خبرگزاری شبستان// بیرجند
تهاجم گسترده غرب در قرن سیزدهم هجری، عکس العمل های متفاوتی را از سوی روشنفکران و متفکران اسلامی از جمله سید جمال الدین اسد آبادی در پی داشت.
سید جمالالدین در مواجه با مدرنیته، درصدد سازش میان سنت اسلامی با آموزههای مدرن برآمد و بدین منظور به عرضه تفسیری نو از اسلام مبادرت کرد و بر این اعتقاد بود که دیانت اسلام هیچگونه منافات و مغایرتی با مدرنیت و ترقیات دنیوی ندارد.
اسلام سید جمالالدین، بازخوانی مبانی سنتی در پرتو اعتقادات جدید است، کاربرد منطق مدرن غربی در چیزی است که پیشرفت واقعی و هم تحول غایی جامعه اسلامی است.
سید جمالالدین بر لزوم رفتار مبتنی بر عقل و پذیرش عقاید منطقی تأکید میورزد و میپنداشت که اگر جامعه، ایدههای اسلامی را بپذیرد و متحد باشد، میتواند بار دیگر به تعالی برسد.
مبانی بازسازی اسلام در اندیشه سید جمالالدین را میتوان مشتمل بر خردگرایی، نفی تقلید، خرافهزدایی، غبارروبی و پیرایشگری، پرهیز از تکنگری دینی و اجتهاد مستمر دانست. سید جمالالدین باز تأویل دین اسلام را وجهة همت خود قرار داد و بر این اعتقاد بود که این اسلام بازسازی شده همواره یگانه حقیقت بوده است.
در نتیجه سید جمالالدین ابتدا میان رویه دانشی و رهاننده مدرنیته و اسلام باز تفسیر شده خود این همانی برقرار میسازد. سپس با بازسازی ذهنیت جمعی مسلمانان به عنوان هویت غیرغربی اما مدرن به مقابله با رویه دیگر مدرنیته یعنی استعمار میپردازد و سید جمالالدین با درونی نمودن عناصر رهاننده ذهنیت مدرن در درون گفتمان اسلامی اصلاح شده، از طریق تأکید بر ذهنیت جمعی مسلمانان به بازسازی هویت اسلامی مبادرت مینماید. این هویت تازه اسلامی عبارت است از جنبه رهاننده و مترقی ذهنیت مدرن به اضافه فضایل اسلامی است که سید جمالالدین به عنوان مؤثرترین ابزار مقابله با استعمار و هویت غربی از آن سود میجوید.
اتحاد اسلامی سید جمالالدین، همان خودآگاهی نسبت به هویت اسلامی است که نابودکننده استعمار از بعد عینی زندگی مسلمانان است. این اتحاد اسلامی در شکل پاسخی به استعمار با توجه به انسانشناسی خاص سید جمال بر مبنای همسانی و برابری میان افراد مسلمان، خود را نمایان میسازد.
سیّد جمال الدین علی رغم پندار منفی گرایان متعصب به تمایز از استعمار قائل بود. از یک سوی اقتباس از علوم و فنون غرب را لازم و واجب می شمرد پی در پی بیاید و از سوی دیگر، سخت ترین و تندترین حملات را علیه انحرافات فکری، اعتقادی و سیاسی غرب داشت. بر همین اساس، به نفی و طرد جهان بینی غرب حکم می کرد و همواره خطر مادّه گرایی و سلطه غربیان را گوشزد و ستیز و مقاومت همه جانبه با غرب و غربگرایان رابه مسلمانان توصیه می کرد.
شمّ قوی سیاسی، سفرهای مکرّر به شرق و غرب جهان، نشست و برخاست با رجال دینی و سیاسی سیّد رابه مرتبه ای بالا برده بود که اعلی مصداق این روایت شریف شده بود:
"الا وانّ اعقل الناس عبد عرف ربّه فاطاعه وعرف عدوّه فعصاه"
دشمن و ترفندهای او را به خوبی می شناخت واستعمار انگلیس را, که در آن عصر, دشمن شماره یک اسلامیان بود, افعی می دانست که مسلمانان برای حفظ وبقای حیات خود باید با آن مبارزه کنند.
افشای چهره استعمار
سیّد جمال الدین به خوبی می دانست که ورود در مسائل و مبارزات سیاسی ـ اجتماعی، بویژه مبارزه با استعمار،بدون شناخت دشمن، مانند ورود به صحنه پیکار، بدون ساز و برگ جنگی است.
از این روی، وی در مرحله نخست، همه تلاش و توان خود را در راه شناساندن چهره واقعی استعمارگران و ترفندهای آنان به مسلمانان، به کار گرفت و هشدار می دهد که اگر در مقابل دست اندازی های استعمار نایستند، آنان همه قلمرو و سرزمین های اسلامی متصرف می شوند چه درست شناخته بود دشمن را. انگلیس ترفند باز را، که در هر جنایت و اجحافی رد پای او را به آسانی می شد دید، به گفتاری گرسنه تشبیه می کند و می گوید:
(فرو بردن دویست میلیون مسلمان وآشامیدن آب تایمز او را سیراب نکرده است وامروز این جانور دهان آزمند خود رابیشتر باز کرده است تا سراسر قلمرو مسلمانان از نیل تاجیحون راببلعد.)
حضور استعمار موجب نا امنی، تبعید عالمان دینی، متفکران اسلامی و مبارزان راه آزادی، غارت منابع اقتصادی، ضعف و عقب ماندگی مسلمانان و تفرقه و جدائی آنان از یکدیگر و بالاخره تجزیه کشورهای اسلامی شده بود و سیّد جمال الدین در نامه ای که از پاریس به جوانان مصری می نویسد، پرده از خیانت استعمار برمی دارد وعامل اصلی استعمار را در آن وادی معرفی کند.
اسد آبادی، تنها به حرف و اعلام درد، بسنده نمی کند، راه حل ارائه می دهد و تنها راه حلّی را که در آن بر هر کار ساز می داند، توسل به زور و نبرد مسلحانه است.
15 نبرد مسلحانه با گفتار پیروبی شرم انگلیس آن که بی شرمانه به تبعید عالمان دینی هندوستان به جزایر فیلیپین و اندونزی و استرالیا و… دست یازیده بود.
مبارزه با استعمار از اهّم تکالیف
سید جمال الدین، مبارزه گسترده با استعمار گران را از اصلی ترین و مهمترین تکالیف مسلمانان جهان می دانست و بر این باور بود: همه مسلمانان باید در حدّ امکان و استطاعت با استعمار گران مبارزه کنند، مانع بر سر راه آنان ایجاد کنند. تنها در این صورت است که به وظیفه دینی و ملّی خود عمل کرده اند.
وقتی دشمن خارجی بر ملتی مسلط بشود، درمرحله اول به تحقیر آن می پردازد و خود را بزرگ و قدرتمند و خلل ناپذیر جلوه می دهد و مردم، رفته رفته باور می کنند که کاری از آنان ساخته نیست و عده ای مفلوک، در دستان قدرتمند دشمن گرفتارند. سیّد، برای جرأت بخشیدن به مردم مسلمان که این چنین سرنوشتی پیدا کرده اند و از توانایی خود و ضعف دشمن غافلند می گوید: (انگلیس، سرابی بیش نیست. ابر آن خشکیده وشمشیر آن زنگ زده است و مسلمانان توان پیروزی دارند.)
سیّد می گوید: اگر دشمن مال و جان خود را برای پیروزی به چیزی که در دست او نیست، به خطری اندازد، چرا شما در حفظ و نگهداری آنچه که مال شماست، جرأت و شهامت به خرج نمی دهید.
سیّد جمال الدین توانست با سخنان فوق و امثال آن روح تازه ای در کالبد نیمه مرده مسلمانان جهان بدمد. به گونه ای که در اندک زمان، نهضت هایی علیه استعمار، در گوشه و کنار کشورهای اسلامی، از جمله: مصر، سودان، ایران، هند و… به وجود آمد.
مبارزه با استعمار
سیّد جمال الدّین، برای مبارزه با استعمار تلاش وسیع و همه جانبه ای را آغاز کرد. تبلیغ، تعلیم، دیدار و ملاقات با رجال سیاسی و مذهبی جهان اسلام و…
در این تلاش سترگ، ترسیم عزّت و اقتدار مسلمانان در گذشته و انحطاط و عقب ماندگی آنان در آن عصر، طرح اتحاد جهان اسلام، دعوت به جهاد، تقویت بنیه علمی و فنی مسلمانان، تبیین چهره حقیقی اسلام، تشدید رقابت های دول استعمارگر، استمداد از عالمان دینی، مبارزه با غربزدگان و… در رأس برنامه های وی بود.
برخی از اصولی که سید جمال الدین اسد آبادی در راه احیای آنها تلاش بسیار کرد:
1.جهاد و پیکار: اسلام, دین جهاد ومبارزه است. مبارزه با ستم وستمگران, فساد و تباهی، چپاول و غارتگری از ویژگی های این مکتب است. سیّد، بر این اصل بسیار تاکید می کرد. به کسانی که به تعالیم اسلامی رنگ مسالمت جویی وساز شکاری می دادند سخت می تاخت و عزّت و ذلّت، اوج و سقوط مسلمانان را درگرو جهاد می دانست و ذلّت، نکبت و ادبار را در فراموشی آن.
وی، با مقایسه اسلام و مسیحیت و یادآوری این نکته که بنیان مسیحیت بر مسالمت است و بنیان اسلام بر جهاد و مبارزه، اظهار شگفتی می کند که چرا مسلمانان نسبت به این فریضه و تهیه ساز و برگ جنگی از مسیحیان عقب افتاده اند.
2.غیرت دینی: در آن روزگار استعمار گران تبلیغات شدیدی راعلیه تعصّب دینی مسلمانان به راه انداخته بودند. از آن به عنوان عامل عقب افتادگی, توحش و دوری از فرهنگ و تمدن یاد می کردند و با این تبلیغات، در صدد بودند که از حساسیت دینی مردم بکاهند تا راه رابرای نفوذ وسلطه استعماری خود هموار نمایند. سید جمال، پرده از این توطئه برداشت و گفت: وی در ادامه، عزتّ و قدرت و منافع مسلمانان را در گرو حفظ این همبستگی می داند و از مسلمانان می خواهد که آن راخوار و به مقدار نشمرند و در عین حال در تعادل آن تلاش نمایند تادر برابر عدالت خاضع باشند.
3.مبارزه با غرب زدگان: غربزدگی یعنی پیروی کورکورانه از تمدّن خیالی غرب، مرعوب آنان شدن وبه تمسخر گرفتن ذخائر و اندوخته های خودی، سرنوشت خود و کشور خود را به دست آنان سپردن و چشم و گوش بسته مطیع فرمان آنان بودن، رسوم و آداب آنان را هر چند مفتضح و مبتذل ترویج کردن وخلاصه غرب را قبله گاه جهان پنداشتن.
سیّد همان گونه که با استعمار سیاسی غرب,مبارزه می کرد با استعمار فرهنگی غرب نیز, در ستیز بود. بر این باور بود که بسیاری از انحرافات و ارزش های منحط، بویژه آنهایی که در بی هویتی امّت اسلامی نقش دارند وروزنه های نفوذ و هجوم سیاسی، نظامی بیگانگان را می گشایند، از راه استعمار فرهنگی واز طریق خود باختگی در برابر غرب وارد می شوند.
4. مبارزه با ترس و یأس: ترس ویأس ذلت وزبونی رادر پی دارد. آن روز مسلمانان قدرت قاهر جهان بودند که ترس و یأس را با تیغ شجاعت و امیّد، به مذبح برده و بر ترس غلبه کرده و نومیدی را از خود دور کرده بودند. امروز نیز چاره درد در همین جاست.سید جمال الدین، آن را شرط فلاح و قید حیات می داند و همواره از مسلمانان می خواهد که با غلبه بر آن دو همانند مسلمانان نخستین در مقابل استعمار بایستند.
5.تقویت بینه علمی و فنی مسلمانان: سیّد جمال الدین، علوم و فنون و پیشرفت آن را مایه برتری و سیادت دارندگان آن می دانست و معتقد بود که ملّت به علم زنده می شود. از این روی، به تجهیز مسلمانان به علوم و فنون جدید، در ابعاد گوناگون، عنایت ویژه ای داشت. و آن راسدّی در مقابل رخنه دشمنان، از نظر فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی به شمار می آورد.
منابع: پایگاه حوزه
سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
پایان پیام/
نگارنده: زهرا رجائی مقدم
نظر شما