پیشنهاد مطالعه نوروزی ۶/«مرشد و مارگاریتا» شما را به فکر وا می دارد

خبرگزاری شبستان:«مُرشد و مارگاریتا» رمانی روسی نوشته «میخائیل بولگاکف» است. به باور بسیاری این اثر در شمار بزرگ‌ترین آثار ادبیات روسیه (شوروی) در سده بیستم است. بیش از صد کتاب و مقاله درباره این کتاب نگاشته شده است.

خبرگزاری شبستان: بولگاکف، نوشتن این رمان را در سال ۱۹۲۸ آغاز کرد و اولین نسخه خطی آن را دو سال بعد به دست خود آتش زد.دلیل این کار احتمالا نا امیدی به دلیل شرایط خفقان آور آن زمان اتحاد جماهیر شوروی بوده‌است.در سال ۱۹۳۱ بولگاکف دوباره کار بر روی این رمان را آغاز کرد و پیش نویس دوم در سال ۱۹۳۵ به پایان رسید. کار بر روی سومین پیش نویس نیز در سال ۱۹۳۷ به پایان رسید و بولگاکف با کمک گرفتن ار همسرش به دلیل بیماری کار برروی نسخه چهارم پیش نویس را تا چهار هفته پیش از مرگش در سال ۱۹۴۰ ادامه داد.

مرشد و مارگاریتا در نهایت در سال ۱۹۴۱ توسط همسر بولگاکف به پایان رسیداما در زمان استالین اجازه چاپ به این اثر داده نشد و سرانجام در سال ۱۹۶۵ با حذف ۲۵ صفحه و تغییر برخی نامها و مکان‌های ذکر شده در تیراژ محدودی به چاپ رسید که با استقبال شدید مردم مواجه شد. نسخه‌های آن یک شبه به فروش رفت و کتاب با قیمتی نزدیک به صد برابر قیمت روی جلد به کالایی در بازار سیاه تبدیل شد

رمان از سه داستان موازی تشکیل شده‌است که در نهایت یکپارچه می‌شوند: «سفر شیطان به مسکو»، «داستان پونتیوس پیلاطس »و «به صلیب کشیده شدن مسیح» و «عشق مرشد و مارگریت»

داستان با هم صحبتی و قدم زدن دو روشن فکر لاییک و رسمی ( دو شخصیت مهم داستان ) در یکی از پارک های مسکو آغاز می شود: یکی میخاییل الکساندر، یا همان برلیوز. نویسنده ای مشهور و سر دبیر یکی از مجله های وزین ادبی پایتخت و رییس کمیته مدیریت یکی از محافل ادبی مسکو و دیگری جوان شاعری به نام ایوان «نیکولاییچ پونیریف» که با نام مستعار بزدومنی شناخته می شود. برلیوز به نوعی نماینده روشن فکران رسمی و صاحب باند و باند بازی های ادبی ست که محافل مافیایی ادبی راه می اندازند و اندیشه ای سطحی و تک بعدی دارند و دگر اندیشان را مجال رشد و نمو و شکوفایی نمی دهند و تنها به آنان که مرید و سرسپرده شان باشند اجازه فعالیت می دهند و دیگران را زیر پا له می کنند. شعر و آثار سفارشی می پذیرند و شبکه ای تار عنکبوتی در تمام نشریات مهم و سرشناس تنیده اند . سایه این روشن فکران و نویسندگان رسمی بر تمام عرصه ادبی و محافل نویسندگی سنگینی می کند و نگاه تحمیلی شان در همه جا گسترده است. یکی از قربانیان این باند های مافیایی، قهرمان این رمان یعنی مرشد است که در فصل های بعدی رمان ظاهر می شود و می بینیم که این حضرات ریش و سبیل دار چه بلایی به سر او با آن همه خلاقیت و عشق و شور آورده اندو....

در پایان این داستان شگفت و در یک فضای سیال و فرار سورئالیستی دو دل داده یعنی مرشد و مارگریتا که اکنون به کمک ابلیس به وصل هم رسیده اند، هر دو سوار بر اسب، سرخوش و شادان به دنبال ولند از آستان این جهان می گذرند و برای آخرین بار مسکو را از فراز تپه ای می نگرند . شهری که یادآور اورشلیم عهد عیسای ناصری ست و اکنون در پی توفان سختی که آن را فرا گرفته در تاریکی و ظلمت محض فرو می رود . آنان سبک بار و سبک بال دست در دست یک دیگر از کرانه های این جهان می گذرند و پا به جهان ابدی می گذارند.

کتاب مرشد و مارگاریتا در لایه های مختلف اتفاق می افتد و سرشار از اشارات و تلمیحات فرا متنی است که به جذابیت اثر می افزاید تا جایی که می توان گفت این اثر نمونه ای از رمانهای عالی است

ترجمه این کتاب را دکتر عباس میلانی هفده سال پیش به عهده گرفته است که ترجمه خوبی از آب درآمده است .مطالعه  این کتاب را که به همت نشر نو منتشر شده است . را به همه علاقه مندان ادبیات داستانی توصیه می کنیم.

           

کد خبر 619054

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha