به گزارش خبرنگار شبستان، «اکسیدان» آخرین اثر حامد محمدی است که در آثار مشهوری مانند «مارمولک»، «طلا و مس»، «حوض نقاشی» و «فرشتهها با هم میآیند» از دستیاری تهیه تا نویسندگی و کارگردانی را تجربه کرده است. به جز یکی، آنچه که نقطه مشترک همه این آثار است حضور محوری شخصیت روحانی است که به دلایل مختلف اجتماعی و حتی سیاسی از التهاب خاصی برخوردار است، بویژه اینکه وزن طنز اغلب این آثار نیز پررنگاست. مسئلهای که حساسیت کار و عکسالعمل مخاطبین و بویژه روحانیون را هم بر میانگیزد.
از نکات بالا و مشابهش که بگذریم و به خود فیلم سینمایی اکسیدان بپردازیم باید گفت که این اثر را از ابعاد مختلف فرمی و محتوایی میتوان بررسی کرد که در این میان منظور نظر ما محتوای این اثر است. چرا که معتقدیم در آثاری همچون «مارمولک» و «اکسیدان» اتفاقات خوب و بد به نحو عجیبی در هم تنیده شده و همین امر باعث حصول نتایج مختلفی در سطح جامعه است که تقریبا نمیتوان حتی وزن متفاوتی برای آن در میزان تاثیرگذاری قائل شد.
در واقع هر دوی این آثار با جسارتی خاص به حوزه هایی ورود کرده اند که پیش از آن در سینمای بعد از انقلاب تجربه نشده بود؛ در حالی که بسیاری از شوخیهای به کار گرفته شده در دیالوگ این آثار همانی است که خیلی پیشتر از آن در جوکها و شوخیهای رایج میان مردم وجود داشته است و شاید این یکی از مفرهای این دو فیلم از سختگیریهای ارشاد برای گرفتن مجوز ساخت و نمایش باشد.
از طرفی ویژگی بهرهمندی از کلیشه و تکرار در موارد جدی تر هم به چشم می خورد و حتی به نظر می رسد که یکی از آنها مورد علاقه خاص محمدیها (پدر و پسر) و تحت تاثیر آثار ادبی مشهور قدیمی همچون داستان «بینوایان» ویکتور هوگو باشد چرا که مسامحه با دزد خلافکار آن چیزی است که در یک سکانس به یاد ماندنی از کتاب، فیلم و انیمیشن بینوایان و کشیشی در مقابل ژانوال ژان به دفعات دیده شده اما به نوعی در مارمولک و تقریبا عینا در اکسیدان تکرار می شود.
اما از همه اینها که بگذریم مسئله مهمی در این دو اثر وجود دارد که شاید بتوان ادعا کرد از این منظر با برخی از تجارب مهران مدیری در سریال های تلویزیونی اش مشابه است و آن هم مسئله قبح زدایی از برخی تابو هاست. بی شک با توجه به شناختی که از این هنرمندان داریم می دانیم که هدف سازندگان این آثار چنین نتیجه ای نبوده و نیست، ما هم قصدی برای اتهام زنی به ایشان نداریم اما می توان به نتیجه بهرهگیری از برخی شوخی ها ولو با نیت هجو یک کار بد توجه کرد و متوجه آثار نه چندان خوب آن شد.
به عنوان مثال وقتی عنوان «مارمولک» برای یک فیلم سینمایی که در اصل جهت یادآوری تاثیر مثبت رفتار یک روحانی واقعی بر روی یک فرد متخلف و جایگاه لباس روحانیت در حفظ او از تکرار بدیها ساخته شده انتخاب شد، تا مدتها دستمایه ناخواسته عوام جامعه در هتک حرمت روحانیون واقع شد و چه بسا تنها تغییر عنوان این فیلم هیچ کدام از این تبعات را در پی نداشت.
یا اگر در سریال های تلویزیونی بسیار پر مخاطب طنزپرداز و کمدین توانای کشورمان به جای کلمه برخورنده چاپلوسی از کلمه پاچه خواری به کرات استفاده نمی شد و استفاده از آن به شوخی و راحتی در جامعه رواج نمی یافت به نظر می رسد که کماکان چاپلوسان در خجالت اصطلاحی با انرژی منفی بسیار کمتر اقدام به عادت خود می کردند و چه بسا عدهای پیش از این کار نا شایست از اقدام به آن منصرف می شدند نه اینکه پس از ارتکاب به آن با همان لحن شیرین طنز و با خنده از آن یاد کنند و به هیچ کس هم برنخورد.
این ماجرا در فیلم اکسیدان هم به شکل دیگری تکرار شده و به دلیل اینکه این فیلم نتوانسته و یا نمی خواسته که در مورد مسائل مختلف از شخصیت پردازی گرفته تا سیر وقایع عمیق شود، مسئله مذموم همجنسگرایی به نحوی مطرح می شود که نمی تواند در افواه عمومی و به شوخی ورود نکند و شاهد آن هستیم که در خروجی سالنها عدهای از مخاطبین جوان با اشاره به این سکانس فیلم به شوخی کلامی با هم می پردازند.
گرچه تکرار تکه کلامها و یا تیکهای رفتاری کاراکترهای یک اثر نمایشی در بین مخاطبین و سطح جامعه می تواند نشانهای از پذیرش وسیع آن از سوی مردم باشد اما دقیقا به همین دلیل باید در مورد نتیجه کار نیز نگران بود. همانقدر که سانسور و در محاق کردن قلم و اندیشه کاری ناشایست است - و برهمین دلیل در این متن توصیه ای به این کار نشده- عدم پیش بینی تاثیر کلمات و تصاویر بر مخاطب هم به صحیح نیست بویژه اگر در ژانر کمدی بر حسب ماهیت این ژانر، در صدد نزدیک شدن به خطوط قرمز اخلاقی و یا اعتقادی باشیم اما قصدی برای عبور از آن و یا تخریب آنها نداشته باشیم. بنابراین شاید تامل بیشتر و مرور تجربیات قبلی امکان خلاقیت و نوآوری بیشتری در روش بیان مسائل نیاز باشد تا اثری کامل تر و با نتایجی بهتر به دست آید.
محمدصالح حجت الاسلامی
نظر شما