به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام والمسلمین خدامراد سلیمیان در کتاب «نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی عليه السلام» می نویسد:
از مهم ترين آموزه های دينی در انديشه سياسی اسلام درباره سرنوشت گروههای انسانی، بر اين پايه، پاگرفته است که پديدآوردن هرگونه دگرگونی در گروههای انساني در گرو اراده و خواست انسانها و به دست خود آنان شدنی است و پاية هر نوع دگرگوني در چگونگیهای اجتماعي، به تغيير و تحول آدمي از درون بستگي دارد
.
دگرگونی دروني در هر فرد ـ در جايگاه دگرگونی در زيرساختهاي ارزشي جامعه ـ بستر و زمينة برجستهای براي دگرگونيهاي اجتماعي است؛ زيرا با تحوّل در انديشه و خِرد آدمي، ارادة جمعي همگون با آن انديشه و آرمان شکل خواهد گرفت. بنابراين، اگر دگرگونی دروني وابسته به اراده و گزينش آدمي است، تغييرهاي اجتماعي نيز از اراده و خواست انسان ها بر ميخيزد. قرآن، بارها بر اين امر پافشاری کرده است که رهبران الهي، فرستاده شدهاند تا مردم را براي حمايت و پيروي از خود براي برپايي حکومت عدل فراخوانند، نه آنکه با زور و گرفتن حق انتخاب از مردم، بر آن ها سروری کنند.
قرآن کريم درباره ضابطهمندي نظام آفرينش و سرنوشت فردي و گروهی انسان، روش خداوند را اينگونه بازشناسانده است:
ذَالِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيرًِّا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلىَ قَوْمٍ حَتىَ يُغَيرُِّواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيم؛ اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتي را كه بر قومي ارزاني داشته تغيير نميدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند، تغيير دهند، و خدا شنواي داناست.
و در آيهای ديگر فرمود: « إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ در حقيقت، خدا حال قومی را تغيير نمیدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. »
امام صادق عليه السلام نيز در بارة اين روش الهي در هستی ميفرمايد: « أَبَي اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَباً؛ خداوند از اين که جريان امور هستی را جز از راه اسباب و علل آن انجام دهد، پرهيز ميکند. به همين علت، براي هر چيزي سببي قرار داده است. »
از آنجايی که انسان آفريدهای است با ويژگی اختيار و انتخاب، و پاداش و کيفر او با اين ويژگی مفهوم پيدا می کند، روش خداوند بر اين پايه استوار است که هرگونه دگرگونی در سرنوشت فردي و گروهی انسان در سوی فرومايگی و يا نيکفرجامی، فقط با اراده و گزينش خود انسان، پديد میآيد. آيه پيش گفته نيز، اين سنت الهي را دربارة انسان، باز ميگويد و دگرگونی زندگی و سرنوشت هر قوم و طايفهاي را وابسته به کارهاي آنان ميداند.
مادام که مردم نعمتهای الهی را قدردانی و سپاسگزاری میکنند، آنها را از دست نخواهند داد
البته يکی از اساتيد معاصر در اين باره پس از دو آية يادشده، مینويسد:
آنچه قطعی و يقينی و مسلم است، اين است که مادام که مردم نعمتهای الهی را قدردانی و سپاسگزاری میکنند، آنها را از دست نخواهند داد؛ ناسپاسی و عدم تحقق اين امور بستگی دارد، به اينکه سنت ديگری حاکم بر اين سنت بشود يا نه؛ و اينکه آيا کدام سنت ديگر حکومت و رجحان میيابد برای ما انسانها معلوم نيست و فقط به علم و حکمت و تدبير و تقدير الهی باز بسته است.
که منافاتی با برداشت يادشده از آيات ندارد و میتواند دربارة کسانی که حال خويش را از بد به نيکو تبديل میکنند نيز صادق باشد.
يکی از تفاسير معاصر نيز به دنبال آية ياد شده زير عنوان "هميشه تغييرات از خود ما است! (يك قانون كلى)"، مینويسد:
دو آية يادشده يك قانون كلى و عمومى را بيان می كند، قانونى سرنوشت ساز و حركت آفرين و هشدار دهنده! اين قانون كه يكى از پايه هاى اساسى جهان بينى و جامعه شناسى در اسلام است، به ما می گويد مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كس در دست خود شما است، و هرگونه تغيير و دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت می كند.
به تعبير ديگر: اين اصل قرآنى كه يكى از مهمترين برنامه هاى اجتماعى اسلام را بيان می كند به ما می گويد هر گونه تغييرات برونى متكى به تغييرات درونى ملت ها و اقوام است، و هر گونه پيروزى و شكستى كه به قومى رسيد از همين جا سرچشمه می گيرد، بنابراين آنها كه هميشه براى تبرئه خويش به دنبال "عوامل برونى" می گردند، و قدرتهاى سلطه گر و استعماركننده را همواره عامل بدبختى خود می شمارند، سخت در اشتباه اند، چرا كه اگر اين قدرتهاى جهنمى پايگاهى در درون يك جامعه نداشته باشند، كارى از آنان ساخته نيست.
اين اصل قرآنى می گويد: براى پاياندادن به بدبختيها و ناكاميها بايد دست به انقلابى از درون بزنيم، يك انقلاب فكرى و فرهنگى، يك انقلاب ايمانى و اخلاقى، و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختيها بايد فورا به جستجوى نقطه هاى ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق از دامان روح و جان خود بشوئيم، تولدى تازه پيدا كنيم و نور و حركتى جديد، تا در پرتو آن بتوانيم ناكاميها و شكستها را به پيروزى مبدل سازيم، نه اينكه اين نقطه هاى ضعف كه عوامل شكست است در زير پوششهاى خود خواهى مكتوم بماند و به جستجوى عوامل شكست در بيرون جامعه خود در بيراهه ها سرگردان بمانيم!
نقش مردم در فرآيند ظهور موعود منجی، موضوعي ناگزير و انکارناپذير است؛
بنابراين، خواست انسانها يکي از برترين سببهای فراهمکنندة رخداد ظهور است و اگرچه همة سبب به شمار نميآيد.
اين نکته را از واژة «يغيروا» در آية يادشده ميتوان فهميد؛ زيرا اين آيه، تأثيرگذاري انسان را در دگرگونیهای "انفسي" و "آفاقي"، شرط بايسته براي خواست و ارادة خداوند ميداند. پديدآمدن تغييرها و شکلگيری خواستهاي انسان، بر پاية اين آيه، به کار او در زمينة پديدآوردن دگرگوني دروني و مديريت پديدههاي بيروني، مشروط است.
بنابراين نقش مردم در فرآيند ظهور موعود منجی، دستکم در شکل علت فراهمکننده (مُعِدّه)، موضوعي ناگزير و انکارناپذير است؛ چرا که "انتظار ظهور"، چيزي جز چشم داشتِ ازميانبردن نظامهاي ستمگرانه مسلط بر جهان و جای گزينکردن نظام عدل جهاني به جای آن، نيست و مأموريت اساسی حضرت مهدي عجل الله فرجه نيز در عصر ظهور فراهمکردن همين تحوّل در اوضاع جهان است.
دگرگونیای كه پيش از وي هيچ کس شرايط پديدآوردنش را بهطور کامل و فراگير نداشته است. او افزون بر دگرگونساختن نظامهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بشر، زمين را از قسط و عدل پر ميکند. از اين رو می توان گفت شايع ترين و فراگيرترين واژگانی که در شمار فراوانی از روايات به کار رفته، «قسط و عدل» است. که اين مضمون را به حدّ "تواتر" رسانده است.
تا زمانی که مردم حضور رهبري الهي را براي رهايي خويش بايسته ندانند ظهوري پديد نخواهد آمد
اين دگرگوني در عصر ظهور و فراگيرشدن عدالت، بيگمان با همگرايي، ميل، رغبت و خواست عمومي مردم همراه است و حضرت مهدی عليه السلام، ناچار با رهزنان اين روند، بهناگزير برخورد خواهد کرد.
کوتاه سخن اينکه تا زمانی که نگرشهاي همگانی دگرگون نشود، حکومت ديني نزد مردم جايگاه و ارزش نيابد و آنان حضور رهبري الهي را براي رهايي خويش بايسته ندانند و او را نخواهند، ظهوري پديد نخواهد آمد.
ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه، سرآغازي است بر انقلابي بزرگ، گسترده و فراگير كه همة بنيانهاي اعتقادي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي بشر را دگرگون ميسازد. اين تحول بزرگ در جهان آفرينش ـ همانند قيام و نهضت همة پيامبران و شايستگان ـ که بهطور عمده با اسباب و علل طبيعي شكل ميگيرد، نيازمند فراهمشدن شرايط و زمينههايي بايسته و شايسته است. حضور مردم در اين انقلاب از شرايط مهم اين شکل گيری است.
نتيجه اين که، پديدآمدن ظهور موعود منجی ـ به عنوان بزرگ ترين دگرگونی اجتماعی، با گسترة جهاني، که بشريت چشم بهراه آن است، ـ به فراهمشدن زمينه ها و مقدماتي بستگی دارد که عوامل انساني و آمادگي اوضاع اجتماعي، بخشي مهم از اين بسترها و زمينه ها است.
نظر شما