به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: فضای مجازی در دنیای امروز برای همه این امکان را فراهم کرده است که یک رسانه باشند. هر شخص می تواند با ورود به انواع و اقسام این شبکه ها دیدگاه، فرهنگ و عقیده خود را در مورد موضوعات مختلف بیان کند در نتیجه در روزگار کنونی با حجم عظیمی از اطلاعات مواجهیم که بسیاری از آنها با فرهنگ بومی ما در تضاد کامل است.
از سوی دیگر این فضا می تواند فرصتی برای ارائه اندیشه و فرهنگ اسلامی باشد اما به شرطی که بتوانیم به درستی به مباحث بپردازیم و مخاطب خود را بشناسیم در غیر این صورت تعابیری نظیر اینکه فضای مجازی و شبکه هایی نظیر تلگرام می توانند به مثابه یک حسینیه باشند در واقع فهم نادرست از این فضا است.
از این رو، بر آن شدیم مباحث مذکور را با سید علیرضا آل داوود، پژوهشگر و تحلیل گر فضای مجازی و رسانه در میان بگذاریم و نظر او را جویا شویم. آنچه در ادامه می آید حاصل گفت وگوی خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان با این محقق است:
برخی عنوان می کنند فضای مجازی به ویژه تلگرام که این روزها مشتری پر و پاقرص و اول آن را ایرانیان تشکیل می دهند، می تواند مثل یک منبر و حسینیه باشد و بسیاری از مولفه های دینی و فرهنگی را در فضای مجازی برای مردم بیان کند. آیا واقعا اینچنین است؟
به عنوان مقدمه عرض کنم در هر شبکه اجتماعی، یک سري اطلاعات ارزشمند مربوط به افراد متعلق به آن، گنجانده شده است. به طور کلی، دو دسته اطلاعات در شبکه هاي اجتماعی وجود دارد: صریح (مستقیم) و ضمنی (غیر مستقیم). اطلاعات صریح، اطلاعاتی هستند که هدفمند، توسط خود کاربر قید شده است. به عنوان مثال، تاریخ تولدي که در پروفایل یک کاربر شبکه اجتماعی قید شده است، یک نوع اطلاعات صریح محسوب می شود. اما اطلاعات ضمنی، از اطلاعات صریح استنتاج می شوند که به طور صریح قید نشده اند. به عنوان مثال، در یک شبکه اجتماعی، پی بردن به نوع موسیقی موردعلاقه یک فرد، از طریق ارتباط وي با سایر افرادي که به همان نوع موسیقی علاقمند هستند، نوعی اطلاعات ضمنی است. البته صحت اطلاعات ضمنی، همیشه قطعی نیست.
در یک شبکه اجتماعی، اطلاعات زیادی توسط افراد منتشر می شود که بخشی از آنها، اطلاعات حساس محسوب می شوند. به دلیل وجود همین اطلاعات حساس، موضوع امنیت و حریم خصوصی مطرح می شود.
تعبیری نظیر آنچه که در پرسش عنوان کردید با کمال تاسف تعبیری است که به دلیل هضم شدگی در این فضا توسط افراد مذهبی مطرح شده است، آن هم در فضایی چون تلگرام که نه زمین اش، نه مدیریت اش و نه حتی سیستم رمزنگاری و اطلاعات اش دست ماست. به تعبیر مقام معظم رهبری(مدظله العالی) با فضایی رها شده رو به رو هستیم. (دیدار رهبری با معلمان و فرهنگیان).
این در حالی است که در هیچ جای دنیا با این فضای رهاشده و غیرمنضبط مواجه نیستیم. برای مثال اگر به زیرساخت اینترنت توجه کنیم این فضا در محیط دفاعی، نظامی و امنیتی متولد می شود و امروز مدیریت آن دست سازمان فوق سری به نام «NSA»یا آژانس امنیت ملی آمریکاست.
با این مقدمه بر می گردم به یک بخش از سوال که در آن عنوان شده بود فضای مجازی به ویژه تلگرام می تواند منبر و حسینیه شود، پاسخ معلوم است و تکلیف مشخص! زمینی که در اختیار نهاد فوق سری قرار گرفته است نمی تواند برای ما تبدیل به حسینیه شود چون آنها اجازه نمی دهند که از فرصت های این فضا به نفع خودمان استفاده کنیم هرچند که فرصت های محدودی برای ما داشته ولی این فرصت ها در مقابل میلیاردها تهدید موجود در این فضا هیچ است.
یکی از بهترین مثال هایی که می توان در این ارتباط مطرح کرد، استفاده از شبکه هایی چون فیس بوک و توییتر در فتنه 88 بود. در آن زمان از طریق میکروبلاگ ها و شبکه های اجتماعی بود که کشور دچار بحران شد و آمریکایی ها با امید تاثیرگذاری توییتر بر روند اغتشاشات در ایران حتی با تامین هزینه مالی باعث قطعی و مانع بروزرسانی توییتر در آن برهه زمانی شدند که بعدها در کتاب «انتخاب های سخت خانم کلینتون» که در سال 2015 منتشر شده به وضوح این خانم به این موضوع اعتراف کرده است.
در سال 88، کشور هشت ماه دچار آسیب شد که مردم در نهم دی ماه پای کار انقلاب آمدند؛ ولی می خواهم بگویم این جریانات و جنبش ها ذیل همین مدیریت در فضای مجازی بود که خود را مطرح کرد آن هم در آن زمان که جمعیت حاضر در فضای مجازی به نسبت الان بسیار کمتر بود و اگر امروز جمعیت آنلاین کشور را ۵۴ میلیون نفر در نظر بگیریم آن زمان ضریب نفوذ اینترنت در داخل کشور به زور به شش تا هفت میلیون می رسید، در آن زمان با اینکه عضویت محدودی در شبکه های اجتماعی دیده می شود، تلفن های هوشمند و سیستم های رمزنگاری محدودتری وجود داشت ولی فتنه بزرگی در داخل کشور در حال شکل گیری بود و دوستانی که به عنوان مدافع انقلاب در این فضا وارد شدند چون در زمین دشمن ورود یافتند و قواعد پیچیده بازی در زمین دشمن را خوب بلد نبودند در نتیجه فعالیت هایشان محدود می شد و یا نام کاربری آنها توسط صاحبان این شبکه ها مسدود می شد، حتی بعضا برای ورود و عضویت در این شبکه های اجتماعی در آن سال و تایید پروفایل ها کارت ملی یا کارت شناسایی معتبر می خواستند که هدفش شناسایی افراد فعال و معارض با جریان صهیونیست ها بود. بنابراین، تعبیری که برخی دارند و می گویند این فضا به مثابه حسینیه است در واقع فهم نادرست از فضا است.
بنابراین، اصلا نمی توان انتظار داشت که فضای مجازی بتواند این چنین نقشی داشته باشد؟
ببینید، ما می توانیم فضای مجازی را به صورت بومی شده به حسینیه تبدیل کنیم و مطابق با فرهنگ خودمان به هر سمتی که می خواهیم ببریم. این همان کاری است که آمریکا، کره جنوبی، ژاپن و برخی دیگر از کشورها انجام دادند. اکنون کره جنوبی برای چندمین بار در انتهای سال 2016 مقام اول در سرعت اتصال به شبکه (مبتنی بر شبکه ملی کشور خود) را دارد. میانگین سرعت اینترنت در این کشور 29 مگابایت بوده و این در حالی است که ما همچنان از شبکه جهانی اینترنت استفاده می کنیم و سرعت اتصال ما 3 مگابایت است و در رده های آخر قرار داریم و میلیاردها دلار هزینه این اتصال را به صهیونیست های مالک اینترنت پرداخت می کنیم.
پس نتیجه اینکه با راه اندازی شبکه ملی اطلاعات علاوه بر اینکه فضای مجازی از رهاشدگی خارج می شود بلکه سرعت انتقال داده نیز بیشتر خواهد شد و ارز کمتری از کشور ما خارج می شود.
برخی تصور می کنند منظور از اینترنت ملی و بومی، محدود کردن دسترسی به فضای مجازی و قطع شدن ارتباط با فضای اینترنت جهانی است؟
خیر، مطلقا چنین نیست. اینترنت ملی یعنی بیشتر کارهایی که در طول روز از طریق شبکه جهانی اینترنت انجام می دهیم در بستر شبکه داخلی تعریف شود. محیط فعلی محیطی رها شده است و همه مردم ایران بدون توجه به گروه سنی ای که دارند از این فضا استفاده می کنند در حالی که حتی در آمریکا چنین وضعیتی وجود ندارد و در این کشور سه شبکه اینترنتی وجود دارد شامل شبکه دولتی که اخیرا در مورد نفوذ به آن صحبت شد و اینکه نفوذ در آن بر انتخابات آمریکا تاثیرگذار بود که البته این فضاسازی دموکرات هاست. شبکه دیگر برای بزرگسالان است که برای ورود به آن تعهد می گیرند که کاربر باید بالای 18 سال سن داشته باشد تا بتواند به آن وارد شود. شبکه سوم نیز متعلق به نوجوانان است که در مدارس با فیلترینگ قوی داخلی همراه با فیلترینگ ملی و حبابی آمریکا ارایه می شود.
ضمن اینکه دو قانون اصلی و قوی در کشور آمریکا وجود دارد که طی آن استفاده از فضای مجازی برای کودکان به شدت کنترل شده است، یک قانون CIPA و دومی قانون COPPA است. آنها در حوزه پالایش فضای اینترنت برای کاربر زیر 18 سال به خوبی عمل کرده اند و متاسفانه فقط کشور ماست که این وضع وخیم و بدون کنترل و بی ضابطه را دارد و اگر شبکه ملی اطلاعات را راه اندازی نکنیم چندی بعد بیشتر در منکرات این فضا غرق می شویم.
تا این بخش از بحث را در این مقطع متوقف می کنم و می رسم به وضعیتی که اکنون کشور به دلیل نداشتن شبکه ملی با آن دست و پنجه نرم می کند. طبق آمار گاردین تنها در مارس سال 2013 حدود 14 میلیارد بسته اطلاعاتی از ایران به سرقت رفته، یعنی اطلاعات مردم ما سرقت شده است.
ما قوانینی در مورد استفاده کودکان از فضای آنلاین یا برخط را نداریم و اگر هم باشد بسیار ضعیف است ولی در کشوری که خودش اینترنت را راه اندازی کرده است می بینیم که چه قدر مستحکم فیلترینگ را برای گروه های سنی مختلف اجرا می کنند. به عنوان مثال کمیسیون قانون حفاظت از کودکان در فضای مجازی در کشورهای غربی نقطه عطفی در خصوص سلامت محتوا در اینترنت بوده است.
در این مقطع از بحث می خواهم نتیجه بگیرم که غرب که خیلی قبل تر از ما در فضای مجازی فعالیت داشته، این تجربه ها و آسیب ها را در فضای جامعه خود بر جای گذاشته و دست به این اقدام زده است. به بیان دیگر آنها زودتر از ما به این مشکلات بر خورده و قانون گذاشته اند و این در حالی است که قوانین جرایم سایبری ما مصوب سال 1388 است و مسلم است که این قوانین با توجه به تغییرات بسیار زیاد فضای مجازی نمی تواند پاسخگوی شرایط امروز ما باشد.
فارغ از فضای ناامنی که از نظر محتوایی در شبکه های مجازی وجود دارد، راه اندازی شبکه اینترانت ملی(شبکه ملی اطلاعات) چه دلیل دیگری دارد؟ به بیان دیگر فایده راه اندازی این شبکه ملی چیست؟
به صراحت می گویم به دلیل سیستم رمزنگاری که تلگرام و اینستاگرام دارند ما حق اظهارنظر فنی روی آن را نمی توانیم داشته باشیم چون سیستم رمزنگاری این شبکه ها دو کلید عمومی و خصوصی دارد. آنها این دو رمز را به ما نمی دهند و اصلا در تمام دنیا مخابره رمز جرم است. حتی در کشورهای به مراتب پایین تر از کشور ما از نظر تکنولوژی، این کار جرم به حساب می آید ولی در کشور ما چنین نیست و این فضای بازی که ما در اختیار کاربر گذاشته ایم در واقع سبب به تاراج رفتن اطلاعات او می شود.
کشوری ضعیف مثل عربستان سهام توییتر را می خرد چون می داند که به تعبیر غربی ها بهار عربی یا به تعبیر صحیح ما بیداری اسلامی در حال شکل گیری است در نتیجه با پرداخت رشوه سهام توییتر را می خرد . این در حالی است که در کشور ما برخورد جناحی و سیاسی با تلگرام و اینستاگرام دیده می شود. مگر تعداد کانال های ارزشی در شبکه های مختلف مجازی چند درصد دست ماست و اساسا چند درصد از مخاطبان ما برایشان اهمیت دارد که چه محتوایی را در حوزه دین و مذهب ببینند؟
چرا با وجود اینکه می دانیم این شبکه های مجازی با حمایت رژیم اسراییل فعالیت می کنند اجازه حیات به آنها دهیم؟
بحث بسیار مهم، بحث نفوذ جریانی است که رهبر فرزانه انقلاب سال گذشته بارها به این موضوع مهم اشاره کرده اند، اینکه یک روز با بهانه فیلترینگ هوشمند از فعالیت بدون مجوز پیام رسان های غربی جلوگیری می کنند و امروز با بهانه ارائه مجوز به کانال های بالای 5000 کاربر خود گویای روشن این مطلب است که یک جریان در کشور تنها به منافع حزبی و جناحی و انتخاباتی خود می اندیشد و این جریان همه چیز را فدای این منافع خود کرده است.
همچنین رونن برگمن، کارشناس اسراییلی امور اطلاعات و نویسنده کتاب "جنگ مخفی اسراییل در ایران" در یکی از مصاحبه هایش گفته است که زیر نظر داشتن شبکههای اجتماعی در اینترنت، حداقل چیزی است که باید از سرویس اطلاعاتی هر کشور انتظار داشت و این رژیم از اطلاعات شخصی که به میزان زیادی در اینترنت یافت میشود، برای شناسایی افرادی که احتمال دارد به این رژیم کمک کنند، استفاده میکند.
باید کاربران نسبت به قوانین حریم خصوصی ابزارها و برنامک ها آگاهی پیدا کنند و تا حد ممکن از تنظیمات محدودکننده اشتراک گذاری اطلاعاتشان در ابزارهای هوشمندشان استفاده کنند. در این صورت دشمنان نسبت به پروژه هایی که خصمانه بر ضد ما طراحی کرده اند شکست خواهند خورد و ما هرچه بیشتر می توانیم از مزایای ابزارهای هوشمند بهره ببریم و تا حد بسیار زیادی از مضرات و تهدیدهای آن در امان بمانیم.
نظر شما