به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان، باید دانست مراد از مدعیان دروغین، کسانی هستند که به دروغ و باطل مردم را به سوی خود فراخوانده و به نوعی خود را مهدی، نایب وی، وکیل یا فرستاده او معرفی میکنند. برخی از مشخصههای ایشان عبارت است از:
1. سطحینگری و عقلگریزی
2. خرافهپردازی و عوامزدگی
3. شخصمحوری و مریدپروری
4. بیتوجهی و حتی ضدیت با علما
5. استفاده از روایات غیرمعتبر و جعلی
6. تقطیع و تحریف روایات
7. ادعای داشتن معجزه و کرامت
8. تمسک به خواب و رویا
9. تناقض ادعا و عمل
10. تأویلگرایی
11. تظاهر به زهد
12. شریعت گریزی
13. تعصب و فرقهگرایی
14. کمسوادی و ...
سطحینگری و عقلگریزی در مدعیان دروغین، چگونه و به چه معناست؟
دوری از عقل، برهان و استدلال، از مهمترین ویژگی های مدعیان دروغین است، که موجب ترویج افکار سست، بیپایه و غفلت مردم از مباحث مهم و سازنده مهدویت خواهد شد.
حق طلبی و حقجویی در سایه «عقلمداری» تحقق مییابد. به عبارت دیگر، برای به دست آوردن حقیقت، باید تابع دلیل و برهان بود. قرآن کریم نیز از مخالفان خود، دلیل و برهان میطلبد و میفرماید: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين» (نمل:64) بگو: اگر راست میگویید، دلیل و برهان خود را بیاورید.
برای نمونه، «علیمحمد باب» رهبر فرقه بابیه، که ابتدا ادعای نیابت حضرت مهدی علیهالسلام را داشت و پس از مدتی ادعای «مهدی بودن» کرد، خواندن کتاب آسمانی قبل از ظهور خود را حرام و سوزاندن آنها و تمام کتب علمی را واجب دانست. او در کتابش فرمان می دهد، همه كتاب ها را محو و نابود كنند؛ جز كتبی كه درباره آيين وى پديد آمده يا می آيد. همچنين تأكيد كرده است، پيروانش جز كتاب «بيان» و آنچه بدان وابسته می شود، نياموزند. (بيان عربی، ص 15)
«احمدالحسنبصری» از دیگر مدعیان دروغینی است که خود را معصوم، نایب، جانشین و فرزند امام زمان علیهالسلام میداند. او نیز برای رسیدن به مقاصد شوم خود، سعی بر بستن راه برهان و استدلال به روی پیروان خود دارد و به این جهت، علم اصول، فلسفه، منطق، رجال و سند شناسی را بدعت میداند. (فصلنامه مشرق موعود، ش27، ص36)
مدعیان دروغین مهدویت؛ از نظر معلومات دینی، معمولاً در چه سطحی هستند؟
اغلب مدعیان دروغین مهدویت، تحصیلات عالی نداشته و اطلاعات جامعی در زمینه احکام و معارف اسلامی ندارند؛ وجود اشتباه و غلط های ادبی و محتوایی فراوان در سخنان و نوشتههای آنان، دلیلی بر کمسوادی و کمخردی ایشان است.
برای نمونه می توان به غلط خواندن عبارات عربی، توسط علیمحمد باب، در مجلس گفت وگو با علمای تبریز اشاره کرد، که خبر آن در نامهها و مکتوبات نزدیکان باب، در همان روزگار نیز درج شد. لازم است بدانیم باب، ضمن اعتراف به غلط بودن برخی از جملات، از دیدگاه قواعد و اصول رایج در زبان عربی، این قواعد را «قواعد باطل شیطانی» برمیشمرد. (قبیله تزویر،امیرمحسن عرفان،ص54)
احمدالحسن بصری نیز از تحصیل علوم دینی بهره نبرده و طبق بیوگرافی که پیروان احمدالحسن از او ارائه دادهاند، او بعد از اخذ مدرک لیسانس در رشته مهندسی معماری به حوزه علمیه نجف رفت ولی به جهت اینکه متوجه شد، در آنجا، منطق و فلسفه و اصول فقه، علم کلام(عقاید) و فقه(احکام شرعی) و لغت عربی یاد میگیرند؛ تصمیم گرفت در خانه بماند و علوم ایشان را خودش یاد بگیرد، بدون اینکه از کسی کمک بخواهد. بنابراین ابداً در حوزه، درس نخوانده ولی با آنها در ارتباط بوده است. (ترجمه ادله یمانی، ص13)
به هر حال ضعف علمی او تا حدی است که در یک ویدئوى بیست دقیقهاى که قرآن میخواند، چندین غلط دارد.
با وجود چنین ضعف علمی در مدعیان دروغین، اکثر آنها ادعای مرجعیت علمی داشته و گاهی علم لدنی و علم غیب را نیز به خود نسبت می دهند. علیمحمد باب میگفت: «هیچ کس جز من در شرق و غرب عالم نیست که خود را باب معرفت الله معرفی کند، هرچه می خواهی از من بپرس!» (ر.ک. تخلیص تاریخ نبیل،ص118)
احمدالحسن نیز ادعای علم امامت دارد. در شرح حال او آمده است: «از سال 1999 ميلادی با پدرشان (جدشان) امام مهدى علیهالسلام در ارتباط بودند و از پدر خويش علوم الهى را دريافت ميكرده و با راه و روش ايشان رشد می يافتند». (ترجمه ادله یمانی، ص12)
او درباره دانش خود می گوید: «...تعلم أن الیمانی و هو وصی المهدی و هو المهدی الاول، وعاء سبعة و عشرین حرفاً من العلم، فهو الوعاء الذی یستقبل الفیض من الامام المهدی و یفیضه علی اصحابه»[الجواب المنیر،ج2،ص73] «بدان که یمانی قطعا وصی امام مهدی علیه السلام است و او مهدی اول و ظرف بیست و هفت حرف از علم است، پس او ظرفی است که فیض را از امام مهدی علیه السلام می گیرد و به اصحاب ایشان افاضه می کند.»
پیروان او نیز معتقدند سيد احمدالحسن معلومات و معارفى را ارائه نموده است كه چنين امرى فقط در صورت رابطه با امام مهدی علیه السلام حاصل مي شود. از قبيل متشابهات كه به صورت مدون نوشته شده است و تاكنون چهار جزء مي باشد، در روايات از اهل بيت(ع) نقل شده است، کسی که علم متشابهات را به محکم آن رجوع می دهد، شخص امام مهدى علیه السلام است و نيز روايات دلالت دارد بر تخصص معصومين در امر علم متشابهات. [ترجمه ادله یمانی، ص371]
بنابر آنچه بیان شد، احمدالحسن ادعای علم به متشابهات قرآن را دارد و طبق این مدعا، کتاب های تفسیری و پرسش و پاسخ متعددی از او انتشار یافته که البته اشکالات فراوانی به آن وارد است.
از جمله اینکه او در کتاب «المراجعات» خود، در تفسیر «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْر» و در پاسخ به پرسش 109، می گوید: اميرالمؤمنين (ع) همان "انسان" است و او در خير و زيان است.[ترجمه متشابهات،ج3،ص62]
مسلم است که «خسران» در آیه، مذمتی است که در آیه بعد «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا»، مؤمنان از اهل خسران بودن استثنا می شوند، پس چگونه ممکن است، اميرالمومنين(ع) در قرآن به «خاسر بودن» ذم شود، در حالی که در آیات دیگر، قرآن خداوند عده اي از افراد را در «خسر» معرفي نموده:
الف.بندگان شيطان: «وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا»[نساء119]
ب. مكذبين قيامت: «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ»[انعام:31]
ج: كفار: «وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَالْخَاسِرِينَ»[آل عمران:85]
د: مرتدين بعد از اسلام: «وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»[مائده:5]
همچنین مصداق خاسران در این آیه، در روایات معرفی شده است؛ امام صادق علیه السلام فرموده اند: «ان الإنسان لفي خسر: يعني اعدائنا: انساني كه در خسران است، دشمنان ما اهل بيت(ع) مي باشند.»[كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 656]
حال سؤال اصلی از این مدعی کذاب این است که اگر علمش را، از سرچشمه علوم اهلبیت علیهمالسلام کسب کرده، چطور ممکن است که تفسیرش در تضاد کامل با روایات معصومین علیهم السلام باشد؟
مدعیان دروغین مهدویت برای اثبات مدعای خود چه کرامات و معجزاتی ارائه کردهاند؟
باتوجه به اینکه افراد متعددی در طول تاریخ، ادعای دروغ داشته و در زمان ما نیز این افراد وجود دارند؛ لازم است برای رسوا ساختن این افراد، از هر شخصی که ادعای ارتباط خاص، سفارت و یا نیابت خاص امام زمان علیهالسلام را دارد، درخواست معجزه کرد. چنانچه قدرت بر معجزه نداشت، نشانی بر دروغگویی مدعی است؛ زیرا بنابر روایات اهلبیت علیهمالسلام، معجزه، راهی برای تشخیص درستی و نادرستی دعوت حجت الهی از مدعیان دروغین است. همانطور که نواب خاص حضرت مهدی علیهالسلام در عصر غیبت صغری، صاحب چنین قدرتی از طرف امام عصر(عج) بودند.
در تعریف معجزه آمده است: «الأمر الخارق للعادة، المطابق للدّعوى، المتعذّر على الخلق الإتيان بمثله» (الاعتماد في شرح واجب الاعتقاد، فاضل مقداد، ص: 79 ) «معجزه امری خارقالعاده است که مطابق با ادعای فرد صورت بگیرد و آوردن مثل آن توسط دیگران غیرممکن باشد.»
بنابراین، در معجزه لازم است، فعل و عملی در برابر چشمان تعدادی از مخالفان صاحب دعوت، صورت پذیرد که کسی، نتواند مانند آن را ارائه کند، مانند معجزه حضرت موسی علیهالسلام که در قرآن ذکر شده و سحره فرعون، از آوردن مثل آن، عاجز و ناتوان ماندند و به حقانیت حضرت موسی علیهالسلام، ایمان آوردند.
علمای شیعه در مقابل ادعاهای پوچ علیمحمد باب، از او درخواست معجزه کردند و او در پاسخ گفت: اعجاز من اين است از براى عصاى خود آيه نازل میكنم و شروع كرد به خواندن اين فقره: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم سبحان اللَّه القدوس السبوح الذى خلق السماوات و الأرض كما خلق هذه العصا آية من آياته».
اعراب كلمات را به قاعده نحو غلط خواند. تاء «سماواتِ» را به فتح خواند. گفتند: مكسور بخوان. آنگاه «الأرض» را مكسور خواند.
امير اصلان خان عرض كرد: اگر اين قبيل فقرات از جمله آيات باشد من هم توانم، تلفيق كرد و عرض كرد: «الحمدللَّه الذى خلق العصا كما خلق الصباح و المساء». باب بسيار خجل شد. (بهائيان، ص:233 و 234)
نظام العلما، در آن مجلس به علیمحمد باب گفت: من در بند «لفظ» نيستم، «كرامتى» موافق ادعاى خود به من بنماى تا «مريد» شوم و به سبب ارادت من، جمعى قدم در دايره ارادت شما خواهند گذاشت؛ زيرا كه به «علم» معروفم و عالم هرگز تابع جاهل نخواهد شد.
سيد[علی محمد باب] گفت: چه كرامت مى خواهى؟ نظام العلما جواب داد كه اعليحضرت سلطان اسلام، محمدشاه مريض است، او را صحتى ده، حضرت شاهزاده معظم وليعهد دولت ابد امر فرمود كه؛ چرا دور رفتى اكنون تو حاضرى در وجودت تصرفى كند و تو را جوان سازد كه هميشه در ركاب ما سوار باشى، ما نيز بعد از ظهور اين كرامت، اين مسند را به او خواهيم داد، سيد [علی محمد باب] گفت: در قوّه ندارم.... سيد باب گفت كه: من به يك روز دو هزار بيت كتابت مى كنم كه مى تواند چنين كند. نظام گفت: من در زمان توقف در عتبات عاليات كاتبى داشتم كه به روزى دو هزار بيت كتابت مى كرد آخرالامر كور شد؛ البته شما هم اين عمل را ترك نمائيد و إلّا كور خواهيد شد. چون معلوم شد كه سيد [علی محمد باب] را دعوى بى معنى است زياده از اين در حضور مبارك حضرت وليعهد اعظم- طوّل اللَّه بقائه- تطويل كلام بى حاصل، مناسب ندانستند و برخاستند و مجلس منقضى.» (ر.ک. بهائيان، ص:228 و229).
ادامه دارد ....
برگرفته از مقاله «مدعیان دروغین» نوشته مهدیه سعیدی نشاط، مندرج در دومین شماره نشریه الکترونیکی امان
نظر شما