یادی از شهدای انقلابی استان زنجان

خبرگزاری شبستان:شهید اسماعیل فلاح و شهید موسی جوادی دو تن از شهدای انقلاب اسلامی هستند که خون خود را به پای نهالی نوپای انقلاب جاری کردند.

به گزارش خبرگزاری شبستان از زنجان و به نقل از روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان، شهادت آغاز است پایان نیست، برگ سبزیست که قبای سرخ بر تن کرده و عاشقان الهی را در بر خود جمع می‌کند و نسیم صبح، پیکیست تا رهروان را فراخوان کند و از اقصی نقاط این زمین پهناور گردهم آورد. که یکباره نسیمی از در لطف و صفا به خانه فلاح وزید و او را از رستگاران قرار داد.

 

در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و اسماعیل نیز کمک حال پدرش در کشاورزی و زراعت.

 

پس از گذراندن مقطع ابتدایی، مقطع دبیرستان را در مدرسه امیرکبیر آغاز کرد، ولی فقط تا دوم دبیرستان را ادامه تحصیل داد و پس از آن ترک تحصیل کرد. با آغاز انقلاب اسلامی، وی دوستان و همرزمانش را به خانه می‌آورد و برنامه‌های مختلفی را برای هر چه بهتر برپا شدن تظاهرات و مقابله با رژیم شاهنشاهی طراحی می‌کرد. آنها با ساختن کوکتل مولوتف به رویارویی با دژخیمان شاه می‌پرداختند و در همین گیرودارها چندین بار در سبزه میدان، به هنگام سرنگونی مجسمه طاغوت با نیروهای امنیتی درگیر شدند.

 

سرانجام وی در 21 بهمن 57 هنگامی که مردم در مقابل شهربانی تجمع کرده بودند تا آخرین دژ دفاعی رژیم در شهر را تسخیر کنند، مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

شهید اسماعیل فلاح در 9 بهمن ماه سال 1318 دیده به جهان گشود و پیکر پاک وی در گلزار شهدای بهشت حضرت فاطمه(س) به خاک سپرده شد.

 

شهیدی که دست از تلاش بر نداشت

شهید موسی جوادی یکی از شهدای انقلابی استان زنجان دست از تلاش برنداشت تا راه امام(ره) ادامه یابد.

 

موسی بهار سال 1337 در روستا هلیل آباد زنجان به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و معاش خانواده را با عرق جبین تامین می‌کرد و نان حلالی بر سر سفره خانواده می‌گذاشت تا کودکان پاک و بی‌آلایشی تربیت کند.

 

این پدر مهربان به آموزش قرآن مسلط بود از این‌رو او نزد پدر تلاوت کلام‌اله مجید را فرا گرفت و از همان اوان کودکی روح خود را با زمزمه آیات وحی جلا بخشید و انیس سفره پربرکت قرآن مجید گشت.

 

موسی هنگامی که پا به سن نوجوانی و جوانی گذاشت، در کار کشاورزی و دامداری به کمک پدر شتافت و یار و مددکار پدرش شد تا در حد امکان کمک دست پدر در تامین مخارج زندگی شده و تلاش چندین ساله او را ارج نهد.

 

با آغاز انقلاب، جانانه در راهپیمایی‌ها و درگیری‌ها شرکت می‌کرد و از هیچ تلاشی در راه سقوط طاغوت فروگذار نمی‌کرد.

 

تا اینکه خشم و نفرت موسی او را بر آن داشت تا در خیابان تصویر شوم شاه ظالم را پاره کند و هنگامی که خبر بازداشت شدنش را می‌شنود این شعر پر مغز را زمزمه می‌کند:

 

"چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور"

 

وی در آخرین دیدارش با همه افراد خانه خداحافظی کرد و برای کار روانه تهران و در نانوایی مشغول بکار شد.

 

در آنجا نیز دست از فعالیت برنداشت و با تمام توان به همکاری با انقلابیون پرداخت، تا اینکه در تاریخ 17/6/57 در میدان ژاله (شهدای فعلی) مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت در راه معبود نائل شد. پیکر پاکش را پس از تشییع در هشت زهرای تهران به خاک سپردند.

 

کد خبر 605867

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha