به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان، دختر آیت الله محمدهادی معرفت(رحمت الله علیه)امروز(۲۲ آبان)در همایش روش پژوهشی علامه معرفت که به همت مؤسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه کرمان برگزار شد؛ گفت: از من خواسته شده تا نکاتی درباره پدر بگویم؛ این نکات را با توجه به رفتارهای او در خانه و خصوصیات شخصیتی فوق العاده ای که داشتند؛ عرض می کنم.
وی ادامه داد: پدرم بسیار مخلص بود و فقط خدا را در نظر داشت؛ خیلی فعال و بانشاط و همیشه خندان و بسیار مهربان با فرزندان و نوه ها بود؛ کم خواب و صبور؛ مشوق دیگران؛ ارادت خاصی به اهل بیت علیهم السلام داشت و هر مشکلی که پیش می آمد به اهل بیت توسل می کرد و فوری هم مشکلش حل می شد.
دختر آیت الله معرفت با بیان اینکه ایشان همیشه منظم و تمیز و شیک پوش بود؛ بیان داشت: پدرم همواره نیمه پر را می دیدند و اهل ناله و شکوه نبودند. در همین اواخر علیرغم کسالتی که داشتند اما طوری برخورد کرده بودند که پس از رحلت ایشان، شاگردان ایشان می پرسیدند مگر مریض بودند؟!
وی با افزودن اینکه باوجود ایشان ما احساس می کردیم یکی از اولیای خدا در خانه ما است؛ اظهار داشت: در دو راهی ها به ما می گفتند همیشه خودت را مقابل خدا بدان که چگونه جواب می دهی. این برای انتخاب راه صحیح در دوراهی ها است؛ ایشان خیلی با اراده بودند.
فرزند آیت الله معرفت با اشاره به اینکه آن علامه فقید در معرض تهمت ها هم بود؛ افزود: ما به ایشان می گفتیم جوری بنویسید از شما انتقاد نشود اما ایشان می گفتند من نمی توانم حرف خدا و معصومین را نقل نکنم چون به مذاق بعضی خوش نمی آید!
وی ادامه داد: در دورانی که نجف بودیم، هر شب جمعه برای زیارت سیدالشهداءعلیه السلام به کربلا می رفتند؛ در نجف هم هر روز زیارت امیرالمومنین می رفت حتی اگر درس در حرم و یا نزدیک حرم هم بود اما جزو واجبات خود می دانست که حرم مشرف شود؛ در قم هم هر روز بعد از غروب حرم حضرت معصومه سلام الله علیها را از واجبات می دانستند.
دختر علامه معرفت با اشاره به اینکه پدرم خرید خانه را هر شب بعد از حرم(حضرت معصومه) انجام می داد و همه کارهای بیرون با ایشان بود؛ بیان داشت: ایشان، عمر بابرکتی داشتند؛ مشهد هم که بودیم همیشه زیارت جامعه را ایستاده مقابل ضریح امام هشتم می خواند.
وی تصریح کرد: ایشان برای تحصیل علم خیلی تاکید داشتند و می گفتند علم را در زنبیل نمی کنند در خانه بیاورند. همه علوم را احترام می کرد و سفارش شدید داشت که خود را همیشه مقابل خدا احساس کنید و جواب خداپسند داشته باشید.
بانو معرفت گفت: پدر، می گفتند اول باید بدنه قرآن را به جهانیان ثابت کنم. نگران بود که{تحقیق و پژوهش در این باره} طول بکشد{عمرشان کفاف ندهد} برادرم{علی} بسیار باهوش و با استعداد بود؛ در دوسال درس حوزه، 5سال را خوانده بود. وقتی خواست جبهه برود، پدرم گفت دیگرانی هستند که بروند اما برای کار من{پژوهش های قرآنی} کسی نیست و این توان را در تو می بینم که انجام بدهی.
وی افزود: چون پدر ناراضی بود، برادرم از ایستگاه راه آهن برگشت. به پدر گفت وظیفه است که جبهه بروم و پدرم راضی شد. وقتی او شهید شد، پدرم گریست اما درس را تعطیل نکرد و می گفت ناراحتی من برای این است حوزه، یک طلبه خیلی موفق را از دست داد. علاقه شدید به طلبه ها به ویژه درس خوان ها داشت.
نظر شما