خبرگزاری شبستان: پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله العظمی خامنهای در ایام ماه مبارک رمضان، به صورت روزانه گفتار و توصیههایی اخلاقی از رهبر معظم انقلاب را منتشر می کند. این رهنمودها تحت عنوان «سی روز، سی گفتار» و در سحرگاه ایام ماه مبارک بر روی خروجی سایت قرار می گیرد که آنچه در ذیل می خوانید قسمت بیست و چهارم بیانات معظم له درباره روزه و معاد است.
قال اللَّه الحکیم فى کتابه: «یا أیها الّذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و لا تبطلوا أعمالکم».
حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم (صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم) این است: «الصّوم جنّة من النّار»؛ روزه، سپر آتش است. از طرق اهل سنت هم همین مضمون با الفاظ مختلف نقل شده است؛ از جمله این لفظ: «الصّیام جنّة العبد المؤمن یوم القیامة کما یقى أحدکم سلاحه فى الدّنیا»؛ همچنانکه شما در دنیا با سلاح و وسیله دفاعىِ خودتان از خود دفاع مىکنید، در آخرت هم بهوسیله روزه از خودتان در مقابل تعرض آتش دوزخ دفاع مىکنید.
گذر از خواهشها
خصوصیت روزه چیست که تعبیر «جنّة من النّار» درباره آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است؛ «و نهى النّفس عن الهوى». مظهر صبر در مقابل گناه و غلبه مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیه شریفه «و استعینوا بالصّبر و الصّلاة» صبر را به روزه تعبیر کردهاند. روزه، مظهر گذشت از خواستههاست. اگرچه زمانِ روزه محدود است -چند ساعت در روز، آنهم چند روز در سال- لیکن به صورت نمادین، یک حرکت اساسى براى انسان است. چرا؟ چون هواهاى نفسانى و هوسها و مشتهیات و خواستهاى نفس، همان مسیرى است که انسان را به گناه مىرساند. اینطور نیست که مشتهیات نفسانى با گناه ملازم و از یکدیگر اجتنابناپذیر باشند؛ نه، بعضى از مشتهیات نفسانى هم حلال است. اما اینکه انسان دهنه نفس را بردارد، نفس خود را بىمهار و بىدهنه رها کند و اسیر مشتهیات آن شود، همان چیزى است که امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام در نهجالبلاغه فرمودند: «حمل علیها أهلها»؛ او را روى اسب سرکشى انداختهاند که دهنه آن دست این شخص نیست و اسب سرکش هم او را مىبرد به پرتگاه پرتاب مىکند. هواى نفسانى انسان را به سمت گناهان مىکِشد.
گناهان، صورت مُلکى عذاب الهى هستند؛ صورت دنیایىِ عذاب الهى هم همین گناهانند. اینکه در آیه شریفه مىفرماید: «إنّ الّذین یأکلون أموال الیتامى ظلماً انّما یأکلون فى بطونهم ناراً» معنایش همین است؛ یعنى شما وقتى کسى را که مال یتیم مىخورد، نگاه مىکنید، ظاهر قضیه این است که مالى را بلعید و حرامى به کیسه خود زد؛ اما باطن قضیه این است که او دارد در درونِ خودش آتش تعبیه مىکند؛ این همان آتش جهنم است. کسى که لذت حرامى را در اینجا آزمایش مىکند، این لذت، صورت ظاهر قضیه است؛ باطن قضیه در آن حیات واقعى آشکار مىشود؛ آن جایى که پردههاى اوهام از جلوى چشم انسان فرو مىافتد و حقایق در مقابل او آشکار مىشود؛ «هنالک تبلو کل نفس ما أسلفت». آن روز همین لذتِ اینجایى و دنیایى عبارت است از یک عذاب و شکنجه دوزخى. آن روز، روزى است که واقعیات و حقایق، خود را آشکار مىکنند و آنچه را که انسان انجام داده است، حقایق و بطون و ملکات آن در آنجا آشکار مىشود. روح ما، ملکات ما و حقایق وجودى ما هم در آنجا خودش را نشان مىدهد. مولوى مىگوید:اى دریده پوستین یوسفان/گرگ برخیزى از این خواب گران. پنجه درندهاى که یوسفها را در اینجا مىدرد و انسانهاى مظلوم را زیر پا له مىکند، باطنش گرگ است؛ انسان نیست. این باطن در آنجا خودش را نشان مىدهد و ظاهر مىشود.
روز پاسخگویی
ما نباید قیامت را فراموش کنیم؛ قیامت واقعه عظیمى است. ما باید همیشه یاد قیامت را در ذهن خود داشته باشیم و از قیامت بترسیم. آیهى شریفه دربارهى قیامت مىفرماید: «یستعجل بها الّذین لا یؤمنون بها و الذین آمنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحق». کفار قریش به پیغمبر مىگفتند قیامت و جهنمى که ما را از آن مىترسانى، کجاست؟ قرآن مىفرماید: «و الّذین آمنوا مشفقون منها»؛ کسانىکه ایمان دارند، از قیامت بیمناکند. قیامت حقیقتاً اینگونه است. باید از قیامت ترسناک بود، باید قیامت را از یاد نبرد؛ این ضامن حفظ ماست. قیامت، روز عرضه شدن بر خداست؛ «و عرضوا على ربّک صفّاً». انسان با حقیقت خود، با باطن قلب خود، با ملکات راسخه نفس خود، در مقابل خداى متعال آشکار مىشود. اینجا هم خداى متعال باطن ما را مىبیند، اما آنجا دیگر هیچ پردهپوشىاى وجود ندارد؛ خود ما هم مىفهمیم و مىبینیم؛ خود ما هم خود را محکوم مىکنیم. روز جزا، روز پاسخگویى است؛ پاسخگویى به معناى واقعى کلمه؛ پاسخگویى بدون امکان رفع و رجوع بىمورد؛ اصلاً نمىشود انسان عذر دروغین و بیخودى بیاورد. انسان در مقابل خداى متعال است؛ او گریبان انسان را مىگیرد. قیامت، روز محاسبه بىاغماض است؛ همه ما محاسبه مىشویم. قیامت، روز بسته شدن زبان است. زبانبازىهایى که اینجا مىتوان کرد، آنجا دیگر نیست؛ «هذا یوم لا ینطقون و لا یؤذن لهم فیعتذرون». زبان، بسته مىشود؛ آنگاه باطن و ملکات و اعضا و جوارح انسان حرف مىزنند. اگر در دلمان حقد، حسد، بدبینى، بدخواهى، امراض گوناگون قلبى، کینورزى نسبت به صالحان و شوق و عشق نسبت به گناهان پنهان کرده باشیم، آنجا همه آشکار مىشود. قیامت، واقعه عجیبى است؛ «الیوم نختم على أفواههم و تکلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون».
آیات مربوط به قیامت خیلى تکاندهنده است. من پیشنهاد مىکنم هر کدام به تنهایى آیات قیامت را مرور کنیم؛ چون به آن احتیاج داریم. این دیگر از چیزهایى نیست که انسان بتواند آن را ثبت کند و آمار بدهد. صدها آیه در قرآن درباره قیامت وجود دارد؛ هم بشارتهاى قیامت هست، هم تهدیدهاى آن؛ هر دو تکاندهنده است. بشارتهاى قرآن هم تکاندهنده و جذاب و شوقآفرین است؛ تهدیدهاى قرآنى هم تکاندهنده است و دل انسان را آب مىکند. «یبصّرونهم یودّ المجرم لو یفتدى من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و أخیه و فصیلته الّتى تؤویه و من فى الأرض جمیعاً ثمّ ینجیه»؛ مجرم از شدت عذاب الهى آرزو مىکند که بتواند فرزند خودش را فدا کند تا نجات پیدا کند؛ عزیزان خودش و همه انسانهاى روى زمین را قربانى کند تا از عذاب نجات پیدا کند اما نمىتواند. عذاب الهى است، شوخى که نیست؛ «کلّا إنّها لظى. نزّاعة للشوى. تدعو من أدبر و تولّى. و جمع فاوعى».
صراط
امام سجاد سلاماللَّهعلیه در دعاى ابوحمزه -که دعاى خیلى با حال و خوبى است- ترس از قیامت را تشریح مىکنند: «أبکى لخروجى عن قبرى عریاناً ذلیلاً حاملاً ثقلى على ظهرى»؛ امروز مىگریم براى وقتى که عریان و ذلیل و بار سنگین عمل بر دوشم از قبر بیرون مىآیم. «انظر مرّة عن یمینى و اخرى عن شمالى إذ الخلائق فى شأن غیر شأنى لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة»؛ یک عده چهرههاشان خندان است و خشنود و خوشحال و سربلندند. اینها چه کسانى هستند؟ کسانى هستند که در دنیا از پل صراطى که حقیقت و باطناش در آنجاست و مثال آن در اینجاست، توانستهاند رد شوند. این پل صراط، پل عبودیت، پل تقوا و پل پرهیزگارى است؛ «و أن اعبدونى هذا صراط مستقیم»؛ صراط این دنیا، همان صراط روى جهنم است. «إنّک على صراط مستقیم»ى که به پیغمبر مىفرماید، یا «أن اعبدونى هذا صراط مستقیم»، همان صراط روى جهنم است. اگر اینجا ما توانستیم از این صراط، درست، با دقت و بدون لغزش عبور کنیم، گذر از آن صراط آسانترین کار است؛ مثل مؤمنین که مانند برق عبور مىکنند. «إنّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنى اولئک عنها مبعدون لا یسمعون حسیسها»؛ اصلاً اینها همهمه جهنم را هم نمىشنوند؛ «و هم فى ما اشتهت أنفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الأکبر». فزع اکبر، یعنى دشوارترین ترسى که ممکن است براى انسان پیش بیاید. مؤمنین با همین ابعاد جسمانى و روحانى و نفسانى، فزع عظیمى که در آنجاست، «لا یحزنهم الفزع الأکبر»؛ اینها را محزون و اندوهگین نمىکند؛ اینها از این صراط عبور کردهاند.
مسؤولیت مضاعف
برادران و خواهران عزیز! این صراط براى من و شما خیلى حساس است. ما مسؤولیم. ما با آدمهاى معمولىِ کوچه و بازار فرق داریم. ما چه نماینده مجلس باشیم، چه عضو دولت باشیم، چه مدیر فلان بخش نظامى باشیم، چه بخش قضایى باشیم، همین که شما آقایان و خانمها مسؤولان بخشهاى مختلف هستید، کار من و شما سخت است. ما اگر تخطى و لغزش پیدا کنیم و اشکالى در کارمان پیدا شود، ضررش فقط به خود ما نمىرسد؛ ضررش به جمع وسیعى مىرسد. ما اگر کمکارى و کوتاهى کنیم، کشور ضرر مىکند. ما اگر خداى نکرده از هواى نفس خود در تصمیمگیرىها پیروى کنیم، از رفیقبازى و خطبازى و عدم ملاحظه ارزشهاى حقیقى تبعیت کنیم، کشور صدمه مىبیند. کار ما سخت است. ما بیشتر از دیگران باید به فکر جهنم و عبور از این صراط دشوار باشیم. این چند سال مسؤولیت، ابدى نیست. نماینده مجلس هستید، عضو دولت هستید، وزیرید، مدیرید؛ این سه سال، چهار سال، پنج سال، ده سال مىگذرد. اگر این چند سال را دندان روى جگر بگذارید و دنبال کسب پول، دنبال درآمدهاى نامشروع، دنبال رانتخوارى، دنبال استفاده از امکانات دولتى و دنبال تعرض به بیتالمال نباشید -اینکه خیلى دشوار نیست- آنوقت «إنّ الذین سبقت لهم منّا الحسنى اولئک عنها مبعدون». «هذا یومکم الّذى کنتم توعدون»؛ فرشتگان الهى پیش متقین و مؤمنین مىآیند و مىگویند این همان روز شماست؛ همان روزى است که وعده و مژده آن را انبیا در طول تاریخ به مؤمنین دادهاند. لذت ببرید؛ «ادخلوا الجنّة». ما بیشتر از دیگران باید مراقب باشیم و بیشتر از دیگران از جهنم بترسیم. آتش دوزخ کسانى را که مسؤولیت مضاعف دارند، بیشتر تهدید مىکند تا آدمهاى معمولى که خودشان هستند و بار مسؤولیت خودشان در دایره خیلى محدود و کوچکى. وضع ما سختتر است.
با منطق صحیح با فرزندان برخورد کنید
نکته دیگرى که همینجا اضافه مىکنم، مسأله فرزندان ماست. به فرزندانتان برسید؛ «قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً وقودها النّاس و الحجارة». حق نداریم فرزندان را رها کنیم. سعىتان این باشد که ایمانشان را حفظ کنید. کارى نکنید که ایمان جوانتان، دختر و پسرتان -اگر دانشجوست، اگر کاسب است، اگر مشغول کار دیگر است- به مبانىِ شما متزلزل شود. گاهى انسان با دست و زبانِ بىمهار و بیرون از کنترل و با عمل غلطِ خودش کارى مىکند که جوانِ خود را از دین و مبانى دینى و اعتقادات و اصول دور مىکند؛ او را بىاعتقاد مىکند. ما چنین کسانى را داشتیم؛ از هر دو طرف هم ممکن است. گاهى با سختگیرىهاى بیجا -که بنده به سختگیرىهاى بیجا اصلاً توصیه نمىکنم- و گاهى هم با برخورد تند و تلخ و ترش، بعضىها بچهها را زده مىکنند؛ بعضى هم از آن طرف با بىمبالاتىها و لاابالىگرىها و امکانات بىحساب در اختیار بچهها گذاشتن و از هر غلطِ آنها با اغماض چشمپوشى کردن، بچهها را با دست خود طرد مىکنند؛ در نتیجه بچه فاسد و خراب مىشود. باید با منطق و برخورد صحیح و مهربانانه با فرزندان برخورد کرد. «قوا أنفسکم و أهلیکم»؛ جوان و همسرتان را باید حفظ کنید؛ این جزو وظایف شماست. این، اثر تشدید کننده دارد؛ یعنى وقتى در خانوادهاى، جوان یا یک عضو خانواده خداى نکرده نقطه ضعفى پیدا کرد؛ مثل لکه سیاهى شد روى دندان و میناى دندان در این نقطه خراب شد، بهتدریج روى ذهن مخاطبهاى خودش و پدر و مادرش اثر مىگذارد و همینطور اثرهاى متقابلِ تشدیدکننده دارد؛ در نتیجه آن حقیقت و معنویت را از دست مىدهد.
ارزش مؤمن
این آیه شریفه براى من همیشه جالب بوده است: «الذین آمنوا و اتّبعتهم ذرّیتهم بایمان الحقنا بهم ذرّیتهم و ما التناهم من عملهم من شىء»؛ کسانى که توانستهاند ایمان ذریه خود را حفظ کنند -ولو عمل ذریه، آنچنان برجسته نیست- ما در درجات عالىِ معنوى، ذریه را به آنها ملحق مىکنیم. در روایت دارد: «لتقرّ عیونهم»؛ تا چشمهایشان روشن شود. مؤمن که شما باشید، اگر توانستید بچه خود را مؤمن بار بیاورید، خداى متعال کمبودهاى این بچه را در قیامت، در بهشت و در عرصات دشوارى که در برابر شماست، جبران مىکند؛ او را به شما مىرساند تا چشم و دل شما روشن شود. خدا براى یک مؤمن خیلى ارزش قائل است.
حرف اصلى ما همینهایى بود که عرض کردیم. من و شما اگر بخواهیم راه خود را درست برویم و این کشور از وجود من و شما سود ببرد، راهش این است که عرض کردیم: باید به فکر دل خودمان، به فکر قیامت خودمان، به فکر فرداى خودمان و به فکر محاسبه الهى از خودمان باشیم و در این زمینه نسبت به خودمان اغماض نکنیم.
سخنرانی در دیدار مسؤولان نظام؛ 06/08/83
پایان پیام/
نظر شما