پادگان امام حسین خرم آباد قدمگاه شهدای لرستان

پادگان امام حسین (ع) در زمان جنگ تحمیلی قدمگاه شهدای این استان بود که پس از جنگ نیز این رسالت خود را حفظ کرده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، پادگان امام حسین (ع) را همه به نام قدمگاه شهدا می شناسند، محلی که شهدا و رزمندگان جان بر کف در آنجا رفت و آمد داشته اند.


در زمان جنگ تحمیلی رزمندگان از این محل اعزام می شدند و بعد از مدتی پیکر مطهر برخی از آنان در این پادگان تشیع می شد، اما این قدمگاه شهدا بعد از جنگ نیز رسالت خود را به خوبی حفظ کرده است.


طی سالیان گذشته بارها مردم شهید پرور خرم آباد تشیع کننده پیران و جوانانی بودند که روزنه ای از شهادت برای خود دیده بودند و معبری به بزرگی عشق بر آن زده و به خیل شهدا پیوستند.

 

طی یک ماه گذشته نیز پیکرمطهر دو تن از شهدا لرستانی شهید خدارحم سگوند و علی پرورش بازهم در پادگان امام حسین (ع) خرم آباد بر دوش کارکنان این پادگان تشییع شد.


مادر شهید علی پرورش: پسرم آرزوی شهادت داشت و به آرزوی خود رسید.


شهید علی پرورش متولد 1348 در شهرستان الشتر بود که قبل از شهادت مسئول اطلاعات عملیات یگان ویژه صابرین تهران بود و در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در کردستان به خیل عظیم شهدا پیوست.


مادر شهید علی پرورش در خصوص زندگی شهید پرورش به خبرنگار شبستان گفت: شهید پرورش تربیت یافته دامن مسجد بود.


وی با اشاره به رشادت های این شهید در دوران دفاع مقدس، افزود: این شهید 14 سال داشت که به شاخ شمیران رفت و در عملیات نصر چهار مجروح شد و یکماه در خانه ماند و بعد از آن در عملیات کربلای 4 نیز حضور داشت و وقتی به استخدام سپاه در آمد دیگر حال و هوای دیگری پیدا کرد و از آن زمان بود که بیشتر از گذشته دم از شهادت میزد.


بردار این شهید نیز با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید پرورش، احترام به پدر و مادر را بارزترین خصلت اخلاقی شهید دانست و افزود: اعضای خانواده تا بعد از شهادت شهید پرورش از مسئولیت و درجه شهید خبر نداشت اند و وقتی دوستان شهید از شجاعت ایشان به عنوان مسئول اطلاعات عملیات یگان ویژه صابرین تهران می گفتند باز افتخار میکردم که برادرم در اوج تواضع بود و ادعای دنیایی نداش

 

همسر شهید نیز از صداقت و پاک دامنی علی پرورش دم می زند و گفت: ارادت وی به خانواده شهدا به حدی بود هر زمان که فرصت پیدا می کرد ما را به گلزار شهدا می برد برای زیارت و خاطرات خود را برخی از این شهدا برایمان تعریف می کرد.

 

به سراغ پسر شهید رفتیم بسیار تلاش کردیم مصاحبه ای با او داشته باشیم اما در برابر سوالات ما سکوت معنا داری میکرد و به نقطه ای خیره شد، برق مظلومانه ای برچهره داشت به آرامی سرش را بلند کرد و گفت: پدرم همیشه با وضو بود و نماز شبش هم قضا نمی رفت کاش الان بود و یکبار دیگر با هم به مسجد می رفتیم و دوباره سکوت معنا داری کرد.

 

دختر شهید نیز از صمیمیت با پدر اینچنین گفت: من با پدر بسیار صمیمی بودم، زیاد با هم حرف میزدیم و مشکلاتم را پدر با حوصله گوش می کرد و با مهربانی راهنمایی می کرد.

 

پایان پیام/

کد خبر 63313

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha