مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفت وگو با خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، که به مناسبت اول ذیا لحجه سالروز ازدواج آسمانی حضرت امیر(ع) و حضرت زهرا(س) انجام شد، در مورد علت آسیب ها و چالش هایی که جامعه امروز در مورد مساله ازدواج با آن مواجه است، اظهار کرد: تحلیل من در مورد ازدواج و چالش ها و تنگناهایی که در این مورد وجود دارد مبتنی بر یک پیش فرض مهم و اساسی است.
وی ادامه داد: آن پیش فرض این است که به صورت کلی وضع اجتماعی ما دچار یک نوع درهم ریختگی و تنش و نابسامانی است به این معنا که در اغلب و یا همه ساحات شئون زندگی اجتماعی، دچار نوعی عدم تعادل و تکانه های غیرطبیعی شده ایم. همچنین، آسیب های اجتماعی متراکم و در هم تنیده شده اند البته این بدان معنا نیست که جامعه ما در معرض فروپاشی است، اتفاقا جامعه ما ایستاده و مقاوم است ولی در عین حال با یک سلسله آفات نیز دست به گریبان است. با این تفاسیر مساله ازدواج را مستقل از چنین زمینه ای تحلیل نمی کنم.
جمشیدی تصریح کرد: مساله دیگری که ذیل این موضوع باید مورد توجه قرار بکیرد اصالت و اهمیت این مبحث است که اساسا حاصل ازدواج چیست؟ ازدواج نهایتا به شکل گیری نهاد خانواده می انجامد. خانواده بنیادی ترین عنصر جامعه است، به عبارتی تمام آسیب های اجتماعی مستقیم یا غیرمستقیم به ازدواج وابسته اند و گویا خانواده علت العلل است.
این پژوهشگر ادامه داد: با این وصف توفیق در ازدواج موجب توفیق در خانواده می شود و توفیق در خانواده منجر به توفیق در شکل گیری جامعه سالم و اخلاقی خواهد شد در نتیجه اگر نهاد خانواده و مقدمه این نهاد که ازدواج است دچار اختلال شود طبیعتا این خلل به بخش های دیگر اجتماع نیز سرایت می کند، به بیان دیگر ازدواج حالت زیرساختی دارد و اگر توفیقی در آن نباشد چالش ها به سایر ساحات اجتماعی رسوب می کند؛ لذا یکی از عمده ترین نقاط شروع اصلاح اجتماعی، خانواده است که حیات آن به ازدواج بستگی دارد.
وی با بیان اینکه اگر ازدواج مستحکم باشد خود به خود و به شکل طبیعی بخش قابل توجهی از آسیب های اجتماعی زائل می شود، ابراز کرد: از این گلوگاه وارد بحث اصلی یعنی چالش های ازدواج در جامعه ایران به ویژه در طول دهه های اخیر می شوم. در گذشته که در باب آسیب های اجتماعی در حوزه های خانواده، ازدواج، طلاق، روابط جنسی پژوهش داشتم به این نتیجه رسیدم که از پنج محور اصلی است که ازدواج دچار چالش و نقش بازدارنده و مانع می شود.
جمشیدی اظهار کرد: چه در شکل گیری یک ازدواج و چه در بقای آن باید آسیب ها را شناسایی و بر اساس نسبت شان با هم دسته بندی و بعد ریشه شناسی کنیم که چرا شکل گرفته اند و در نهایت آن را علاج کنیم. اگر این مراحل پیموده شود وضع ازدواج در جامعه ما به حالت تعادل بر می گردد و رونق می یابد و این آمار تاسف بار در باب طلاق با این شدت و غلظت دست کم، کمتر می شود.
تفاوت ازدواج گریزی خودخواسته با نوع تحمیلی آن
این جامعه شناس گفت: اولین آسیب مطرح، ازدواج گریزی است. یعنی بخشی از نسل جوان تجردگزین شده اند. وقتی این مساله را تحلیل می کنیم می بینیم که بیشتر ریشه های آن روحی و روانی است. یک نوع افسردگی مزمن یا عدم اعتمادبنفس یا اختلالات جسمی یا چیزهایی از این قبیل. البته بخشی از آسیب در واقع تجردگزینی نیست بلکه لاجرم در موقعیت تجرد قرار گرفتن است، از جمله اینکه احتمالا برخی دختران نیمه اول دهه شصت به علت ابتلای جامعه به عدم تناسب جمعیتی، در معرض تجرد قرار گرفتند. این تجرد ناخواسته است و با تجرد خودخواسته نوع اول تفاوت دارد.
جمشیدی افزود: آسیب دوم، تاخیر در ازدواج است، یعنی ازدواج با اینکه باید با شور و نشاط جوانی و در اوایل این دوران همراه و انجام شود ولی بنا به دلایل مختلف، جامعه ما مرتبا با افزایش متوسط سن ازدواج مواجه است. از دلایل این اتفاق می توان به تحصیل و اشتغال و عمدتا توقعات و انتظارات اشاره داشت که بیشتر از واقعیت و در واقع از جنس خواسته ها و اعتباریات است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: توقعاتی که در جامعه ساخته و پرداخته و به فرد القا شده و فرد آنها را پذیرفته و باور کرده و جزو زندگی مشترک می داند، باعث شده است که او نتواند در سنین مطلوب ازدواج کند و ازدواج را فرایند دیریاب و دشوار قلمداد کند که محتاج مقدمات متنوع و سخت است.
وی با اشاره به عامل سوم تاکید کرد: موضوع بعدی در آسیب های پیش روی ازدواج به مرحله پس از ازدواج باز می گردد یعنی دوام و ماندگاری یک ازدواج که از اهمیت بسزایی برخوردار است، مهم است که ازدواج با ثبات شکل گیرد ولی متاسفانه این گونه نیست و شیب کمّی طلاق در جامعه نشان می دهد که در وضعیت مطلوبی نیستیم و شاید بگوییم در وضعیت بحرانی قرارگرفته ایم، نسبت بزرگی از ازدواج ها به طلاق منجر می شود و این شیب به نسبت افزایش پیدا کرده تا اینکه شرایط فعلی شکل گرفته است، بنابراین، باید ریشه ها شناسایی و بررسی شود که چرا بخش درخور توجهی از ازدواج های ما به طلاق منجر می شود نه به شکل گیری خانواده گرم و صمیمی و با دوام.
جمشیدی اظهار کرد: من فقط به یک عامل که چشمگیر بوده و توجه مرا به سمت خودش جلب کرده، اشاره می کنم و آن مهارت های زندگی مشترک و تعاملی است که در آن باید وجود داشته باشد اعم از ارتباط عاطفی و جنسی. وقتی یک فرد با وجود گذشت دو دهه از عمرش ناتوان است، چنین مشکلاتی خواهد داشت.
مانع تراشی شبه ازدواج ها در مسیر ازدواج صحیح
وی گفت: عامل چهارمی نیز وجود دارد که محتاج تامل است؛ این عامل مربوط به شبه ازدواج ها می شود، این چالش به مثابه یک خط موازی آسیب زا شکل گرفته است که به نظر می رسد در ایران خیلی جدی گرفته نشده ولی رو به صعود است که نباید به آن بی اعتنایی شود و باید مهار شود از قبیل ازدواج های سفید و هم خانگی.
جمشیدی تصریح کرد: عامل پنجم که آن هم جزو گزندها و آفت های ازدواج محسوب می شود مربوط به روند مادی گراییِ اخلاقی است، به این معنا که مناسبات و محاسبات اجتماعی افراد حتی در حوزه ازدواج معلول یک سری محاسبات مادی شده است به گونه ای که برخی حتی نگاه معامله ای و سوداگرایانه به ازدواج دارند. در چنین نگرشی دیگر کشش و عواطف روحی و انسانی تعیین کننده نیست بلکه در حاشیه می رود.
وی تاکید کرد: مادی گراییِ اخلاقی قدمتی بیش از دو دهه در جامعه دارد و در عرصه های مختلف اجتماعی عروج کرده است به گونه ای که می بینیم امروز در عرصه ای که باید عشق وجود داشته باشد، خبری از عشق نیست.
جمشیدی در پاسخ به پرسشی در مورد ریشه پدید آمدن این پنج عامل اظهار کرد: ریشه این پنج مورد ساختاری است. معتقدم در ساختار اجتماعی ما ارزش ها و ضدارزش ها جایگزین شده اند و این جابجایی ارزشی نظم معنایی و فکر افراد را تغییر داده است لذا آنچه که اتفاق افتاده تصمیم افراد نیست بلکه مربوط به سیاست های فرهنگی دولت ها است که فضای جامعه را متاثر کرده است.
وی ادامه داد: در این بین یک دلیل را می توان در افزایش تماس فرهنگی با مدرنیته دانست. در واقع هر چه قدر که تماس جامعه با مدرنیته بیشتر می شود آسیب ها افزایش می یابد. پس عمده بحث به مباحث ساختاری و هنجارها بر می گردد. در چنین فضایی تصمیم های فردی چه منفی و چه مثبت به حاشیه رفته و اغلب افراد نمی توانند در مورد ساختار اجتماعی اقدام کنند بلکه در آن هضم می شوند و تصمیم شان همان می شود که در جامعه و فضای اجتماعی آن حاکم است.
جمشیدی سیاست های فرهنگی دولت ها و ورود فرهنگ تجدد را به عنوان ریشه پدید آمدن این آسیب ها در دایره ازدواج دانست و خاطرنشان کرد: در خود غرب نه تنها ازدواج معنایی ندارد بلکه نهاد خانواده بسیار سست شده و این نشان می دهد که تجربه تاریخی آنها منفی و مخرب بوده است لذا چون جامعه ما از درون مصونیت نیافته است، آسیب می خورد.
نظر شما