیب که می بینید نماز می گزارم، نماز بگزارید، این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، نماز را معراج مؤمن قرار داد.
سابق این میدان و فارس این جولان، بعد از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیرالمؤمنین علیه الصلوة والسلام است که در نماز، چندان مستغرق بحر احدیت بودند، که پیکان تیر، از پای مبارکش بیرون کشیدند و از درد آن، آگاه نگردید و در توجه و توکل، چنان صادق بود که، در لیلة الهریر آن شب وحشتناک که شمشیر و تیر از اطراف و جوانب می بارید، در میان دو لشکر جنگجو، مصلی گسترد و از ورد و نوافل شبانه خود غفلت ننمود و در آن شب پرآشوب، هزار رکعت نافله شبانه را به جای آورد.
مراد از نماز، حضور دل و استغراق کامل و فناء ذات عابد در معبود و فوز به مشاهده حق است، اما مبتدی را برای وصول به این مقام، ریاضت بسیار و مجاهده بیشمار لازم است. به نحو اجمال بگویم که: تا مدتی به امر قلب مشغول نشوی، فارس این میدان نمی توانی شد.

 

کد خبر 653700

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha