به گزارش خبرگزاری شبستان، «پانوراما» در مقاله ای به قلم «احمد الشرقاوی» نوشت: بر اساس گزارش مؤسسه آمریکائی «پیو» تعداد مسلمانان جهان به حدود یک 1.6 میلیارد نفر یعنی 23 درصد ساکنان جهان رسیده است حال آنکه تعداد مسیحیان به 17. 2 میلیارد می رسد. بر این اساس، تعداد مسلمانان در سال 2050 به 2. 76 میلیارد در مقابل 2. 92 میلیارد مسیحی خواهد رسید. اگر رشد دو دین مسیحی و اسلام بر اساس میانگین فعلی ادامه یابد، در سال 2070 تعداد مسلمانان بیش از مسیحیان خواهد بود.
مؤسسه تحقیقاتی «پیو» یک مؤسسه تخصصی دینی نبوده و متغیرهای مختلفی چون سیاسی، اقتصادی، ژئوپلوتیکی و ... را بر ابعاد زندگی مردم آمریکا و همچنین مواضع بین المللی در قبال سیاست های روز آمریکا را مورد مطالعه قرار می دهد.
پرسشی که در اینجا مطرح می شود، میزان صحت نتایج این مرکز تحقیقاتی و میزان پای بندی آن به معیارهای علمی و اخلاقی بدون تأثیر پذیری سیاسی است.
دلیل طرح چنین پرسشی این است که مراکز تخصصی تحقیقات دینی دارای قدرت ویژه ای در جذب پیروان از اقصی نقاط جهان و انضمام آسان آنها به دین مورد نظر خود هستند.
در راستای موضوع گسترش فزاینده دین اسلام در جهان یک مرکز تحقیقات مسیحی جهان در امریکا که مرکز تخصصی آمارهای مذهبی است، آماری از کفه سنگین افزایش مسلمانان نسبت به مسیحیان ارائه داد که موجب نگرانی واتیکان و غرب نسبت به این روند تصاعدی شد. اما این گزارش دلیل روند رو به افزایش تعداد مسلمانان را افزایش زاد و ولد در کشورهای اسلامی و کاهش موالید در کشورهای مسیحی ذکر کرد اما علت واقعی آن را کاهش حضور مسیحیان در کلیسا اعلام نمی کند. باید گفت ارائه آمار حقیقی از تعداد مسیحیان فقط از داخل کلیسا امکان پذیر است و کسانی که منتسب به کلیسا نیستند، قطعا مسیحی نیز نمی باشند. بنا بر این عدم حضور مردم در کلیسا به مفهوم عقب نشینی آنها از این دین است و دلیل حقیقی این امر، فقدان بسیاری از صلاحیت ها در این مرکز عبادی و عدم بازبینی دقیق آن در عقیده اصلی خود می باشد. هر چند که این مرکز به دلایل سیاسی بر حضور گسترده مسیحیان در کلیسا اصرار دارد. در حقیقت، چنین امارهایی در پی آن است تا دلیل گسترش اسلام را دلیلی موروثی برشمرد که از طریق رشد موالید اتفاق می افتد.
از اینجا می توان فهمید آمارهای منتشر شده از سوی این مراکز تحقیقاتی هم سو با سیاست های بین المللی کشورهای غربی یعنی نگرانی آنها از رشد و گسترش اسلام در جهان به ویژه در اروپاست. این نگرانی، غرب را به اتخاذ حملات کینه توزانه و گمراه کننده زود هنگام علیه اسلام وادار کرد و در همین راستا تروریسم را به عنوان ابزاری کارآمد برای جنگ با کتاب خدا قرآن مورد استفاده قرار دادند. مشکل اصلی انها با اسلام و قرآن است نه مسلمانان زیرا در آن قدرتی فوق بشری یافته و در تلاش برای خاموش کردن نور الهی هستند: « يريدون أن يطفئوا نور الله بأفواههم و الله متم لنوره و لو كره الكافرون: میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، و خدا جز به كمالرساندن نور خود نمی خواهد. هر چند كافران را خوش نيايد». همان گونه که «پاپ پندیکت» شانزدهم در سخنرانی خود در دانشگاه آلمان، اسلام را دین دور از تعقل و منطق خواند. این سخنرانی که سراسر جهان اسلام را تکان داد، نوعی اعمال فشار قوی بر حکومت های اسلامی و عربی و تهدیدی برای همزیستی مسالمت امیز ادیان آسمانی به شمار آمد.
به عقیده من این مراکز تحقیقاتی باید در مطالعات خود روند آماری را کنار گذاشته و باز بینی اساسی در نوع مطالعات خود داشته باشند. باید در گزارش هایی که در مورد مسلمانان ارائه می دهند معیار اخلاق و تعهد را که وجه تمایز اصلی مسلمانان حقیقی از غیر حقیقی است، در نظر گیرند.
نظر شما