یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی

خبرگزاری شبستان: گفته بود که « مکه برای شما، فکه برای من! بالی نمی خواهم، این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند.» این یعنی اینکه تو در هر کجا که باشی اگر وظیفه را درست تشخیص دادی و با خلوص گام برداشتی می توانی آسمانی شوی.

خبرگزاری شبستان-کرمان

 

گفته بود که « مکه برای شما، فکه برای من! بالی نمی خواهم، این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند.»

 

اسفند که می شود همین طور تا فروردین ماه که اوج سفرهای زیارتی کربلای ایران است، دل بیتاب و بی قرارم بهانه خوزستان عزیز را می گیرد؛ چند سالی است که از قافله جامانده ام اما دلم در هر فرصتی که گیر می آورد سراسیمه، راهی می شود.

 

 

از اروند گرفته تا قرارگاه رمضان و خرمشهر و شلمچه یا که از دهلاویه و فکه و چزابه تا فتح المبین و شوش و دست آخر هم در طلائیه و هویزه گشتی می زند تا شاید روح خسته ام در تلاطم زندگی روزمره ای که گاهاً حتی عادات سخیف آن را پر کرده است؛ نفسی تازه کند.

 

 

خوب که می نگرم، می بینم ریه هام هنوز هم از آثار هوای دلپذیری که چند سال قبل و قبل تر از آن در این مهبط های ملائک استشمام کردم، متنعم است؛ مناسبت ها که پیش می آید دوباره دلم هوای کربلای ایران می کند. چندی است که بیستم فروردینِ هر سال در هوای فکه سیر می کنم هرچند که جسمم آنجا نیست.

 

 

بیشتر از فکه، آن عاشقِ عارفِ سالکِ عالمی که فکه را مکه خود می دانست، مرا بیشتر مجذوب می کند؛ هر یک از جملاتش را که بازخوانی می کنم و اساساً هر بار که این کار را می کنم گویا برای نخستین بار است این جملات را می بینم.

 

 

گفته بود که « مکه برای شما، فکه برای من! بالی نمی خواهم، این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند.» این یعنی اینکه تو در هر کجا که باشی اگر وظیفه را درست تشخیص دادی و با خلوص گام برداشتی می توانی آسمانی شوی چه آنکه کعبه سنگ نشانی است که ره گم نشود.

 

 

 

 

آنجا که می گوید« یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی...» تذکری است عمیق که خود را از بند شعارزدگی رها کنیم و مرد میدان و عمل باشیم.

 

درباره آوینی عزیز صحبت می کنم؛ او که چه زیبا رهبر انقلاب، سید شهیدان اهل قلم، نامیدش؛ کسانی که شهید آوینی را از نزدیک می شناسند، اخلاص او را فوق العاده می خوانند؛ شاید این جمله زیبای او گواهی باشد بر این مدعا که « گمنامی برای شهرت پرست­ ها دردآور است، اگر نه، همه اجرها در گمنامی است؛ تاآنجا که فرموده­ اند: آنگونه در راه خدا انفاق کن که آن دست دیگرت هم با خبر نشود.»

 

 

شهید آوینی به طور قطع خود را وسعت بخشیده که می گوید«انسان در درون خودش زندانی است اما این زندان نفس را می توان آن همه وسعت بخشید که آسمان و زمین را در بر گیرد.» برخلاف بسیاری از ما که در طول سالیان پول و امکانات و تحصیلات مان زیاد می شود اما خودمان هیچ زیاد نشده ایم، شاید به این دلیل است که به قول او « انسان امروز از غایات آفرینش خویش در غفلت است و در سایۀ این غفلت بهشت خویش را در زمین می جوید.»

 

 

 

 

آزادی را چه زیبا برایمان توصیف می کند: « آزادی انسان در آزادی از تعلقات انسانی است و آن آزادی که در غرب گویند ، قبول بندگی عادات و تعلقات است و عین اسارت و نه عجب که از خصوصیات اصلی دنیای امروز یکی هم این است که در الفاظ را " وارونه" به کار می برند؛ می گویند "آزادی " و مرادشان  " اسارت " است، می گویند " عقل " و مرادشان " وهم " است . می گویند " انسان" و مرادشان " حیوان " است و می گویند " تکامل " و مرادشان " هبوط" است و می گویند " علم " و مرادشان " جهل" است و ...»

 

 

بیستم فروردین هر سال بهانه ای فراهم می کند تا از شهید آوینی بیشتر بدانم گرچه ناتوان تر از آنم که برایش بنویسم. کلمات به یادگار مانده از آن شهید سعید عزیز، همواره برایم تلنگری است، گرچه تا عمل های خالصانه راهی دراز در پیش است.

 

 

و چه منتظرانه تقاضا کرده است که «با بهاران روزی نو می‌­رسد و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو. اکنون که جهان و جهانیان مرده‌اند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟  و یحی الارض بعد موتها…»


 

طاهره بادامچی

 

 

 

کد خبر 620740

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha