شهادت هنر مردان خداست/ اینجا «کانال کمیل» قتلگاه اسماعیلیان است

خبرگزاری شبستان: بعد از تنگه چزابه راهی منطقه دیگری به نام کانال کمیل و حنظله می شویم؛ همان ابتدا کفش ها را به احترام شهدا از پا می کنیم. تا چشم کار می کند بیابان است و همین یک جاده باریک که میهمانان آن، زائران شهدا هستند.

خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ صبح روز سوم ساعت 6 صبحانه را تحویل گرفته و سوار اتوبوس شدیم صبحانه در اتوبوس توزیع و صرف شد و به سمت دهلاویه حرکت کردیم. دهلاویه روستای کوچکی است در استان خوزستان و در منطقه دشت آزادگان قرار دارد.

این روستا در شهرستان سوسنگرد یعنی 12 کیلومتری غرب سوسنگرد و 15 کیلومتری جنوب شرق بستان است و در کنار جاده اصلی سوسنگرد – بستان است. دهلاویه، محل شهادت دکتر مصطفی چمران بود که در آنجا یادمانی در مساحتی بالغ بر 440 متر مربع ساخته شده و دارای رديف پلكانی به يك برج به صورت چهار گوشه با كاشی‌هايی در داخل آن كه فرازی از سخنان گوهربار امام‌خمينی(ره) بر روی آن منقش شده است، می باشد.

 

از درب ورودی دهلاویه که داخل می شوی بعد از عبور از کنار قبر مربوط به شهید گنام روبروی پله‌های منتهی به قسمت بالایی ساختمان تابلوی درب ورودی نمایشگاه عکس را می‌بینی. در این نمایشگاه، اسنادی از شهید چمران از دوره های قبل از انقلاب مربوط به تحصیلاتش در ایران و آمریکا و نیز مدارک تحصیل و حضورش در لبنان و تأسیس جنبش امل لبنان و ایجاد مدرسه خیریه ایتام لبنان و دوره های جنگ چریکی در این کشور نصب شده بود.

 

 

در نمایشگاه اسناد زیادی هم از جنگ های نامنظم شهید چمران در جبهه های حق علیه باطل و به همراه فرماندهان و رزمندگان اسلام وجود داشت. درقسمت انتهایی نمایشگاه تعدادی تابلوی نقاشی روی بوم چیده شده که تعدادی از آنها مربوط به آثار شهید چمران است. نقاشی‌های شهید چمران با موضوعات انفجار نور و سقوط بت ها، خروش شهید، می خواهم شمع باشم و بسوزم، عروج شهید و انفجار قلب بود که بعد از انقلاب به صورت هنرمندانه به تصویر در آمده بود.

 

در نمایشگاه فیلم عروج از نحوه حضور چمران در جبهه دهلاویه و صحنه شهادتش به نمایش گذاشته شد. راوی می گفت: شهید رستمی، یکی از فرماندهان جنگ های نامنظم شهید چمران که به تازگی فرماندهی منطقه جنگی دهلاویه را بر عهده گرفته بود، در پی جنگی سخت و بی امان با دشمن بعثی به شهادت می رسد. شهید چمران فرمانده جدیدی برای محور دهلاویه معرفی می کند و خودش برای معرفی او به نیروها، به منطقه عملیاتی دهلاویه می آید. پس از معرفی این فرمانده جدید به نیروها، در شرایطی که جنگ سختی در منطقه بوده است، برای بررسی اوضاع و وضعیت نیروها و شناخت موقعیت منطقه عملیاتی درگیر با نیروهای بعثی عراق، به خط مقدم رفتند.

 

 

 

در نقطه ای از محور، دکتر چمران به بقیه همراهان می گوید برگردند و خودش برای توجیه فرمانده جدید و بررسی نحوه عملیات به همراه یار نزدیکش شهید حدادیان، به خط مقدم می رود. لحظاتی بعد خمپاره ای در بین آنها منفجر گردید و ترکش هایش در همان لحظه فرمانده جدید و حدادیان و راننده شان را به شهادت رساند. یکی از همراهان که در فیلم نمایش داده می شود یک پایش را از دست می دهد و جانباز می گردد. ترکش هایی هم پشت سر و سینه شهید چمران را به خون آغشته می سازد. چنان که تصاویر نشان می دهد او مجروح و از هوش می رود ولی همچنان نفس می کشد. در همین حال به درمانگاه هویزه منتقل می کنند و چون می باید سریع عمل می شده و امکانات لازم موجود نبوده است، سریعا او را به سمت اهواز حرکت می دهند. اما در بین راه دهلاویه به اهواز روح او سبکبال با کفنی خونین که لباس رزم او بود به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز نمود و ندای پروردگار را لبیک گفت که : « ارجعی الی ربک راضیة مرضیة».

 

در قسمتی از متن پیام حضرت امام ‏خمینی راحل به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران آمده است: « چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروه‏های سیاسی، و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست، و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بی‏هیاهوهای سیاسی، و «خودنمایی»های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت».
 

بعد از توقفی یک ساعته به سمت یادمان شهدای تنگه چزابه حرکت کردیم پس از حضور دانشجویان خراسان جنوبی ابر سیاهی منطقه را پوشاند باران نم نمک شروع به باریدن کرده است.

 

 

چزابه منطقه‌ای است در 17 کیلومتری شمال غربی شهر بستان به عرض متغیر دو تا چهار کیلومتر که از شمال به منطقه فکه از جنوب به شهر بستان و از غرب به خط مرزی ایران و عراق از شمال شرق به ارتفاعات میشداق محدود می‌شود. بین تپه‌های رملی و هور الهویزه و بر سرجاده مرزی فکه-بستان قرار دارد. دو جاده نظامی در دو سوی آن قرار دارد، جاده‌ای در خاک ایران که چزابه را به فکه متصل می‌کند و جاده دیگری که به شهر العماره عراق  متصل می‌شود، دهانه این تنگه 5/1 کیلومتر می‌باشد و لذا از جنبه نظامی بسیار مهم و استراتژیک است. تنگه چزابه یکی از 5 معبر اصلی هجوم ارتش عراق در ابتدای جنگ به خوزستان بود که در عملیات طریق القدس با رمز مقدس یا حسین بن علی علیه‌السلام  در آذر ماه 1361 آزاد شد.

 

روای می گوید: در جریان عملیات خیبر نیز به منظور فریب دشمن عملیات ایذایی والفجر6 در تنگه چذابه و دشت چیلات صورت گرفت که متاسفانه قریب به 400 نفر از رزمندگان اسلام در این عملیات مفقودالاثر شدند.

 

 

وی افزود: سردار شهید مهدی صبوری از شهرستان فردوس فرمانده محور چزابه درتیپ 21 امام رضا علیه السلام (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) بود. مهدی در روز جمعه 13/1/1361 و در عملیات چزابه که فرماندهی آن را برعهده داشت به درجه ی رفیع شهادت نایل شد.

 

 اکنون یادمان شهدای چزابه که در محل تنگه چزابه و در غرب جاده فکه بستان قرار دارد میزبان هشت شهید گمنام این منطقه است. چه کسی فکرش را می‌کرد چزابه، سرزمین خشک و خشن با آن آفتاب سوزان اینگونه عزیز شود و آنچنان از او نام ببرند که با فخر و مباهات به خود ببالد.

 

بعد از تنگه چزابه راهی منطقه دیگری به نام کانال کمیل و حنظله شدیم بچه ها همان ابتدا کفش ها را به احترام شهدا از پا کندند. تا چشم کار می کند بیابان است و همین یک جاده باریک که میهمانان آن، زائران شهدا هستند. تا به حال کانال کمیل نرفته بودم. معبری کوچک و ساده بین 2 کانال که از دور با سیم خاردار محدود شده است منطقه اطرافش هنوز بکر و دست نخورده و آلوده به مین است، باران نرمی شروع به باریدن کرده و بوی معطر خاک باران خورده به مشام می رسد.

 

 

از معبری که باز کرده اند عبور می کنیم و درست کنار کانال کمیل همه جمع می شویم روبری مان کانال حنظله قرار دارد. روای می گوید: نمی دانم چقدر از گردان حنظله می داني؟! سيصد نفر در يكي از كانال ها محاصره شدند و اكثراً با آتش مستقيم دشمن يا تشنگي مفرط به شهادت رسيدند در آن موقعیت، عراقي ها مدام با بلندگو از نيروها مي خواستند كه تسلیم شوند و بچه ها در جواب با آخرين رمق خود، فرياد تكبير سر مي دادند. آن شب آنان فرياد سر دادند اما سر تسليم فرود نياورند.

 

روای ادامه می دهد: نوجوانان گردان کمیل و حنظله در محاصره دشمن قرار گرفته بودند. مهمات به آخر رسیده و عطش در اوج خودش بود. بعثی ها هر لحظه حلقه محاصره را تنگ تر میکردند، آنقدر که صدایشان به گوش رزمنده ها می رسید. بیسیم چی از توپخانه درخواست پشتیبانی کرد اما فاصله بعثی ها و رزمنده ها آنقدر کم بود که کاری از دست توپخانه بر نمی آمد(ممکن بود بچه های خودی هدف آتش توپخانه قرار بگیرند) حالا هرکس زیر لب زمزمه ای دارد. بعضی ها هم قلم برداشته اند و حرف دلشان را می‌نویسند. صدای قهقه بعثی ها که می دانستند دست بچه ها خالی است بلندتر می‌شد... آری اینجا قتلگاه اسماعیلیان است.

 

چند روز بعد از اتمام عملیات والفجر مقدماتی و شهادت اعضای گردان کمیل رژیم بعث عراق داخل کانال را پر می‌کند و شهدا در آن کانال مدفون می‌شوند. گفته شده گردان کمیل معروف به گردان عاشقان عهدنامه معروفی داشتند که طبق آن قبل از محاصره کانال کمیل تصمیم گرفتند پلاک‌هایشان را جمع کرده و به پیک گردان بسپارند تا با خود به عقب خط ببرد و به این ترتیب گمنام شهید شوند.

 

 

 به همین دلیل تعدادی از پیکرهای مطهر شهدای والفجر مقدماتی که در جریان تفحص از کانال کمیل پیدا شد، شناسایی نشده و طبق خواسته خود آن‌‌ها گمنام معرفی شدند. استخوان‌های پیدا شده از پیکرهای شهدا در جریان تفحص دارای آسیب دیدگی شدید بوده که نشان از شکستگی بر اثر تانک و لودر عراقی‌ها برای پر کردن کانال و عبور از روی پیکرها دارد.

 

حالا همه می دانیم علمدار کمیل، شهید ابراهیم هادی است که در ولفجر مقدماتی پنج روز به همراه گردان کمیل و حنظله در کنال های فکه با آب و غذایی کم مقاومت کرد اما تسلیم نشد.سرانجام در ۲۲ بهمن ماه سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب تنهای تنها با خدا همراه شد،از آن روز به بعد کسی او را ندید است. او همیشه از خدا خواسته بود تا گمنام بماند چرا که گمنامی صفت یاران خداست، خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سال هاست گمنام و تنها در فکه مانده است تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.

 

 

 در يادداشت های باقی مانده از يكی از شهيدان گردان حنظله آمده است؛ امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم آب ونان را جیره بندی کرده ایم.عطش همه را هلاک کرده است ،همه را جز شهدا که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند، دیگر شهدا تشنه نیستند، فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه(س).

 

صدای گریه کاروان فضای کانال را در پر کرده بود و دیگر نمیشد کاروان را متقاعد کرد که سوار اتوبوس بشوند. از کانال کمیل می رویم بچه ها دوست داشتند بیشتر بمانند و این سرعت راضی شان نمی‌کر‌د انگار حالشان خیلی منقلب است هیچ منزلگاهی این حال را در بچه ها ندیدم از ماندن در اینجا سیر نمی شویم.

 

 

حالا دیگر علت حزن و اندوه عجیب و غریب این منطقه برایم مشخص شده بود. علتش نه از بکر بودن منطقه و نه از زمین رملی اش بود. همه علتش اخلاص بچه هایی بود از گردان کمیل و حنظله که هم سن خودم بودند و مظلومانه و با لب تشنه در کانال کمیل و فکه به سیدالشهدا علیه السلام ملحق شدند.

 

 

 

گزارش و عکس: زهرا مهرور

 

 

کد خبر 617617

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha