به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام والمسلمین خدامراد سلیمیان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در کتاب «نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام» مینویسد:
از بين عناصر و ویژگی های يادشده برای حکومت مهدوی، دو عنصر در رابطه نقش مردم دارای اهميت است: (ادامه از قبل)
2. مقبوليت (پذيرش مردم)
در بحث گذشته، روشن شد كه مردم نمي توانند به حكومت اسلامي، مشروعيت ببخشند، بلكه حكومت اسلامي از مشروعيت الهي برخوردار است و رأي و نظر مردم در اين زمينه، هيچ اثري ندارد. اكنون گاه پاسخ به اين پرسش است كه آيا در جريان حكومت اسلامي مردم نقشي دارند؟
در پاسخ، بايد گفت: گرچه مردم نبايد و نمي توانند خاستگاه اعتبار و مشروعيت حكومت اسلامي باشند و به طور اساسی حكومت اسلامي تبلور حاكميت الهي است كه در مشروعيت خويش نيازمند انديشه و رأي انسان نيست، بلكه مشروعيت آن با اصل آن آميخته است، ولي برپايي و آشکارشدن حكومت اسلامي جز با رأي موافق و هم سوي مردم شدنی نيست. و در اينجا بحثی با عنوان مقبوليت رخ می نمايد.
واژه «مقبوليت» از کلمه «مقبول» به معناي پذيرفته شده و پسنديده گرفته شده است. و از نظر مباحث مربوط به سياست يعني رویآوری همگاني و پذيرش مردمي.
در انديشه سياسي اسلام، مقبوليت و رأي مردم جايگاه ويژهای دارد، اما مشروعيت نمي آورد و اگر اسلام چيزي را نهي کرده است، مردم حق ندارند با رأي و گزينش خود آن را مقبول (پذيرفته) بشمارند.
ارزش رأي و ديدگاه مردم تا آنگاه است که با دين رودررويي نداشته باشد. بر پاية اين مباني، مشروعيت دين محور است و بر مقبوليت مردمي برتري دارد و اگر مقبوليت برود، مشروعيت از بين نميرود، بلکه برپايي آن با چالش بر میخورد.
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم در بارة حقيقت اقبال و توجه مردم به حضرت علي عليه السلام فرمود:
يَا عَلِيُّ إِنَّمَا أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي فَإِنْ أَتَاكَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ فَسَلَّمُوا لَكَ هَذَا الْأَمْرَ فَاقْبَلْهُ مِنْهُمْ وَ إِنْ لَمْ يَأْتُوكَ فَلَا تَأْتِهِم؛ ای علي! تو به منزلة کعبه هستی که نزد او میروند و او نزد کسی نمی رود. پس اگر اين مردمان نزد تو آمدند و امر حکومت را بر تو عرضه داشتند پس بپذير. و اگر نزد تو نيامدند تو پيش آنها نرو.
اين حديث و احاديث مانند آن، به روشني مي رساند آنگاه امام به برپايي حكومت وظيفه دارد، كه مردم به سوي او آيند و زمينة برقراری حكومت او را فراهم آورند. در غير اين صورت امام برای برپايي حكومت وظيفه اي نخواهد داشت. چنانچه حضرت علي عليه السلام پس از رحلت پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله از حكومت كنارهگيري كرد، اگر چه هرگز مسلمانان را در برابر مشكلات و سختي ها تنها نگذاشت.
بیگمان حق امام بر مردم اين است كه او را ياري كنند و زمينة حكومت او را فراهم سازند و حق مردم بر امام اين است كه به وسيلة حكومت به کارهای ديني و دنيوي آنان سامان دهد. امام در اين سخنكوتاه به روشنی ميفرمايد: در صورتي برپايي حكومت و رسيدگي به کارهای جامعه بر ما واجب است كه نخست شما تمايل به حكومت ما داشته باشيد و با حمايت هاي خود از ما به حكومت اسلامي تحقق و عينيت بخشيد، و درغير اين صورت ما وظيفهاي نداريم.
اهميت و تأثير پذيرفتن مردمي در جامعه اسلامي تا آنجا اهميت دارد که امام علي عليه السلام يکي از عوامل مهم پذيرش خلافت را همين مسأله برميشمارد:
أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا؛ به خدايي كه دانه را شکافت و جان را آفريد، اگر اين بيعت كنندگان نبودند، و ياران، حجّت بر من تمام نمینمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمكار شكمباره را برنتابند و به ياري گرسنگان ستمديده بشتابند، رشته اين كار را از دست ميگذاشتم و پايانش را چون آغازش مي انگاشتم و چون گذشته، خود را به كناري ميداشتم.
بنابراين، با اين كه امام معصوم از سوی خداوند به حكومت منصوب شده است، اما اين مردم هستند كه بايد به سوي او روي آورند و با حمايت هاي پيوستة خود زمينة برپايي حكومت را فراهم آورند و تا آنگاه كه چنين آمادگي در جامعه پديد نيامده است، امام به برپايي حكومت دست نمیزند، بلكه فقط خود را در معرض خلافت و رهبري قرار ميدهد و مردم را به سوي خويش ميخوانند تا چنين زمينه اي در جامعه پديد آيد.
بر اين پايه با جداکردن "مشروعيت" از "مقبوليت"، در کنار پافشاری بر دستورات و حاکميت الهي و جانشينان او، به نقش مردم در فرايند تصميمگيري نيز توجهي ويژه ميشود؛ زيرا مقتضاي حکومت ديني، پذيرش مردمي است و مردم در نظام هاي ولايي بیاختيار نيستند.
در تاريخ اسلام به حادثه های بسياري برميخوريم که دليل جدايي اين دو مفهوم است:
1. پيمان عقبه نخست و دوم براي پي ريزي حکومت در مدينه به دست پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله و سلم که در فراهم ساختن خشنودی مردمي نقش اساسي داشت.
2. جريان سقيفه و روي کار آمدن خليفه اول، با پافشاریهای فراوان در سخنان پيامبر خاتم صلی الله عليه و آله و سلم نشان دهنده نقش داشتن اراده مردم در شکلگيري حکومت اسلامي است.
3. به حکومت نرسيدن علي عليه السلام به مدت 25 سال و به حکومت نرسيدن هيچ يک از معصومان عليهم السلام که با داشتن مشروعيت الهي، پذيرفته مردم نشدند.
4. شکوفايي دوران حکومت علي عليه السلام به مدت چهار سال و اندي، به سبب پذيرش قاطع مردم.
نظر شما