همِّ وغم مولانا گذاشتن دست انسان در دست خداست/مثنوی دکان تسلط بر نفس است

خبرگزاری شبستان:  همه همّ و غم مولانا این است که دست انسان را در دست خدا بگذارد و برای رسیدن به این هدف از ابزارهای مختلف از جمله عشق، اخلاقیات و ریاضات شرعی و صوفیانه استفاده می کند. بر خلاف تصور برخی، مولانا عشق را نردبان رسیدن به خدا می داند.

خبرگزاری شبستان: هشتمین روز از اولین ماه فصل پاییز در تقویم رسمی کشور به عنوان روز بزرگداشت مولانا نامگذاری شده است. مردی که در پی دیدار با شمس تبریزی احوالاتی دگرگون یافت و تبدیل به عارفی عاشق شد که شور عشق خود را در قاب ابیاتی بس نغز سرود. این ابیات فارغ از اینکه بیان شور و حال مولوی باشند بسیاری از نکات و آداب زیستن را برای مخاطب به همراه دارند.

 

از این رو، بر آن شدیم به مناسبت فرارسیدن روز بزرگداشت این عارف و شاعر بزرگ، با مهدی کمپانی زارع به گفت وگو بنشینیم. او دانش آموخته فلسفه است و از سال 1389 تا کنون آثار متعددی درباره مولانا به رشته تحریر درآورده است که از میان آنها می توان به مولانا و مسائل وجودی انسان، مولانا و مدرسه عشق، مولانا و معنای زندگی، حیات معنوی مولوی، مولانا و اخلاقی زیستن و خدا به روایت مولانا اشاره داشت.

 وی در حال حاضر مشغول نگارش کتابی درباره اندیشه های شمس تبریزی و تأثیر وی بر مولانا و نقاط توافق و اختلاف آن دو است. او همچنین دهها طرح را درباره مولانا مد نظر دارد. گفت وگوی ما با این مولانا پژوه را در ادامه می خوانید:

 

اگر بخواهیم سخن اصلی مولانا را در آثار تعلیمی اش جست و جو کنیم، با چه نگرش و  مطلبی مواجه می شویم؟

 

مولانا، چنانکه در آثار خود نیز به این مساله اشاره داشته ام متفکری «انسان - خدا - درد» است. او دغدغه انسان و دردِ خدا دارد و می خواهد میان انسانی که در عالم خاک است و خدایی که در همه عوالم زیرین و زبرین و به ویژه در عالم معنا ظهور می یابد؛ پیوند برقرار کند. او انسان را در وضعیت فراق و جدایی از خالق و محبوب ازلی خود می داند. از این رو همه هم و غم مولانا این است که دست انسان را در دست خدا بگذارد و برای رسیدن به این هدف و غایت از ابزارهای مختلف از جمله عشق، اخلاقیات و ریاضات شرعی و صوفیانه استفاده می کند. بر خلاف آنچه برخی گمان کرده اند؛ مولانا عشق را صرفاً نردبانی برای وصول انسان به عالم معنا می داند و عشق از ابزارهای اوست برای رسیدن به محبوب.

 

از دیگر ابزارهای مولانا اخلاقیات است. اخلاقیات ابزاری برای خدا خو شدن انسان است؛ چنانچه در روایت آمده که «تخلقوا باخلاق الله». مولانا از ریاضات شرعی و عرفانی نیز برای وصول به چنین غایتی استفاده می کند. او در مقام تعلیم به چیزی جز قرب و وصال انسانها به خدا نمی اندیشد و از همان ابتدای مثنوی در نی نامه – چنانکه در کتاب مولانا و مسائل وجودی انسان به تفصیل گفته ام - با مخاطب خود شرط می کند که اگر خود را در موقعیت فراق و مشتاق به قرب و وصال نمی یابی، این کتاب به کار تو نمی آید و از ظن خود یار من شده ای و به درون من راه نخواهی یافت.

 

 او مثنوی خود را دکانی می داند که در آن کالایی مشخص و خاص در آن فروخته می شود و همه کالاهای دیگر در خدمت ارائه و عرضه همان کالاست. او برای روشن کردن این مطلب به بزّازان اشاره می کند که در دکانشان پارچه های مختلف عرضه می کنند و کاری جز فروش پارچه ندارند و اگر تکه آهنی در مغازه شان دیده می شود؛ صرفاً برای اندازه گیری و گز کردن است:

 

پیش بزازان قز و ادکن بود     بهر گز باشد اگر آهن بود

 

با این توضیح به گمان بنده، کالای اصلی دکان مولانا در مقام تعلیم بیان فراق و تبیین راههای وصال است و هرچه در این دکان از نقلیات و عقلیات و قصص و حِکَم و ... دیده می شود؛ برای ارائه آن کالای اصلی است.

 

اخلاقی زیستن در نگرش مولانا به چه اموری وابسته است؟

 

اساساً در نگاه مولوی اخلاقی زیستن به دو چیز منوط است: نخست بیرون کردن بیگانه ها و غیر خودی ها و دوم، شبیه شدن به آشنایان و خودی ها. یعنی در اولین مرحله باید مجموعه ای از اموری را که با ما بیگانه است از خود بیرون کنیم. اصلی ترین بیگانه ها و غیر خودی ها در منظر او نفسِ امّاره است. نفس مرکز خواهش های پست مادی است که ما را به اسارت امور دنیوی در می آورد. او نفس را مادر بتها می داند و بر آن است که همه رذایل از آن چشمه می گیرد. بنده در کتاب مولانا و اخلاقی زیستن به تفصیل به این مبحث پرداخته ام و نشان داده ام که مولانا عشق و ریاضات شرعیه را ابزارهایی کارآمد برای مقابله با نفس و وسوسه های آن می داند.

عمده چیزی که مولانا در حوزه اخلاقیات توصیه می کند آن است که انسان ها بر نفس خود مسلط شوند؛ چرا که مهمترین ویژگی نفس، خودمحوری و خودگروی محض است و آن همه چیز را در خدمت خودش می خواهد و امکان توجه به دیگری و دیگر گزینی را که رکن اخلاقی زیستن است از ما می ستاند. او در دفتر نخست مثنوی وقتی که از امام علی (ع) یاد می کند، در کنار همه فضائل حضرت به این اشاره می کند که آن بزرگوار توانسته بر نفس خود مسلط شود و از این روست که بر خشم و غضب، لگام زده است و می تواند با دیگران مواجهه ای اخلاقی داشته باشد.

 

 

با وجود وسعت فکر و اندیشه مولانا، چرا تصویر غالب از وی صوفی ای صاحب کرامت یا شاعر عاشق پیشه است؟

 

 اینکه مولانا اشعاری عاشقانه دارد و در زمان حیات خود اهل طرب و سماع بوده است، مطلبی است که تردیدی در آن نمی توان داشت و بنده در کتاب حیات معنوی مولوی که به تشریح زیست مولانا اختصاص دارد، به تفصیل بدان پرداخته ام؛ اما پیرامون مولانا و زندگی و شخصیت و کردار او فضایی اسطوره ای دیده می شود که از همان قرون نخست پدیدار شده و مانع از شناخت واقعیت شخصیت و اندیشه های او شده است. در میان فرهیختگان ما مولانا به عنوان عارفی بزرگ و مفسری درون گرا شناخته می شد؛ اما تصویر عوام و بسیاری از جماعات صوفیه از او درویشی صاحب کرامات بود که کارهای غریب می نمود و این دقیقا همان نگاه اسطوره ای است که در حوزه های دیگر فرهنگی نیز ما با آن مواجه هستیم. همچنین گفتنی است که جز در چند دهه اخیر آثار مولانا به نحو فراگیر در دسترس عموم و حتی محققان قرار نگرفته بوده و شناخت بیشتر مردم از وی بسیار دور از اصل حیات و افکار او بوده است و محققان آثار تحقیقی خود را درباره افکار وی چند سالی بیشتر نیست که در دسترس همگان قرار داده اند.

 

البته گفتنی است که این تحقیقات نیز در بیشتر موارد مولانا را در چهره ای غیر اصیل مورد ارزیابی قرار داده اند و عمدتاً او را ذیل متفکر، عارف، مکتب و نظریاتی خاص مورد بررسی قرار داده اند. برای مثال برخی محققان و شارحان، بسیاری از اندیشه های مولانا را به نظام فکری و عرفانی ابن عربی مربوط دانسته و همه سخنان ساده و عمیق او را به به مصطلحات دشوار و ناگویا مبدل کرده اند و از افکار وی ذیل مکتب ابن عربی یاد کرده اند و یا جماعتی با اصلاحات صدرایی به تبیین دیدگاههای مولانا پرداخته اند.

 

به نظرتان برای معرفی واقعی ابعاد شخصیتی مولانا در سطح آثار مکتوب چه رویکردی  باید وجود داشته باشد؟

موضوعات مورد توجه مولانا بسیار زیاد است. از این رو لازم است که ابتدا با نگاهی دانشنامه ای و دایره المعارفی، مجموعه موضوعات و مسائل مورد عنایت او را گردآوریم و دایره المعارف مولانا را در محورهای مختلف عرفانی، ادبی، کلامی، روانشناختی، شخصیت شناسی و ... سامان دهیم و رابطه او را با میراث و زمینه فکری ای که در آن رشد یافته نشان دهیم. بنده چند سالی است به این کار مشغول بوده ام و بیش از دو هزار مدخل برای نگارش دانشنامه مولانا استخراج کرده ام و حتی نزدیک به پنجاه مدخل آن را نوشته ام؛ اما چون چنین کار عظیمی نیازمند کار گروهی و حمایت های مختلف است؛ کار هنوز به سامانی درخور نرسیده است. ما نیازمند آن هستیم که نسبت افکار مولانا را با سنتی که او در آن رشد یافته بدانیم؛ تا درباره او نه دچار جهل شویم و نه بزرگ بینی.

 

واقع این است برخی از اندیشه های مولانا میراث هایی است که از پیشینیان به وی رسیده است و تحقیق در بستر تاریخی مذکور می تواند ما را به درک عمیق تری از مولانا برساند. ما هنوز به نیکی وامداری مولانا را به میراث های پیش از وی نمی دانیم و نمی دانیم که در فاهمه و ناطقه او آن مطالب چگونه به طرزی نوین ارائه شده است که گویی پیش از او کسی بدان نپرداخته است و آنها محصول مستقیم ذهن و ضمیر مولاناست.  

کد خبر 577191

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha