به گزارش خبرگزاری شبستان از بجنورد، جهان معاصر پرطمطراق اطراف ما با وابستگی های نسبی خود، چنان دیوارهای ساده و یکرنگ حیاط انسان را پوشانده که نمای دیگری نیست جز توهم حرکت، دویدن و دست یافتن، جهانی با سیم های رسانه و دستان کلماتی که پی هم چیده می شود تا مگر پهنای هولناک این عصر دودی و سیمانی را کمی زیبا کند و ستاره های گمشده را به آسمان پریشانش برگرداند و یکی یکی بچیند.
هرجای این جهان حصار زده ی آهنی، صدای تلخ یا شیرینی پیامی است که به سرعت مخابره می شود.
از شاخ آفریقا با شکم های کوچک قحطی زده و دهانی با طعم مرگ گرفته تا تازگی بحران سردمداران اقتصاد و تحول توسعه، رسوایی بی امان مزدوران عرب و منسوخ شدن تالاب ها و اهرام سازی فراعنه! کافی است چشم بگردانی تا با جهانی رو به رو شوی از رنگ پیام هایی که برای ورود تنها کلمه اینتر کفایت می کند تا به سادگی در هر سلول مغزی جا خوش کند! کلمه ای که پر از صداست و با واسطه ای امین و پرورش دهنده بنام "خبرنگار" پژواک می یابد و می لرزاند!
وابستگی های دنیای غریب ما به انعکاس و اطلاع رسانی و تولید خبر و مخابره آنقدر وسیع شده که امروز خبرنگاری به عنوانی ملموس، کاملا آشنا و حرفه ای ضروری تبدیل شده و تمام سعی ها برای ارتقای آن با نگاه علمی، محققانه و پژوهشگرانه معطوف شده است ایران اسلامی در شرایط و برهه های مختلف که همواره با مبارزه چه جنگ سخت و چه در جنگ نرم رو به رو بوده اذعانی محکم بر حرکت سازنده و نقش آفرینی خبرنگاران و روزنامه نگاران زبده در سازندگی و باردهی اهداف این نهضت بوده و تا پای جان رفتن و به شهادت رسیدن بسیاری از این قشر تأکیدی بر این مدعاست که نمونه آن شهید صارمی آن خبرنگار بزرگی که امروز سالروز شهادتش، روز پاسداشت فعالیت های فعالان عرصه رسانه و اطلاع رسانی است.
با تقویت نگاه های حرفه ای به مجموعه اطلاع رسانی و نقش آفرینان و هویت بخشان اصلی آن، این فضا انتظار از خبرنگاران نیز روز به روز بیشتر و وسیع تر می شود به طوری که هر روز تعریفی تازه از این قشر ارائه می شود تعریفی با بایدها و نباید های آشنا و غیرآشنا و در این میان علف های هرزی به نام توقعات نابه جا نیز سر از خاک دیم این حوالی بیرون می زند و گاهی مثل پیچک به دور هر فکری می پیچد.
گاهی آنقدر عجیب می شود که لازم است خبرنگار هربار نیشگونی از خود بگیرد تا مگر خواب های پریشان باشد و از خود مدام بپرسد: خوابم یا بیدار؟!!!
در واقع آنچه امروز به عنوان توقع از خبرنگار، کاملا عادی سازی شده و به نمایش گذاشته می شود، نمایشی ساده است که نمایی از بی هویتی و ابهام چرایی مدام را در ذهن یک خبرنگار آگاه رشد می دهد، نمایی معکوس در عملکرد هایی دقیقا عکس آنچه که از میکروفون ها به اشکال به اصطلاح تأیید شده منتشر می شود که اطلاع رسانی یعنی این جملات و خبرنگار مجموعه ای از این ویژگی هاست!!!!که باید این طور باشد و نباید بر خلاف آن باشد! اما در عمل؛ داستان واژگونه است چرا که از خبرنگار آماده حرکت و بیان سرشار انگیزه، دستان هنرمند خیلی از متوقعان مجسمه ای ساخته با این تعریف: اقیانوسی به عمق یک متر که آب آن طعم نداشتن می دهد و تمام آنچه به نام پاسداشت از این روز حیرت انگیز رقم می خورد مجموعه ای است از یک ضیافت شام و کارت هدیه ای مشروط! که مبلغ آن را با همت و به اذعان خودشان از این طرف و آن طرف جمع و جور شده است.
اما وقتی خبرنگار با کمترین دستمزد، بدون امنیت شغلی و حتی گاهی بدون کارت شناسایی بهترین عملکرد را کاملا انسانی ارایه می دهد کدام چشم باز وجود دارد که این حقیقت آشکار را بتواند ببیند و در زرق و برق های پوشالی به خیانت نکشاند.
در ایران اسلامی که حقیقت وجودی و فلسفه حیاتی اش را مکتب فکری اسلام زنده و کار آمد کرده است اسلام دین تحول و حرکت و اقامه که آنچه از رنگ حرکتش به جا می ماند سازندگی بشری است و آنچه امروز آن را استوار و پا برجا کرده حرکت زنی آزاده و مردی بزرگ است که با اطلاع رسانی و ایفای نقش خبرنگاری دقیق و سریع عظمت عاشورا و حقیقتش را در گوش ها و چشم های جهان ماندگار کرد، این نگاه تبلیغاتی و کالایی به خبرنگار عجیب و بی معنی است.
در جامعه ای که فرهنگ، ابتدای خط هر برنامه و هدفی است تکلیف این همه مشکل فرهنگی در برخورد های ساده با خبرنگاران که آنها را تا خط حذف و اضافه می کشاند و با کوهی از مشکلات همچنان و همیشگی رو به رو می کند چیست؟
17 مرداد که از راه می رسد به این فکر می کنم که کجای قصه ایم؟! کجای قصه با کدام حرف کوچک یا بزرگ که وقتی آدرس درست است تاکسی جای دیگری از چهار راه می ایستد و باید پیاده شویم!!!
پایان پیام/
نظر شما