خبرگزاری شبستان: حجت الاسلام دکتر محمدرضا یوسفی، قائم مقام ریاست دانشگاه مفید علاوه بر تحصیلات عالی حوزوی، فارغ التحصیل در رشته اقتصاد با گرایش های پول و اقتصاد اسلامی است. آنچه می خوانید گفتگویی است که با وی در زمینه ضرورت پژوهش در علوم انسانی و اسلامی سازی و بومی سازی در این علوم انجام شده است.
نقش پژوهش را در تولید علوم انسانی، چگونه ارزیابی میکنید؟
بنده در ابتدا تفکیکی قائل می شوم میان علوم انسانی و علوم اجتماعی که در این بحث بیشتر با تکیه بر علوم اجتماعی پیش خواهیم رفت. علوم انسانی به مسائلی مثل روانشناسی و علوم اجتماعی به اقتصاد، جامعه شناسی و مردم شناسی و مسائلی از این قبیل باز می گردد. این دو دسته تفاوت هایی با یکدیگر دارند و از آن جا که حوزه کاری بنده بیشتر در مسائل علوم اجتماعی و اقتصاد می گنجد تمرکز بیشتری بر آن دارم.
تولید علم در علوم اجتماعی یک ضرورت است به چند دلیل. دلیل اول تأثیرات پارادایم های مختلفی است که در این علوم دیده می شود و هر کدام دارای پیشفرضها و اصول موضوعه ای هستند که از آنها یک جریان فکری خاص به عنوان علم تلقی می شود، ولو اینکه در تجربیات تمامی آنچه که بیان می شود یا بخشی از آنها مورد نقض قرار گیرد. همواره نیاز است که این پیش فرضها را بررسی کنیم و ضمن تردید در آنها به بازسازی این اصول بپردازیم.
دوم اینکه علوم اجتماعی از یک خاستگاه سیاسی اجتماعی هم برخوردار هستند یکی از این موارد تعریفی است که از انسان در این علوم داریم. مثلاً در علم اقتصاد زمانی آدام اسمیت تعریفی را از انسان ارائه داد و افرادی مثل فردریک لیست و معماران کتب تاریخی این انسان را یک انسان عام نمی دانستند و آن را تعریفی از انسان انگلیسی شمردند و قائل به این نکته بودند که بایستی انسان آلمانی را به نحو دیگری تعریف کرد. یا مثلاً در بحث اقتصاد آزاد نیز همین جریان را شاهد هستیم. اینها تفاوتهایی هستند که جوامع انسانی با یکدیگر دارند و ضرورت پژوهش در علوم و پیش فرض های موجود را نمایان تر می سازند.
دلیل سوم که صرف نظر از ملاحظات سیاسی و اجتماعی مطرح می شود، خاستگاه فرهنگی و اجتماعی علوم است. طبیعتاً جوامع بشری علی رغم تفاوت ها و اختلافات موجود، مشترکات فراوانی هم دارند، چرا که همه انسان هستند و در موقعیت های مختلف تصمیم سازی های مختلفی را بروز می دهند و این امر ما را بر آن می دارد که جریانات علمی را با توجه به شرایط و واقعیت های کشورمان بررسی کنیم. چهارمین دلیلی که پژوهش در علوم اجتماعی را ضروری می سازد وجود پژوهشهای کاربردی است، یعنی حتی اگر نظریه ای کاملاً درست نیز باشد، بایستی آن را مورد آزمون قرار داد و میزان کاربردی بودن آن را دریافت و ثانیاً لازم است تا این نظریات را کمّی کنیم. یعنی صرف وجود رابطه علمی میان دو نظریه کافی نیست بلکه اندازه و میزان این رابطه نیز مهم است. یعنی این که بدانیم هر تصمیمی تا چه حد تأثیرگذار است.
در کشور ما خوشبختانه در سال های اخیر امر پژوهش رو به گسترش نهاده است، منتهی بیشتر مطالعات در قالب پژوهش های کاربردی و کمی صورت گرفته است. یعنی یک نظریه ای را که در غرب مطرح شده را در جامعه مورد آزمون قرار می دهیم و بیشتر به این سمت و سو حرکت می کنیم که ما این پارادایم ها را پذیرفته ایم. با توجه به این بحث ضرورت بازنگری در اصول موضوعه و اصل پارادایم ها و توجه به نهادها و ساختارهای اجتماعی کشورمان پررنگتر مینماید. البته این بازنگری در حد کافی روی نداده است و بایستی اهتمام بیشتری بدان داشت.
مفهوم تولید علم چیست و با نوآوری در علوم انسانی چه نسبتی دارد؟
تولید علم را می توان در قالب افزایش یافته های جدید و رسیدن به دانش های نوین تعریف کرد که البته این امر می تواند در چهارچوب همان اصول علمی متداول نیز صورت بگیرد. اینکه فردی با مطالعه و پژوهش دقیق به یافته هایی نو برسد و اندیشه ای نو را مطرح کند که دیگران بدان نپرداخته اند، به نوعی تولید علم محسوب می شود و این امر صرف نظر از ارزش یا کم ارزش تلقی شدن و تجربی یا نظری بودن این یافته، نگریسته می شود.
نکته دوم اینکه نوآوری را داخل در مفهوم تولید علم می دانم و به تعبیر طلبگی میان آنها رابطه عام و خاص قائل هستم. اگر تلقی ما از علوم انسانی و علوم اجتماعی تحلیل رفتار بشر عادی در جریان زندگی باشد، بایستی بر ماهیت توده ای و غالبی بودن تأکید کنم. این یک اصل پایه ای است که در علوم اجتماعی با توده ها روبرو هستیم. مثلاً واکنش طبیعی همه انسانها در برابر افزایش قیمت، کاهش تقاضا است. مگر اینکه دلیل خاصی برای عدم چنین رفتاری وجود داشته باشد.
اساساً چنین بحثی را شامل بازسازی و تطبیق علوم با مقتضیات زمان می دانید یا تغییر و دگرگونی کامل در یک علم و تولید علم جدید؟
بسیاری از ویژگی ها و رفتارها میان همه انسانهای روی زمین فارغ از دین و ایدئولوژی، مشترک است. بر این اساساً و به ملاحظه همین رفتار انسانی نمی توان علمی که از غرب آمده است را پدیده ای دانست که با رفتار یک انسان مسلمان تباین کامل داشته باشد. بلکه بر خلاف بسیاری از تصورات رایج که تفاوت های رفتاری را زیاد می داند، اصول اخلاقی و رفتارهای انسانی میان افراد بشر مشترک است. البته تفاوت هایی نیز وجود دارد که نباید در آنها غلو کنیم. مثلاً ممکن است امری که در غرب کاملاً مشروع و قانونی است در جامعه ما اینچنین نباشد و مطابق با شرع نباشد که از قلمرو رفتار ما خارج می شود که این ها در قالب رفتاری مورد نظر ما نمی گنجد اما در آنچه در قالب رفتاری ما مسلمانان می گنجد تفاوت کلیدی وجود ندارد. مثلاً در همان مثالی که از علم اقتصاد آورده شد رفتار همه انسانها مشترک است و نباید جنبة انسانی بودن علم را نادیده گرفت.
و اساساً جریان علم یک جریان موجود در زندگی عادی بشر است. با توجه به این بحث احساس بنده این است که از نظر صرف علمی، تفاوت ماهوی میان انسان مسلمان و غیرمسلمان وجود ندارد و تفاوت های موجود حکم پاورقی بر یک متن را دارند. تفاوت مهم، تفاوت در نهادهاست. در بحث نهادها تفاوت های جدی وجود دارد. مثلاً در غرب نهادی به نام بهره وجود دارد که براساس آن کارکردهایی شکل می گیرد. اما در جامعه ما چنین نهادی مشروع نیست و اساساً وجود ندارد اما رفتار کلی در اقتصاد را تغییر نمی دهد.
برداشت شما از نوآوری در علوم انسانی چیست؟
نوآوری عبارت است از ایجاد فضایی تازه و افقی جدید در علم. به عنوان مثال وقتی در علم اقتصاد مفهوم جدیدی را به نام سرمایه ی اجتماعی تعریف می کنیم فضای جدیدی به وجود می آید که بسیاری از ذهنیت ها را تحت تأثیر قرار می دهد.
بخش دیگر نوآوری و نوگرایی به روش های مطالعه مربوط می شود. به طور خلاصه می توان این دو بخش را شامل ایجاد مفاهیم نوین، بازسازی مفاهیم موجود و ایجاد یا بازسازی روش های علمی دانست.
ضمن اینکه نوآوری امر بسیار مشکلی است که به ویژه در علوم اجتماعی و علوم انسانی به راحتی قابل دست یابی نیست و محصول دانش و تجربه زیاد و درک بالایی از یک علم است.
اسلامیسازی و بومیسازی علوم انسانی یعنی چه؟ چقدر آن را قابل دست یابی می دانید؟
اسلامی سازی را بنده در قالب بومی سازی تعریف می کنم. بومی سازی برای علم یک ضرورت است البته نه صرفاً به معنای تجدید نظر در یک ساختار علمی یا تجدید نظر در تعریف انسان به دلیل تفاوت های اساسی، بلکه به دلیل نهادهای متفاوتی که ما داریم. رفتارهای عقلایی انسان در شرایط مختلف به گونههای مختلف بروز می یابد. مثلاً اگر در یک جامعه ای با نظام ارتباطی و حمل و نقلی کافی و بهینه زندگی کنید و زمینی را برای کشاورزی در اختیار داشته باشید منطق عقلی حکم می کند که به سمت تولید کالایی خاصی برویم که مزیت نسبی داشته باشد یعنی به راحتی قابل عرضه به بازار بوده و درآمد کافی را به دنبال داشته باشد و از طریق این درآمد نیازهایتان را تأمین کنید. اما اگر در جامعه ای هستید که نظام ارتباطی و حمل و نقل لازم وجود نداشته باشد کالای تولیدی به راحتی قابل عرضه نباشد طبیعتاً بایستی به سمت خودکفایی و تأمین همه نیازهای خود حرکت کنید. یعنی شرایط و منطق، انسان را به رفتار عقلایی سوق می دهد و این شرایط خاص و مقتضیات را همان تفاوت نهادها به وجود می آورد. بنابراین ما نبایستی صرفاً به اصول علمی که با مطالعات تجربی در غرب شکل گرفته اکتفا کنیم و بلکه باید ببینیم این اصول در جامعه ما و با توجه به شرایط ما چگونه معنا می یابد.
اسلامی سازی هم جزئی از بومی سازی است چرا که اسلام جزئی از هویت جامعه ما است و جزئی از نهادهای ماست و نهادهای اسلامی جزئی از جامعه بومی ما هستند.
مهم ترین مؤلفه ها در بومی سازی علوم انسانی کدامند؟
اولین مسئله تسلط علمی است که صرف نظر از دانش دینی، بایستی درک بالایی از علم داشته باشیم. افراد دست اندرکار در این مسئله بایستی بالاترین مدارج علمی را در رشته مورد نظر طی کرده باشند و علاوه بر آن حتماً در زمینه تخصص خود تحقیق و تدریس داشه باشند. چرا که تدریس، به درک لایه های عمیق تر یک علم کمک می کند.
اما آنچه را که به عنوان یک تجربه دیده ایم این بوده است که گاهی ما با معلوماتی اندک از علوم اجتماعی به نقد آنها پرداخته ایم. در حالی که آن علوم محصول چند صد سال مطالعه علمی بزرگان آن علم است. در بحث اسلامی سازی و بومی سازی بیسار مهم است که ما اهلیت و دانش خود را از آن علم بالا ببریم، از آرمان گرایی صرف که گاهی به تخیل گرایی می انجامد فاصله بگیریم و با نگاه واقع بینانه به علم بنگریم. بنابراین در قدم های اول بایستی به مسائل کوچک تر توجه داشت و متواضعانه عمل کرد.
فکر می کنم گاهی اوقات در این امور دچار ذهن زدگی می شویم و به مسائلی توجه می کنیم که شاید جایگاه اصیلی در آن علم نداشته باشد، باید بیشتر به عینیت ها توجه کنیم.
نکته دیگر اینکه بایستی مطالعات اسلامی سازی را به طور جمعی انجام داد و با تبادل نظر به نتیجه رسید. به ویژه حوزویان بایستی با دانشمندان مسلمانی که در این علوم مسلط و متخصص هستند و در مقاطع بالای این علوم تدریس می کنند نشست های منظم داشته باشند و با ایجاد فضای نقد و تبادل یافته ها، در جهت محقق شدن این امر تلاش می کنند.
نقش پژوهشگاه ها و مؤسسات پژوهشی را در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید؟
پژوهشگاه ها با ایجاد فضای مناسب و استراتژی درست می توانند در پیشبرد اسلامی سازی و بومی سازی نقش داشته باشند. تأمین دغدغه های مالی پژوهشگران و ایجاد فضای تحقیقاتی مناسب، تجهیز کتابخانه های موجود و فراهم کردن فرصت های مطالعاتی برای پژوهشگران و محققان از جمله مهمترین راهکارها هستند. بایستی فضای مناسب برای گفتگو و تبادل افکار وجود داشته باشد. از شخصیت های مطرح در علوم به بهترین نحو استفاده شود و مهم تر از همه اینکه متولیان این امر بایستی دامنه صبر خود را بالا ببرند چرا که انجام این امر مانند کندن چاهی با یک سوزن است که صبر بالایی را می طلبد. مثلاً ممکن است بسیاری از یافته های یک محقق علیرغم تلاش او، تا مدتها ارزش علمی بالایی نداشته باشد و بیش از هر چیز به درک بهتر خود محقق کمک کند. در واقع ما با یک راه همواره روبرو نیستیم بلکه می خواهیم راهی را هموار کنیم که به سهولت انجام نمی شود.
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم
پایان پیام/
نظر شما