خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "تبلیغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحله شناخت است، ولی امر به معروف و نهی از منکر مربوط به مرحله اجرا و عمل است.تبلیغ، خودش یک وظیفه عمومی برای همه مسلمین است، همچنان که امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه عمومی است. وظیفه ای که هر مسلمان از نظر تبلیغ دارد، این است که باید این احساس در او پیدا بشود که به نوبه خودش حامل پیام اسلام است، اما وظیفه ای که هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهی از منکر دارد، این است که باید این احساس در او باشد که مجری و جزء قوه مجریه این پیام است که باید آن را در جامعه به مرحله عمل و تحقق برساند و به آن لباس عینیت بپوشاند. این است که امر به معروف و نهی از منکر، یک مطلب است، و تبلیغ، مطلب دیگر. "
"تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری" نام اثری از عبدالرحیم موگهی است که به بررسی موضوع مهم تبلیغ دینی و نقش مبلغان پرداخته است. در سلسله یادداشت هایی به این موضوع مهم از منظر این اندیشمند و مصلح برجسته دینی خواهیم پرداخت. بخش اول از نظرتان می گذرد.
تبلیغ از نگاه قرآن حکیم تا فرهنگ عرفی
تبلیغ، کلمه ای است که در قرآن مجید زیاد استعمال شده است. در قرآن کریم، از پیغمبران خدا به عنوان مبلغان رسالات الهی یاد شده است. البته منحصر به پیغمبران نیست، غیر آنها هم هست؛ مثلاً قرآن از زبان پیغمبران نقل می کند که "یا قوم لقد ابلغتکم رساله ربی و نصحت لکم لا تحبون الناصحین" یا درباره پیغمبران می گوید: ما علی الرسول الا البلاغ » غرض این است که کلمه "بلاغ"، "تبلیغ"، "یبلغون" و آنچه که مربوط به این ماده است، در قرآن مجید زیاد استعمال شده است. معنای این کلمه چیست؟ بدبختانه این کلمه در عرف امروز، سرنوشت شوم، یعنی معنای منحوس و منفوری پیدا کرده، به طوری که امروز در عرف ما فارسی زبانها، تبلیغ - یعنی راست و دروغ جور کردن، و در واقع فریبکاری و اغفال برای به خورد مردم دادن یک کالا -. مفهوم اغفال به خودش گرفته است، و لذا گاهی اوقات که کسی درباره موضوعی صحبت می کند، وقتی می خواهد بگوید: اینها اساسی ندارند، می گوید: آقا اینها همه تبلیغات است، همه دروغ و فریبکاری است. بدین جهت، گاهی می بینیم بعضیها با استعمال این کلمه در مورد امور دینی موافق نیستند، ولی من در یک جلسه دیگر این مطلب را به رفقا گفتم که اگر کلمه ای معنای صحیحی دارد و آن معنای تحریفی پیدا کرده است، آن کلمه را مجازات بکنیم، بلکه باید همیشه معنای صحیحش را به مردم بگوییم.
ارتباط ظریف میان ابلاغ و ایصال
تبلیغ با وصول و با ایصال معنای نزدیک دارد. در زبان عربی در خیلی موارد، یک ظرافتها و لطافتهایی است که اینها را ما مثلاً در زبان فارسی خودمان - با این که زبان شیرین و وسیعی است - نمی بینم. ما در زبان عربی کلمه "ایصال" داریم، کلمه "ابلاغ" هم داریم. معنای ایصال چیست؟ مثلاً اگر بگوییم. پارچه ای را "ایصال" کردم، یعنی آن را رساندم. "ابلاغ"در فارسی یعنی چه؟ اگر بگوییم: فلان چیز را ابلاغ کردم، باز می گوییم: یعنی رساندم. در فارسی در مورد هر دو اینها کلمه "رسیدن" و رساندن به کار برده می شود، ولی در زبان عربی "ایصال" را به جای ابلاغ نمی شود به کار برد و ابلاغ را هم به جای ایصال نمی توان به کار برد. ایصال معمولاً در مورد رساندن چیزی به دست کسی یا در حوزه کسی است، یعنی در مورد امور جسمانی و مادی به کار می رود. اگر کسی بخواهد پاکتی را به شخصی دیگری برساند، در این جا کلمه ایصال را به کار می برند؛ یا اگر کسی پیش شما امانتی دارد "امانت مادی" و شما این امانت را به او برسانید، این جا می گویند: امانت را به صاحبش ایصال کرد.
ولی ابلاغ، در مورد رساندن یک فکر و یا یک پیام است، یعنی در مورد رساندن چیزی به فکر و روح و ضمیر و قلب کسی به کار می رود، و لهذا محتوای ابلاغ نمی تواند یک امر مادی و جسمانی باشد، حتماً یک امر معنوی و روحی است، یک فکر و یک احساس است، و به عبارت دیگر، معمولاً ابلاغ را در مورد پیامهای و سلامها و امثال اینها به کار می برند؛ می گویند: ابلاغ پیام کرد، ابلاغ سلام کرد. وقتی که ابلاغ پیام می کند، یعنی فکری را، پیغامی را به دیگران می رساند، و هنگامی که ابلاغ سلام می کند، ابلاغ احساسات می کند، ابلاغ عشق می کند؛ در مورد چنین چیزهایی، کلمه تبلیغ و ابلاغ به کار می رود و قرآن کریم این کلمه را در مورد رسالات - که عبارت است از پیامها - به کار برده است.
رسالت، تبلیغ و پیام سه ضلع یک مثلث
پس تبلیغ، یعنی رساندن یک پیام از کسی که کس دیگر. کلمه پیامبر و پیغامبر که در زبان فارسی آمده است، ترجمه رسول است که به معنای مبلغ رسالت می باشد. کلمه رسالت از کلماتی است که سرنوشت خوبی پیدا کرده است. البته ما فارسی زبانها - و تا اندازه ای عربی زبانها- به چیزهایی رساله می گوییم که با آن مفهومی که رسالت در قرآن دارد متفاوت است. معمولاً جزوه های کوچک که حجمشان به اندازه یک کتاب نیست را رساله می گویند، و حال آن که موضوع رساله به پیامبر ارتباط ندارد؛ مثلاً، فرض کنید کسی کتابچه ای می نویسد درباره ریشه فلان لغت، درباره دستور زبان فارسی یا دستور زبان عربی، می گویند، فلانی در فلان موضوع رساله ای نوشته است، در حالی که این اسم با آن موضوع (مثلاً ریشه لغت) جور در نمی آید.
رساله در جایی باید به کار رود که پیامی در کار باشد، اما کسی که یک مسأله علمی یا ادبی را حل کرده است، پیامی برای کسی نیاورده است. در این مورد، استعمال این کلمه درست نیست، ولی اخیراً کلمه رسالت را در لفظ فارسی به کار می برند و مثلاً می گویند: فلانی رسالتی در جامعه خودش دارد، یعنی امروز در مورد کسی که احساس می کند برای جامعه خودش و در جامعه خودش وظیفه ای دارد که باید آن را انجام بدهد، می گویند: او رسالتی دارد، و این تعبیر، و آن تعبیری که در قرآن برای کلمه رسالت آمده است، اگر یکی نباشند، خیلی به هم نزدیک اند، و به عبارت دیگر این مفهوم به مفهوم رسالت در قرآن بسیار نزدیک است. قرآن می فرماید: "الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً الا الله / آنان که پیامهای الهی را به مردم می رسانند و جز از خدا از احدی بیم ندارند. "
تبلیغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است
این شرط بزرگی برای پیام رسان است که بعدها اگر موفق شدیم - ان شاء الله - درباره اش بحث می کنیم.
وقتی معلوم شد که ابلاغ یا تبلیغ رساندن پیام است، نتیجه می گیریم: تبلیغ - که در قرآن آمده است - و امر به معروف و نهی از منکر - که آن هم در قرآن آمده - دو مسأله جداگانه هستند، البته با یکدیگر پیوستگی دارند، ولی دو مسأله هستند.
تبلیغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحله شناخت است، ولی امر به معروف و نهی از منکر مربوط به مرحله اجرا و عمل است.تبلیغ، خودش یک وظیفه عمومی برای همه مسلمین است، همچنان که امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه عمومی است. وظیفه ای که هر مسلمان از نظر تبلیغ دارد، این است که باید این احساس در او پیدا بشود که به نوبه خودش حامل پیام اسلام است، اما وظیفه ای که هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهی از منکر دارد، این است که باید این احساس در او باشد که مجری و جزء قوه مجریه این پیام است که باید آن را در جامعه به مرحله عمل و تحقق برساند و به آن لباس عینیت بپوشاند. این است که امر به معروف و نهی از منکر، یک مطلب است، و تبلیغ، مطلب دیگر.
نظر شما