خبرگزاری شبستان _ خرم آباد؛
سعيد افتاده، در سحرگاه فروردين سال 57 در روستاي محروم از توابع نورآباد به دنيا آمد.
اولين فرزند و نور چشم خانواده بود و چون پدر و مادر سعي در تربيت فرزند داشتند و روستا هم فاقد امكانات بود، تصميم گفتند كه به شهر آمده و زندگي فقيرانه شان را در گوشه اي از شهر نورآباد ادامه دهند.
سعید، تحصيلات خود را تا سوم ابتدايي در رژيم شاهنشاهي سپري نمود، آنقدر از شاه نفرت داشت كه عكس ها مربوط به شاه را در كتاب هايش قيچي مي كرد و آنها را مي سوزاند.
در اوايل انقلاب با اينكه كودكي بود 10 ساله اما از طرفداران سرسخت انقلاب و بنيانگذار انقلاب بود،در ميان مردم مي رفت و در راهپيمايي ها شركت مي كرد.
با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل پايگاه مقاومت به عضويت پايگاه درآمده و يكي از فعالان پايگاهي بود.
به علت داشتن صدايي رسادار بيشتر راهپيمايي ها شعارگو بود،در محل تحصيل از اعضاي انجمن اسلامي بود و برنامه صبحگاهي مخصوصاً قرآن و سرود را ايشان اجرا مي كرد.
در ميان خانواده نيز مخلص ترين و مومن ترين و با ايمان ترين فرد بود، بارها مسائل ديني و احكام را براي افراد بي سواد خانواده توضيح مي داد، شهيد با وجود سن كم افراد فاميل خود و ديگر آشنايان را به اسلام و احكام اسلامي دعوت مي كرد.
از همان دوران كودكي چنان دلباخته امام شد كه بارها به واحد بسيج مراجعه كرد و تقاضاي ثبت نام براي حضور در جبهه را كرد ولي به علت سن كم مانع از رفتن ايشان مي شدند.
شهيد بسيبار فرد مومن و باتقوايي بود به اداي نماز و روزه و همچنين قرائت قرائت بسيار اهميت ميداد.تا اينكه در تاريخ 65/2/24 بر اثر اصابت تركش به بدن در حاج عمران به شهادت رسيد.
خاطره ای به نقل از خواهد شهید سعيد افتاده
خواهر شهید افتاده نقل می کند که از خاطره هاي جالب اين شهيد اين كه 3 روز قبل از اينكه به جبهه اعزام شود حمام كرد و به پدر گفت:من غسل شهادت كرده ام و پدر هم لبخندي به او زد.
وی افزود: من هرگز چهره نوراني و خاطرات شهيد را از ياد نمي برم و فراموش نخواهم كرد كه اين انقلاب با از دست دادن چنين اشخاصي به زندگي خود ادامه ميدهد.
یکی از افراد خانواده شهید، نقل می کند هر سال در 22 بهمن سعید افتاده، علاوه بر مدرسه اتاق هاي خانه را هم پر از عكس امام و پرچم مي كرد و نشريه ديواري مي نوشت.
وی افزود: روزها و شب ها علاوه بر درس هايش فكر و ذكرش امام و انقلاب بود و بيشتر اوقات از شعارهايي كه تكرار مي كرد مي گفت لبيك يا امام.
وی ادامه داد: در هنگام اوقات فراغت مادر و پدر را بسيار كمك مي كرد و حتي در نظافت كردن بچه هاي كوچكتر هم به مادر كمك مي كرد.
وی بیان کرد: شهید بسیار به ديدار دوستان و آشنايان ميرفت و صله رحم را بسیار دوست داشت.
مشخصات راوی خاطره:
علی مراد پور دوست شهید نیز با بیان اینکه از کودکی تا زمان شهادت شهید سعید افتاده با این عزیز دوست و همسایه بودیم، افزود: از جمله بازیهای کودکانه ما در آن زمان این بود که با عده ای از بچه های محله یک طرف و عده ای دیگر در طرف دیگر به صورت دوست و دشمن یا همان عراقی ها و ایرانی ها با هم بازی می کردیم یا بهتر بگویم به قول خودمان می جنگیدیم.
وی افزود: اسم این بازی را سنگربازی نامیده بودیم که شهید سعید افتاده همیشه فرمانده گروه ایرانی ها می شدند و سعی می کردند هر روز این سمت را در بازی سنگر بازی برای خودشان محفوظ نگه دارند.
مراد پور ادامه داد: همیشه با این قبیل کارها و بازی ها و فرماندهی هایشان خوی اسلام خواهی و فرماندهی را به همگان نشان می دادند.
وی ادامه داد: شهید افتاده علاقه وافر به جبهه و دفاع از اعتقادات دینی و میهن داشت و نیز لیاقت و شایستگی ایشان در تمام عرصه های زندگی بود.
مراد پور، بیان کرد: شهید سعید افتاده در ماههای محرم، بچه های محله را برای عزاداری سیدالشهداء و 72 تن یاران با وفایش در کوچه دور خود جمع می کردند و برای آنها نوحه خوانی می کردند.
وی ادامنه داد: شهید افتاده ارادت خاصی به آقا ابوالفضل(ع) داشتند و بیشتر مداحی خویش را نیز در مدح باب الحوائج می خواند.
نامه شهيد سعيد افتاده
حضور محترم جناب آقاي مجيد مرادي سلام مي رسانم و اميدوارم در كارهايتان موفق باشيد
جنگ جنگ است،عزت و شرف ما در گرو همين جنگ و دفاع ازاسلام است.
از خداوند متعال مي خواهم كه هميشه تندرست باشي و در صحت و سلامت بوده باشي و آن وجود مباركت خوش و خرم باشد و اميدوارم در تمام وظايف ديني خود كوتاهي نداشته باشي.
اگر از حال برادر خود سعيد افتاده باخبر شويد الحمدالله سلامتي برقرار است و ملالي در بين نيست به جز دوري شما كه آن هم اميد است با پيروزي انقلاب اسلامي تازه و روشن گردد.
نظر شما