شجاعت و مهربانی در «باغ شیشه ای»

خبرگزاری شبستان: کتاب« باغ شیشه ای» نوشته ظریفه روئین برای کودکان توسط انتشارات سوره مهر چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

به گزارش خبرنگار شبستان، کتاب " باغ شیشه ای " نوشته ظریفه روئین مشتمل بر 60 صفحه با تصویرگری نرگس محمدی از سوی انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنری برای کودکان چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

 

در این کتاب شاپرکی برای نجات خواهر خود که شاپری نام دارد و مبتلا به تب شیشه ای شده است راهی باغ شیشه ای می شود زیرا شابابا که از همه پروانه ها پیرتر و داناتر است، علاج بیماری تب شیشه ای را نوشیدن شهد باغ شیشه ای می داند. شاپرک برای نجات خواهر خود راهی سفر می شود و در این سفر به طور غیرمستقیم به بچه ها درس مهربانی، شجاعت و ایثار می دهد.

 

در قسمتی از کتاب باغ شیشه ای می خوانیم: شاپرک با تعجب به شابابا خیره شد و فکر کرد اگر جوان و کم تجربه است در عوض نیروی زیادی دارد و می تواند ساعت ها بدون هیچ استراحتی پرواز کند. می دانست که از پرواز خسته نمی شود، مخصوصا اگر به خاطر شاپری باشد. بال هایش بسیار قوی بودند، این را به خوبی می دانست. مطمئن بود به خاطر شاپری می تواند در برابر هر سختی و خطری ایستادگی کند. این بود که خیلی جدی گفت:« من می توانم اگر بگویید باغ شیشه ای کدام طرف است، همین حالا به آنجا می روم».

 

در قسمت دیگر از این کتاب آمده است: بلبل دیگر نمی خندید. از یاداوری خاطره تلخ باغ دلش گرفته شود. وقتی دید شاپرک با دقت به حرف های او گوش می کند، گفت آن وقت گردن باغ شیشه ای نشکسته بود، مهربانی را چند برابر می کرد. شب ها در تاریکی می درخشید، آنهایی که این طرف ها زندگی می کردند هیچ وقت راه را گم نمی کردند چون باغ شیشه ای از فاصله دور به خوبی دیده می شد اما حالا این باغ را گرد و خاک گرفته و دیگر نمی درخشد، هر روز چند تا از گل های باغ می شکند. شاپرک با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن، درد باغ آنقدر زیاد بود که لحظه ای درد خواهرش را فراموش کرد. بلبل در حالی که اشک های خودش را از گوشه چشمش پاک می کرد، گفت تو که قبلا این باغ را ندیده بودی، برای چه گریه می کنی؟

 

در بخش دیگری از کتاب باغ شیشه ای آمده است: باغبان که خبر نداشت شاپرک چه کارهای برای باغ شیشه ای انجام داده است با خود گفت چه شاپرک زیبا و مهربانی ... چه شاپرک... شاپرک این صدا را شنید و لبخند زد و به خورشید نگاه کرد. خورشید نگران بود. شاپرک با دیدن صورت نگران او به یاد شاپری افتاد. فرصت زیادی باقی نمانده بود. او باید خیلی زود خودش را به شاپری می رساند. شاپرک بال هایش را چند بار به هم زد، بعد رفت و روی گل سرخ زیبایی نشست و گفت گل سرخ زیبا! گل سرخ که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، گفت بله شاپرک مهربان! شاپرک به آرامی گفت می توانم کمی از شهد تو را برای خواهرم شاپری ببرم؟ گل سرخ کمی گل برگ هایش را از هم باز کرد و گفت چرا خودت از شهد من نمی خوری؟

 

گفتنی است، کتاب باغ شیشه ای نوشته ظریفه رویین، مشتمل بر 60 صفحه در شمارگان 5000 نسخه و قیمت 9000 تومان از سوی انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنری برای گروه سنی ب و ج چاپ شده است.

کد خبر 578696

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha