روایت یک کارآفرین؛ از فقر و اعتیاد تا کار و زندگی

خبرگزاری شبستان:گذشته فریبا همانند گیاهانی دارویی که در مغازه اش می فروشد؛ خوش رنگ نیست اما تلاش می کند تا آینده اش خوش رنگ شود.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، صاحب عطاری است. انواع گیاهان دارویی را از زنان روستایی می خرد و می فروشد.

 

این مغازه که دردهای مردم را علاج می کند؛ علاج درد های زندگی فریبا نیز است. فریبا و دختره 13 ساله اش این مغازه را با کمک هم می چرخانند. درآمد بدی ندارند. چرخ زندگیشان می چرخد.

 

گذشته فریبا همانند گیاهانی دارویی که در مغازه اش می فروشد؛ خوش رنگ نیست اما تلاش می کند تا آینده اش خوش رنگ شود.

 

اهل خراسان شمالی است؛ سال 90 همسرش را بر اثر تصادف از دست داده است.  زندگی فریبا هیچ که نداشت، دیگر مرد هم نداشت. فریبا و همسرش معتاد بودند. هر چه داشتند خرج اعتیاد کرده بودند.همسرش که فوت کرد؛ سرپرستی نداشت. تحت پوشش کمیته امداد  امام خمینی (ره) در آمد.

 

او درباره ی وضعیت زندگی خود به خبرنگار شبستان می گوید: دو فرزند دارم. یک پسر 18 ساله و یک دختر13 ساله. هنگامی که فرزند دومم به دنیا آمد، کمر درد شدیدی داشتم، مادر شوهرم برای درمانم به من مواد مخدر داد. یک ماه مصرف کردم. بعد از یک ماه وابسته مواد شده بودم. همسرم نیز معتاد بود  اما مخالف اعتیادم بود. خیلی مقاومت کرد تا معتاد نشوم اما دیگر وابسته شده بودم، پنهانی از همسرم، از مادرش مواد می گرفتم و مصرف می کردم و همسرم دیگر حریفم نشد.

 

وی ادامه می دهد: هنگامی که همسرم فوت کرد، ما هیچ چیز نداشتیم. خرج موادم را از فامیل می گرفتم. به بهانه های مختلف همانند اینکه فرزندم بیمار است به آشنایان زنگ می زدم و پول می گرفتم. گاهی دخترم را کتک می زدم تا گریه کند و به آشنایانم بگویم مریض است تا پول بگیرم. پول ها را هزینه اعتیاد و خورد و خوارکمان می کردم.

 

فریبا بیان می کند: برادرم نیز اعتیاد داشت اما 11 سال بود که ترک کرده بود. دوست نداشت مرا ببیند، به من می گفت؛ خجالت می کشم که خواهری همانند تو دارم. حتی گاهی دلم برای خانواده ام تنگ می شد و به آنان سر می زدم فکر می کردند برای گرفتن پول و خرج اعتیادم پیششان آمده ام.

 

وی با صراحت می گوید: فرزندانم احترامم را نمی آوردند. عزتی در خانواده نداشتم. دیگر از این زندگی خسته شده بودم و طلب مرگ از خدا می کردم. یک روز برادرم اصرار کرد که مواد را ترک کنم. او به من می گفت« دیدی من چگونه توانستم ترک کنم تو هم می توانی.» در نهایت یک هفته در یک اتاق بودم گفتم یا می میرم یا ترک می کنم. در حال حاضر 6 سال است که مواد را ترک کرده ام و عزت و احترامم نیز بازگشته است.

 

فریبا از کمیته امداد امام خمینی (ره) مبلغ 15 میلیون تومان وام دریافت می کند. با پول این وام یک مغازه عطاری باز می کند و یک خانه نیز رهن می کند.

 

او در این باره نیز می گوید: از این مغازه عطاری خرج زندگیم را در می آورم. از این جایگاهی که پیدا کرده ام خوشحالم. دنبال این هستم تا 30 میلیون تومان دیگر از کمیته امداد وام بگیرم و دستگاه هایی که برای تهیه دارو های گیاهی نیاز است تهیه کنم و مغازه ام را رونق دهم.

 

فریبا یکسال است که صاحب شغل شده است. روی پای خود ایستاده و با اعتیاد و فقر مبارزه کرده است. او دیگر مستمری کمیته امداد را هم نمی گیرد، خودش خرج زندگی را در می آورد.

کد خبر 643578

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha