به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، آنچه در پرونده «فقه اجتماعی» شماره ۲۰ فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا می خوانید:
علی پایا
معرفت/ دانش/ علم تنها یک شأن دارد و آن ارائه تصویری حقیقی از واقعیت است. هیچ نوع از انواع معرفتهای درجه اول (یعنی معرفت به واقعیتهای طبیعی یا نهادهای برساخته اجتماعی و یا رفتار کنشگران)، به تجویز درخصوص نحوه بهرهگیری از ظرفیتها و استعدادها و توانهای کشفشده مبادرت نمیورزند؛ این تجویزها، کار تکنولوژیهاست که پاسخگوی نیازهای عملی آدمیان (خواه نیازهای غیرمعرفتی، خواه نیازهای عملی در ارتباط با تکاپوهای معرفتی) هستند.
تکنولوژیها در جامه عمل پوشاندن به کارکردهایی که از آنها انتظار میرود، بهناگزیر در واقعیت بیرونی، تغییر ایجاد میکنند. تغییر در واقعیت و برساختن جنبههای تازه در آن، در گرو اِعمال قدرت و اراده، و ناظر به انواع تجویزهاست.
همه این جهات عیناً در تکنولوژی فقه موجود است. هیچیک از انحای معرفتهای علمی (یعنی معرفتهای درجه اول) چنانکه گذشت، شأن تجویزی ندارند. اگر دیسیپلین مرتبه اولی واجد شأن تجویزی باشد، قطعاً نمیتوان آن را علم یا معرفت به شمار آورد.
علوم اجتماعی و علوم انسانی (بهاستثنای فلسفه) برخلاف علوم زیستی و فیزیکی، دووجهیاند: ازیکسو علم به شمار میروند و ازسویدیگر تکنولوژی؛ این دیسیپلینها به این اعتبار اخیر «تکنولوژیهای اجتماعی و انسانی» نامیده میشوند.
اخلاق و عرفان از جنبه عملی این دو دیسیپلین در زمره تکنولوژیهای اجتماعیاند. فقه نیز چنین شأنی دارد. پزشکی، بهمنزله فعالیتی که هدف آن مداوای بیماران است نیز قطعاً نوعی مهندسی است. نهتنها پزشکی، بلکه رشتههای وابسته به آن، نظیر جراحی، داروسازی، و فعالیتهای آزمایشگاهی نیز در همین مقوله میگنجند.
پزشکانی که به مداوای بیماران مشغول میشوند، در دوران تحصیل خود، این دانشهای نظری را مطالعه میکنند؛ اما این دانشها را در خدمت اهداف عملی به کار میگیرند. از این حیث پزشکان دقیقاً نظیر مهندسان هستند که در دوران تحصیل خود، دانشهایی نظیر فیزیک و شیمی و زمینشناسی و … را میآموزند و پس از فراغت از تحصیل با بهرهگیری از آن آموختهها و ترکیب آن با شمّ عملی، به حل مسائل عملی اشتغال میورزند.
روانشناسی و روانپزشکی اگر به کاوش از راز و رمز روان آدمی اشتغال داشته باشند و هدفشان درمانگری روانهای پریشان نباشد، در زمره علوم به شمار میآیند، نه تکنولوژیها.
مهدی علیزاده
اینکه بگوییم یک روانشناس یا یک روانپزشک تا زمانی که در مورد قوانین حاکم بر سلامت روانی چیزی را میخواند و یا تدریس و تحقیق میکند، عالم است، و آنگاه که کسی را درمان میکند یک مهندس است؛ درواقع ناشی از عدم توجه بایسته به لایههای یک دانش و هویت یکپارچه آن دانش است. هر دانشی، دارای شاخههای معقولیت بینالاذهانی یا عقلانیت و کارآمدی است. کارآمدی دانش، معطوف به آن هدفی است که آن دانش دنبال میکند. بنابراین دانش روانشناسی مثل دانش عرفان عملی و یا دانش اخلاق، اگر به یک نظام توصیه و تجویز منتهی نشوند، عقیم هستند و از کارآمدی برخوردار نیستند. کارآمدی یک نظام دانشی به این است که بتواند نسبت به اهداف مترتب بر خود پاسخگو باشد و آنها را تأمین کند.
دانش فقه در لایه قواعد فقهی عامه و قواعد فقهی خاصه، در عملیات استنباط، مشحون و سرریز از کار اکتشافی و نظری است. دانش فقه صرفاً بهکار بستن برخی قواعد به مثابه مهندسی نیست. نکته مهم این است که فقیه بماهو فقیه حتماً و الزاماً مرجع تقلید و در نتیجه در مقام افتاء نیست. شأن فقیه آنگاه که کار اجتهادی میکند، شأن روانشناسی است که قانونمندیهای حاکم بر روان انسان را کشف میکند. فقیه نیز در حال کشف اراده الهی است. هر فقیهی که کار اجتهادی میکند، در مقام فتوا نیست؛ بنابراین شأن دوم فقیه – برخلاف شأن اولش که هرگز از او جدا نمیشود – قابل انفکاک از او هست. یک فقیه ممکن است هرگز مورد پرسش مقلدی قرار نگیرد؛ اما همواره در طول زندگی خود، کار پژوهشی و یا تدریس میکند.
چهبسا فقیهی که در درس خارج خود به تحقیقات عالی فقهی بر روی یک فرع فقهی به غرض استنباط حکم الهی میپردازد و در این درسها شاگردانی تربیت میکند، اما مقلدی ندارد که از او استفتا کند. چنین فردی که محقق و مدرس فقه است، بر اساس معیارهای منطقی و همهپذیر و از نظر محافل علمی و تخصصی قطعاً فقیه بشمار میرود. هرچند مقلدی نداشته باشد تا نیاز عملی او را در یک استفتا پاسخ گوید.
گفتنی است، علاقه مندان می توانند فصلنامه صدرا را از گیشه های روزنامه فروشی معتبر تهیه کنید و یا با شماره تلفن ۰۲۱۶۶۴۰۹۰۵۶ در تهران و ۰۲۵۳۲۹۱۲۹۱۰ در قم تماس بگیرید.
نظر شما