به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان، بررسی مبانی قرآنی در باب حاکمیت و جایگاه سرپرستی امت در عصر غیبت و تبیین شاخصه های مورد نیاز تشکیل حکومت اسلامی در دوران پیش از ظهور، مقؤلاتی بودند که ما را برآن داشتند تا با حجت الاسلام والمسلمین مهدی یوسفیان، استاد حوزه و معاون پژوهشی مرکز تخصصی مهدویت گفت وگویی ترتیب دهیم که بخش ابتدایی آن را در ادامه می خوانید:
*اگر در قرآن کریم آمده است که زمین در انتهای امر، در اختیار صالحان قرار خواهد گرفت، حکومت در عصر غیبت چگونه توجیه می شود؟
در قرآن کریم وعده های مختلفی از جانب خداوند متعال به بندگان داده شده است. پاره ای از این وعده های خداوندی مربوط می شود به طول حیات انسانی در عالم مادی، به طور نمونه قرآن کریم می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا يَکْسِبُونَ»، یعنی اگر بندگان خداوند ایمان و تقوا داشته باشند، درهای نعمت های زمینی و آسمانی بر آنها گشوده خواهد شد.
وعده های قرآنی پاره ای از اوقات برای انسان ها جنبه تکلیفی و لحظه ای دارند و در پاره ای دیگر، مأموریت مدت دار هستند. در رابطه با آیه شریفه یاد شده که می فرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»؛ می بایست توجه شود که آیا هدف خداوند از نزول این آیه شریفه، تنها این بوده است که ما نسبت به آینده اطلاع داشته باشیم یا نه، این اطلاع رسانی، باعث ایجاد مسئولیت و تکلیف بر بندگان در زمین خواهد شد.
از این آیه شریفه چند نکته می توان استنباط نمود، اولاً اینکه خداوند در این آیه اشاره دارند که، انسان های مؤحد و پارسا را تنها نخواهند گذاشت و در جنگ بین جبهه حق و باطل، این جبهه حق و حقیقت است که سرانجام پیروز خواهد بود. در حال حاضر و هم اکنون نیز ما در فضای رویارویی بین جبهه حق و باطل هستیم. در این دوران جبهه باطل، بنا به دلایلی و از حیث ظاهری، متأسفانه، حکومت ظاهری جهان را بر عهده دارد، ولی در غایت امر، این رویارویی، به نفع جبهه حق به پایان خواهد رسید. اگر به این آیه شریفه اینگونه نگریسته شود که پایان نبرد حق و باطل، با پیروزی جبهه حق خاتمه خواهد یافت، آیا در دوران قبل از این پیروزی، افرادی که در جبهه حق حضور دارند، می توانند چشمان خویش را به روی وقایع در حال انجام فرو ببندند و بگویند چون که خداوند وعده داده است که جبهه حق در نهایت پیروز این میدان است، بنابراین در این دوران مسئولیتی متوجه ما نیست.
وظیفه حاضران در جبهه حق در بروز چنین شرایطی نیست؟
اگر در برابر ناهنجاری ها و معضلات، کوتاهی صورت بگیرد، مشخص نخواهد بود که وعده حق خداوند در چه زمانی محقق خواهد شد. هر سربازی که در جبهه حق حضور دارد لازم است که در حفظ موقعیت جبهه حق کوشا باشد و فارغ از این که سرانجام این رویارویی، چگونه خواهد بود، می بایست به پایداری و استقامت بپردازد. بحث بر سر نبرد و پیکار منوط است به استیفای لوازم و ملزومات لازم جهت پیکار و رویارویی؛ به عبارت دیگر اگر جنگ و نبرد، یک رویارویی نظامی است، می بایست سخت افزارها و لوازمات نظامی فراهم گردد و اگر این رویارویی، نبردی نرم است، می بایست لوازمات جنگ نرم فراهم شوند. مگر نه این که هر وضعیتی در نظام آفرینش، می بایست تحت مدیریت قرار بگیرد، نظام حق و جبهه توحید نیز، از این قاعده مستثنی نخواهند بود. سازوکارهای مقابله با دشمنان، می بایست در درون اتاق های فکری نظام های توحیدی، مورد نقد و بررسی قرار گیرند و سامان دهی شوند. این رویکرد می بایست تا زمان پیروزی نهایی و غایی نظام توحیدی پیگیری و مداومت شود. اگر اینگونه به این آیه یادشده نگریسته شود که نظام اسلامی در عصر غیبت، نیازمند یک مدیریت و نظام بندی اصولی است، آن هنگام این رویکرد، جز با یک نظام سیاسی اسلامی و با سرپرستی یک شخصی که جانشین امام غایب(عج) است، امکان پذیر نخواهد بود.
آیا معنای سرپرستی و مدیریت جامعه اسلامی در برابر الحاد و نفاق را می توان نقطه اتکای تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت برشمرد؟
اصولاً می بایست جامعه حق در برابر جامعه کفر و الحاد مدیریت و سرپرستی شود، این هنگام است که تشکیل نظام اسلامی در عصرغیبت توجیه پیدا می نماید. ممکن است پاره ای دیگر از افراد اینگونه استنباط نمایند که معنای این آیه ذکر شده این است که در عصر غیبت نیازی به تشکیل حکومت نیست و خداوند خود، جامعه اسلامی را مدیریت خواهد کرد و به نحوی معتقد هستند که این آیه، حالت خبری دارد و تکلیفی برای انسان های عصر غیبت ایجاد نمی نماید. در این صورت نیز اگر این آیه به صورت اخباری برداشت شود و همین گونه نیز لحاظ شود، مطلب دیگر این موضوع این خواهد بود که، آیا انسان ها در عصر غیبت، در قبال احیای فضاهای دینی و ارزشی وظیفه ای دارند یا خیر؟؛ آیا قرآن کریم تنها همین یک آیه شریفه است، یا اینکه آیات فراوان دیگری وجود دارند که در باب تکالیف مؤمنان بحث و گفتگو می نمایند. آیا نبی مکرم اسلام(ص) و اهل بیت(ع) گرامی ایشان، هیچ وظیفه ای برای انسان های عصر غیبت تبیین نکرده اند؟؛ آیا دستورات الهی و فرامین معصومین(ع)، برای انسان های حاضر در عصر غیبت، همگی از بین می روند؟.
قطعاً این گونه نخواهد بود، بلکه در عصر غیبت نیز انسان ها مکلف هستند که دستورات دینی را تبعیت کنند. چگونه انسان موظف است نماز و روزه و حج به جا آورد، همانگونه نیز موظف است که تکالیف اجتماعی خود را انجام دهد. کسی به هیچ وجه نگفته است موضوع امر به معروف و نهی از منکر در عصرغیبت پیگیری نشود؛ کسی نگفته است احکام و حدود الهی، مانند، زکات، خمس، قصاص و غیره... در زمان غیبت انجام نشود. احکام الهی می بایست در هر زمان و هر شرایطی پیگیری و اجرا شوند.
در اجرای احکام نیز، پاره ای از فرامین الهی، فردی هستند و پاره ای دیگر جمعی و گروهی؛ پاره ای از مناسبات جمعی هستند و گروهی از مؤمنین می توانند این رویکرد ها را انجام دهند؛ مانند مراسم تشییع و تدفین مسلمانان و در پاره ای دیگر برای اجرایی شدن مقؤلاتی دیگر از مناسبات دینی، نیازمند افراد مسئول و مجری و دنبال کننده برای اجرا هستیم. اگر حدی مانند قصاص، بخواهد اجرا شود، این وظیفه بر عهده افراد آگاه و متخصص حقوقی و فقهی است. پاره ای از احکام وجود دارند که می بایست فردی که در بالاترین درجه و جایگاه رسیدگی است، اعمال نظر و حدود را اجرا کند.
بنابراین، انسان ها در عصر غیبت، بندگانی هستند که مورد خطابات قرآن کریم قرار گرفته اند و بر ما تکلیف است که این دستورات الهی را اجرا نماییم. ما وظیفه داریم امر به معروف و نهی از منکر کنیم و آیین والای اسلام را ترویج و توسعه دهیم. این رویکرد به نقطه ای خواهد رسید که اجرای پاره ای از حدود الهی، نیازمند تشکیل حکومت خواهد شد و بنابراین، تشکیل حکومت در عصر غیبت، مذموم باورهای قرآنی قرار نخواهد داشت.
*جایگاه اندیشه و عقل ورزی در تشکیل حکومت دینی و اساس برنامه ریزی های اسلامی چه مختصاتی دارد؟
مسئله دیگری که می بایست در کنار این مناسبات لحاظ شود این است که، اگر ما حتی به آیات و روایات از جنبه تکلیفی نیز توجه نکنیم، آیا عقل سلیم و فطرت الهی انسان می پذیرد که جامعه همینطور یله و رها و لاقید رها شود. بالاخره هر جامعه ای می بایست چارچوب و مقرراتی داشته باشد و در آن عدالت و برابری و انسانیت حکمفرما باشد. آیا عقل انسان جامعه بدون نظم را می پذیرد؟ آیا ایجاد رونق اقتصادی و توسعه کسب و کار، نیازمند یک امنیت و آرامش فکری نیست؟ آیا ولایت کفر، محیط امن و آرام برای جامعه اسلامی ایجاد خواهد کرد؟ آیا اولیاء طاغوت و حکام باطل و سرکش، برای انسان های مؤمن، مدیریت صحیح و الهی انجام خواهند داد؟؛ این افراد که تمامی سعی و تلاششان این است که انسان ها را به ورطه هلاکت و نابودی بکشانند و قوانین و مقررات باطل را اجرا نمایند.
این رویکرد در دنیای پیرامونی و غربی جهان معاصر قابل مشاهده است. احکام موجود و رایج حال حاضر جهانی، بر اساس نیازهای اساسی انسانی تعیین نشده اند، بلکه بر اساس تفکر گروهی لاقید و مرتجع تشکیل شده اند که در پی آن، اساس و هویت انسانی در جهان به مخاطره افتاده است. هم اکنون شما ببینید این افراد برای تحت تأثیر قرار دادن محیط های آموزشی و پرورشی و فرهنگی جامعه، می آیند و قوانینی را مکتوب می نمایند، سپس به سایر جهانیان می گویند شما می بایست این احکام را بدون چون و چرا اجرا نمایید. آیا این احکام براستی معظلی را از جهان معاصر رفع خواهند کرد؟، یا فقط منحصر می گردند، به سودمندی برای افرادی خاص؟.
بنابراین، حتی اگر قرآن کریم و روایات در زمینه تشکیل حکومت، هیچ سخنی را بیان نکرده باشند، عقل سلیم می گوید: حفظ جامعه اسلامی و پاسداری از کرامت انسانی در برابر هجمه های افراد و جوامع لاقید و منحط، منوط است به تشکیل حکوت صحیح الهی و دینی در عرصه مملکتی و سپس جهانی. با توجه به موارد بیان شده، آیه شریفه یاد شده، با تشکیل حکومت در عصرغیبت امام عصر(عج) در تضاد نخواهد بود و اساساً تشکیل حکومت دینی، چارچوبی خواهد بود برای پی ریزی و برنامه ریزی احکام الهی در سراسر گیتی.
ادامه دارد... .
نظر شما