پیشه‌های هنری در ایران رو به اضمحلال است

خبرگزاری شبستان: دالوند با بیان اینکه ما چیزی به عنوان اقتصاد هنر نداریم بلکه کسب و کار هنر داریم، گفت: روزگاری منسوجات ما برند معتبر بود و از صحافی ما تقلید می کردند.

به گزارش خبرنگار شبستان، احمدرضا دالوند، نویسنده و منتقد هنر عصر دیروز در نشست بررسی موانع اقتصاد هنر در ایران که در سالن امیرحسین فردی حوزه هنری برگزار شد، گفت: اقتصاد هنر بحثی است که 10 سال است در ایران پیرامون آن صحبت می شود. من با اصطلاح اقتصاد هنر موافق نیستم چون گردش هنر ما طوری نیست که کلمه اقتصاد را در مورد آن به کار ببریم، ما هنوز در ابتدای راه هستیم. یکی از نمودهای اقتصاد هنر حراج های سالانه است. ما چیزی به عنوان اقتصاد هنر نداریم، کسب و کار صحیح تر است.

 

دالوند با بیان اینکه پیشه های هنری در ایران رو به اضمحلال است، عنوان کرد: قبل از اینکه هنر به معنای امروزی در دویست سال قبل پا بگیرد چیزی به عنوان حرف و پیشه های هنری داشتیم. در شهرهایی مثل اصفهان، یزد و کاشان پیشه های هنری رواج دارد. متاسفانه امروز این پیشه ها رو به اضمحلال هستند، قالی ایران که یک هنر صنعت بزرگ است امروز مورد تهدید است، چرا ما نباید حراج قالی داشته باشیم تا تمام تجار جهان را در ایران جمع کنیم. ما سوزن دوزی، زری بافی، قلم کاری، حکاکی، خراطی، پیکرتراشی، ملیله کاری، میناکاری، سفال، سرامیک و معماری آب داریم.

 

وی با اشاره به اینکه در موزه های معتبر جهان می توانیم هنر ایران را دید، بیان کرد: منسوجات ما برند معتبر روزگار بودند، صحافی و جلدسازی ما معتبر بود و از سوی خارجی ها تقلید می شد. صنعت هنری وین موسیقی است و به خاطر همین موسیقی کسب درآمد می کنند اما ما نتوانستیم از ظرفیت پیشه های هنری خود استفاده کنیم. ما جامعه ای بودیم که روزگاری معیشت یک شهر از طریق پیشه های هنری اداره می شد، امروز نباید با سر به طرف ماجرایی به نام اقتصاد هنر برویم، این در شان هنرمند ایرانی نیست.

 

این نویسنده و منتقد هنر با طرح این سوال که چرا نباید حراج هنرهای ایرانی داشته باشیم، تصریح کرد: مردمان ایران قبل از صنعت نفت از طریق هنر کسب درآمد می کردند، هنر ما مرجعیت جهانی داشت. مدیریت فرهنگی ما غافلانه و یا شاید بی سوادانه بوده است که نتوانستیم بسیاری از هنرهای خود را ثبت و حفظ کنیم.

 

دالوند با بیان اینکه به طور کلی دو نوع بازار هنر وجود دارد، گفت: در جوامع سنتی در قرن نوزدهم دو نوع هنر بود؛ یکی هنر اشراف و اعیان و دیگری هنر مردم عام. در دنیای امروز اسم و حامیان هنرها عوض شده اند. هنر اشراف، هنر الیت و یا نخبگان شده است و هنر عام همچنان سر جای خود است، تملک مالکانه به هنر از قدیم نه تنها در ایران بلکه در همه جا بوده است. مردم ما سینه به سینه اشعار حافظ و فردوسی را حفظ بودند، کتاب خطی و نسخ شاهنامه و مولانا در کتابخانه فلان شاه و وزیر و فلان وادی بود. نگارگری هایی که نقاشان ما کشیدند در دارالخلافه ها بود و مردم ما آن نگارگری ها را نمی دیدند، مردم ما هیچ سهمی در تفسیر و فهم نگارگری ایران نداشتند الان هم در نگارگری هیچ نشانه ای از مردم نمی بینید، سلیقه عامه مردم در نگارگری نیست.

 

وی خاطرنشان کرد: در دوره ای قبل از دوره نقد دوره حاکمیت سلیقه بود، سلیقه هم برای اعیان و اشراف بود. نگارگر ایرانی می گفت از تو عباسی از من نقاشی. در نقاشی ها نشانه ای از رنج ملت و آداب و رسوم مردم نیست. مردم عادی روح شان هم خبر نداشت که اشعار فردوسی و مولانا چطور نقاشی می شد. هنر الیت یا نخبگان ما یک بازار انحصاری درست کرده که هر هنری از این بازار خارج باشد بی کلاس نامیده می شود. در دنیای امروز بانک هایی تحت عنوان الیت جایگزین اشراف و حاکمان شده اند و عملا برای مردم عامه فرصتی برای تعبیر و تفسیر هنر نمی ماند. اقتصاد هنر ما آنطور که سزاوار فرهنگ ماست باید یک مبادله صلح آمیز جهانی داشته باشد.

 

این منتقد هنر با بیان اینکه جریان مافیایی با روح هنرمند سازگار نیست، عنوان کرد: هستند هنرمندانی که رفتار، لباس و سبک خود را تغییر می دهند تا مورد پسند جریان مافیایی باشند، این جریان حتی هنرمندان متاهل را تحویل نمی گیرند. هنرمندان بسیاری هستند که ماندند که با این دیوار بلند جریان مافیایی چه کنند، تک رو شوند یا اینکه معیارهای خود را طبق این جریان تغییر دهند.

 

دالوند اظهار داشت: نظام اقتصادی حدود یک دهه است که در ایران در حال شکل گیری است، جنگ که تمام شده کم کم گالری ها تمام شدند. در دهه 70 اقتصاد هنر زیاد نبود، نظام اقتصاد هنر امروز ما دو شکل دارد یکی الیت که توسط کلکسیون دارها که برخی شخصی و برخی سازمان یافته اند، شکل می گیرد. نوع دیگر نظام اقتصاد هنر بازاری است که رسانه ها آن را منعکس می کنند و مردم نسبت به آن اطلاع دارند.

 

این نویسنده بیان کرد: هنر مدرن قرن 20 خیلی زود تغییر مسیر داد و تئوری خود را نفی کرد و زیر بار سرمایه داری غرب رفت، نمونه آن پیکاسو است. در دوران جوانی پیکاسو عواطف انسانی در آثار او موج می زد اما بعدها پیکاسو در مکانیسم اقتصاد هنر حذف شد. پیکاسو دچار اوهام شد و دیگر هر مضخرفی که می خواستند، می کشید. جان برگر روی پیکاسو و آثارش خیلی کار کرده است.

 

دالوند با بیان اینکه چرخه بازار هنر در ایران معیوب است، گفت: تاریخ هنری که به ما آموزش می دادند، سرگرم کننده بود مثل کتاب هایی که در کافی شاپ می گذارند تا سرگرم شویم. بازار هنر در یک چرخه می چرخد؛ منتقد، هنرمند، گالری، رسانه و حامیان هنر در این چرخه هستند؛ این چرخه در ایران معیوب است. برخی رسانه های ما جایی به هنرمند غیر شناخته شده نمی دهند. گالری هایی که معروف هستند، بدتر هستند. جمعه به یک گالری در خیابان فرشته رفتم که ورودی آن 10 میلیون تومان بود، در این نمایشگاه ها آثار هنری نمی بینیم، سلیقه گالری دار را می بینیم. صد سال پیش یک گالری در پاریس بود که اگر کسی کارش در آن پذیرفته می شد گویی یک مدرک از دانشگاه گرفته است. کاری که در آن گالری پذیرفته می شد را موزه لوور می پذیرفت اما در ایران موزه ربطی به گالری ندارد، روابط مهم هستند. ما در ایران در بحث رسانه های تخصصی و آزاد و همچنین گالری های مناسب دچار فقدان هستیم. 

کد خبر 591647

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha