یکی از دغدغه های قابل طرح درکشورهای در حال توسعه سرانه ی مطالعه در میان اقشار مختلف مردم بوده است. این در حالی است که جای خالی کتاب در سبد خرید خانوار به چشم می خورد. با نگاهی گذرا به تغییرات به اصطلاح فرهنگی در میان نسل تازه بالنده و نسل های قبلی که دیگر حتی فاصله ی نسلی 10 ساله هم با هم ندارند زنگ هشداری را به صدا در آورده که آیا به راستی این تغییرات از دل فرهنگ برخاسته شده اند و اگر اینگونه است پس رد پای فرهنگ عامه ی ایران را در کجای آن می توان یافت؟
کتاب به عنوان ابزار اصلی ثبت فرهنگ ملل و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر نقش موثری در حفظ و پایداری ارزش ها و هنجارهای جامعه دارد و بی شک جامعه ای دوران سخت تضاد فرهنگی و التقاط فرهنگی را به تماشا می نشیند که طبقات مختلف مردم گم کرده ای به نام کتاب داشته باشند.
اهمیت این موضوع با شروع فصل اوقات فراغت از مدرسه بیشتر آشکار می شود.
پیش از پرداختن به موضوع کتاب و مطالعه در میان گروه های سنی مختلف بایستی به مفهوم مهمی پرداخته شود که غفلت از آن فجایع غیر قابل جبرانی را در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... به بار می آورد و به نظر می رسد با اصلاح آن بتوان راه را برای ایجاد تسهیل در این حوزه ها فراهم کرد.
وقت یا به عبارت دیگر زمان کالایی است که به رایگان در میان مردم توزیع شده است، یکی از بهانه های (تله های فکری) مردم برای عدم مطالعه، کمبود یا نداشتن زمان است. با یک حساب سر انگشتی آیا در میان ۸۶ هزار و چهارصد ثانیه در یک شبانه روز نمیتوان 300 ثانیه برای مرور یک یا چند صفحه از یک کتاب پیدا کرد؟
این همان چالشی است که در جوامع توسعه یافته با نام مدیریت زمان در دستور کار اعضای جامعه اعم از طبقه ی غنی و فقیر، استاد دانشگاه و کارگر قرار دارد و تنها بخش اندکی از جامعه که دچار بیماری عقب ماندگی فرهنگی هستند در آن ناکام می مانند.
و اما هر جامعه در زمان حیات خود انباشته ای از تجارب و معرفت می شود که میراث گرانبهایی از قلم اندیشمندان و صاحبان سبک و رشادت های اقوام مختلف آن جامعه است که تعالی آن جامعه برخاسته از دل این گنجینه ی معرفتی است و میراث دار این تحفه که می توان به جرات فرهنگ عامه ی ملل را بخشی از آن دانست، کتاب ها هستند.
با این اوصاف مردمی که از کتاب به دور باشند چگونه می توانند از این موروثیه ی گرانبهای خود که حاصل دست رنج صاحبان فکر در اعصار گذشته بوده بهره گیرند؟
چگونه می توانند آنچه با ذات فرهنگشان در تضاد است را بشناسند و در مقابلش سر تعظیم فرود نیاورند؟
اهمیت و نقش کتاب تا جایی است که در دین مبین اسلام اصلی ترین معجزه ی پیامبر رحمت، کتاب آسمانی قرآن بوده است.
این صدای زنگ خطر به گوش صاحبان اندیشه آشناست، آنچه بیش از پیش نگران کننده است رکود یا صعود سرانه ی مطالعه است که می تواند نشانی از شروع تضاد و التقاط فرهنگی و یا توفیق یک جامعه برای حفظ ارزش ها و نشانی از پیشرفت و همبستگی اعضا و محورها ی ارزش و فرهنگ در آن جامعه باشد.
در این روزها که سبد خانوار با کتاب غریبه است نمی توان انتظار داشت نسل های جدید با آن آشنا باشند، وقتی پنجره ای به نام تلویزیون؛ مدیریت زمان، اقتصاد، فرهنگ و در نهایت مدیریت خانواده ها را بدون هیچ مرزی در اختیار گرفته است.
رسانه ای که به طور آشکار و نهان با مفاهیم فرهنگ اصیل ملی و مذهبی به مبارزه برخاسته و ضدیت آشکارای آن اذهان عموم را به چالش کشانده است. وقتی مخاطبان تعریف نشده آن از نوزاد چند روزه تا سالخوردگان را به تسخیر خود در آورده است دیگر در میان ازدحام تبلیغات مشق شده در آن جایی برای کتاب باقی نخواهد ماند و نمی توان انتظار داشت کودک و نوجوان امروزی مفهومی را با عنوان لذت مطالعه تجربه کرده باشند؛ این ها همان نسلی هستند که قرار است مبانی فرهنگ و ارزش ها را از دل کتاب بیاموزند و به دیگر نسل ها برسانند.
اصفهان به عنوان قطب فرهنگ و تمدن ایران اسلامی و محل رجوع اندیشمندان در قرون متمادی هویت خود را وام دار صاحبان اندیشه ای است که تجارب علمی و تحقیقاتی خود را در دل مکتوبات خود به یادگارگذاشته اند.مکتوباتی که دانشمندان جهانی پیشرفت و توسعه ی علمی خود و سرزمین هایشان را از درون آن یافته و اکنون به قطب علم در جهان به تبدیل شده اند.
شایدقابل پذیرش باشد اگر بگوییم قرار نیست همه عالم و اندیشمند باشند و باید سیر در کتب علمی را به اهلش سپرد اما ارزش این علم را فقط کسانی میدانند که با گذشته ی دیار خود آشنا و با مصایبی که در راه تحصیل علوم بر جامعه و بزرگان گذشته آشنایی داشته باشند.
موید پیشینه پرفراز و نشیب علم در دیار گنبد های فیروزه ای مجموعه گرانبهای تخت فولاد است که قرن هاست پذیرای متفکران علوم در حوزه های مختلف است؛ آنچه که در دید جوان امروزی جز قبرستانی از بقاع گذشتگان نیست و یا قبرستان ارامنه اصفهان که اندیشمندان و متفکران زیادی را که برای تحصیل علوم و فنون راهی این سرزمین می شدند را در دل خود حفوظ نگاه داشته است.
و اینجا یک سوال مطرح است که چه زمانی و با چه راهکار و سازکاری قرار است دریچه های بی حد و مرز رسانه کنترل شود و سبد خانوار در خود کالای گرانبهایی را در خود جای دهد تا علاوه بر سیرایی اجساد گرسنه مردمان، ارواح عطشان آنان هم سیراب گردد؟
بی شک برداشتن اولین گام در این مسیر با تغییر الگوی زندگی بر عهده ما به عنوان کارشناس فرهنگی، دینی و اجتماعی، مدیران برنامه ریز اوقات فراغت، اولیای مدرسه و پدر و مادر می باشد.
یادداشت از الهام فدایی کارشناس آسیب شناسی اجتماعی و مدرس خانواده
نظر شما