خبرگزاری شبستان_ لرستان؛
با توجه به مباحثی که در مورد ادیان موجود مانند زرتشت،یهود و مسیحیت در جامعه ما رواج دارد،در چند قسمت به معرفی اجمالی ادیان مزبور خواهیم پرداخت.
بعضی ها می گویند ایران تمدنی داشت و مسلمانان آمدند این تمدن را خراب کردند.
دکتر مهرداد ویسکرمی، کارشناس فرهنگی و اجتماعی ومفسر قرآن ونهج البلاغه، در گفت و گو با خبر نگار خبرگزاری شبستان در خرم آباد، گفت:در جواب این سوال می گوییم کدام ایران را می گویید؟ ایران قبل از ساسانی یا ایران بعد از ساسانی؟ایران اوایل ساسانی را می گویید یا 50 سال آخر ساسانی را؟.
_ایرانی که تمدن داشته آیا همان ایرانی است که مسلمانان به آن حمله کردند؟
وی در جواب این سوال، گفت: نه،ایران اواخر ساسانی، آن ایران بزرگ نیست، بلکه بعد از مغان ها و با ورود آریایی ها، آرام آرام تمدن ایرانی شکل می گیرد.
تمدن ایرانی، یک تمدن برتر بوده است
ویسکرمی، با اشاره به اینکه تمدن ایرانی یک تمدن برتر بوده است، ادامه داد: حتی زمانی که یونان تمدن داشته است ایران تمدن اول بود بعد تمدن مصر بود بعد تمدن یونان بود.
وی با اذعان به اینکه غربی ها دو رتبه از ما عقب بودند، ابراز کرد: ایران مقتدر بوده و هیچ کشوری قدرت تعرض به ایران را نداشته و همیشه ایرانی ها به یونانی ها حمله می کردند.
ایرانی ها هیچ وقت وحشی نبوده اند
ویسکرمی، با بیان اینکه ما از ایران گذشته،اجمالا دفاع می کنیم، افزود: نه اینکه هیچ ایرادی هم نداشته بلکه در تاریخ خود دست اندازی به تمدن های دیگر را هم داشته ولی ایرانی ها هیچ وقت وحشی نبوده اند.
وی با اشاره به اصطلاحی به نام "شهر سوخته" که در غرب معروف است، بیان کرد:غربی ها هر جایی را فتح می کردند تبدیل به خاکستر می کردند.
ویسکرمی، تصریح کرد:اما در ایران به ندرت اصطلاح شهر سوخته را می بینیم چرا که ایرانی ها اهل این کار نبودند.
وی خاطرنشان کرد: کتیبه های زمان داریوش گویای عدم برده گیری و به بندگی کشیدن دیگران است.
ویسکرمی، افزود: این که کتیبه های ما برهنه نیستند که نشانه ی حیای نژاد ایرانی است.
وی گفت: تمدن ایرانی سابقه زیادی دارد نه تنها تمدن ایرانی بلکه تمدن های دیگر مثل چین ، مصر و ... وجود داشته است.
این کارشناس، افزود: غربی ها آمدند تمام گذشته ملت ها را لگدمال کردند و علم تاریخ را منحصر در 200 تا 300 سال اخیر کردند و بعد کل ملت های دیگر را عقب مانده جلوه دادند و گفتند که فقط ما غربی ها،تمدن بشری و پیشرفت داشتیم.
تمدن ایرانی، تمدنی درخشان است
ویسکرمی، ابراز کرد: در حالی که تمدن ایرانی چنان در تاریخ درخشان است که حتی یونانی ها افتخار می کنند گذشته های خود را به ایران بچسبانند.
وی افزود: ایران پس از دولت ساسانی را نباید با آن ایران اشتباه گرفت این مغالطه است که بخواهیم آن ایران قدیم را وصل کنیم به زمان ورود اسلام.
ویسکرمی، ادامه داد: نباید تمدنی که در این وسط نابود شد نادیده گرفته شود.اسلام،در اواخر ساسانی در زمان خرابه ی این تمدن به ایران آمد.
وی افزود: دولت ساسانی یک ویژگی هایی داشت که این دولت را مضمحل کرده بود و دیگر، ادامه ی حیات آن امکان نداشت.به این معنا که اگر اسلام هم نمی آمد بالاخره باید کسی می آمد به داد این ملت می رسید و خدا لطف کرد که اسلام آمد و این کار را کرد.
وی با بیان اینکه ایران دیگر ایرانی نبود که بتواند روی پای خود بایستد، ادامه داد: اگر اسلام نمی آمد شاید مثلاً روم مسیحی به ایران حمله می کرد.
مشکلات ایران در اواخر دولت ساسانی
وی افزود: کتاب اوستا بعد از حمله اسکندر تا 400 سال وجود نداشت، بنابراین اوستا کتابی نبود که بشود با آن جامعه را اداره کرد . با دعا و ادعیه و نیایش و سرود هم که تمام متن اوستا بود نمی شد جامعه را اداره کرد.
اختلاف طبقاتی شدید
وی افزود: اگر کسی بچه کفاش به دنیا می آمد تا آخر عمر بچه کفاش بود مثلاً وقتی که لشگر ایران در سرزمین از لحاظ مالی مشکل داشت یک کفاش گفت من یک وامی به شما می دهم اجازه دهید بچه ما دبیر(کارمند دولت) شود.
وی افزود: شاه ایران گفت نه وام می خواهم نه اجازه می دهم که یک بچه کفاش دبیر شود.
ویسکرمی افزود: اسلام می گفت :« ان اکرمکم عندالله اتقکم » این را کنار آن بگذارید ببیند برای ملتی که عقده ای شده بودند، ورود اسلام چه نعمتی بود!
وی ادامه داد:یکی از دلایلی که سلسله ها بر می افتادند همین بود که اول یک انسان توانا و مقتدر سر کار می آمد و یک حکومت را تاسیس می کرد. بعد آرام آرام حکومت ارثی می شد وبه عنوان نمونه، گاهی پسربچه ی هفت ساله را بر تخت می نشاندند.چون سایر افراد جامعه حق حکومت نداشتند.
مالیات های سنگین و کمر شکن!
وی افزود: قبل از ساسانی حکومت ایران فدرالی بود اما ساسانی آن را مرکزی کرد که همه فشارها بر مردم حاکم می شد.یکی از بدبختی های کشور اصلاحات انوشیروان بود که در تاریخ به غلط به ما از عدالت او گفتند.
این کارشناس بیان کرد: اما وی با مالیات هایی که او وضع کرد ایران با بحران مواجه شد.
ضعف حکومت مرکزی
ویسکرمی ادامه داد: پیروز یکی از پادشاهان ساسانی در سال 469 میلادی،در افغانستان که یکی از استان های ایران بود، به مدت دو سال توسط افغانی ها اسیر شد.افغان ها شاه ایران را گروگان گرفتند و حکومت مرکزی نمی توانست او را آزاد کند! بعد هم پسر پیروز -یعنی قباد- را به مدت دو سال به گروگان گرفتند. حال این حکومت را با کوروش و داریوش مقایسه می کنید؟!نکته جالب اینکه پیروز بعد از دو سال که آزاد شد، دوباره شاه ایران شد.
تحریف دین زرتشت
این مفسر قرآن افزود:آن قدر دین زرتشت تحریف شد که افرادی مثل مزدک بلند شدند و اصلاح گری کردند،معلوم است که وضع خراب بوده که مزدک حرکت کرد که تا حدودی هم موفق بود.
پس ما ایرا نی ها در اواخر دولت ساسانی ها نه دین داشتیم نه شاه درست حسابی داشتیم و نه ملت راضی داشتیم.
انحراف موبدان زرتشتی
وی ادامه داد: دین زرتشت چنان تحریف شده بود که موبدان زرتشتی در جرم ها شریک شده بودند.تاج پادشاه ایران را باید موبدان زرتشتی می گذاشتند.
عدم ایمان و انگیزه در ایرانی ها
ویسکرمی ، ادامه داد: مسلمانان دراین شرایط به ایران حمله کردند.ایرانی ها به دنبال فرجی بودند که خدا این فرج را رساند.اولاً در زمان ورود اسلام به ایران،مردم ایران دنبال یک منجی بودند که آنها را از دست ساسانی های سست اراده نجات دهند.
هر یکی دو سال یک شاه در ایران عوض می شد.شورش حکومت های مستقل، از بین رفتن اتحاد ملی، همه به این وضع نابسامان دامن می زد.
در نبرد قادسیه، سپاه اسلام یک هفتم سپاه ایران بوده است. یعنی ایرانی ها آنقدر بی انگیزه بودند که از نظر نفرات هفت به یک بودند و ایرانی ها فیل داشتند و اعراب پیاده بودند ولی باز اعراب پیروز شدند! یعنی ایرانی ها امکانات،ارتش کلاسیک و تعداد افراد 7 برابر اعراب داشتند پس معلوم بود تنها کمبود آنها ایمان و انگیزه برای جنگیدن بوده است.
مبالغه در تعدا کشته ها
مطلب دیگر اینکه در کشتارها مبالغه شده است و زیاده روی در آمارها شده است. به طوریکه بعضی آمارها نشان می دهند که که فلان شهر اینقدر کشته شدند در حالیکه آن شهر اصلاً آن تعداد جمعیت کشته را نداشته است.
مثلاً فتح اصفهان بدون خونریزی صورت گرفت .مسلمانان قبل از حمله به هر شهری می رسیدند به آنها می گفتند یا مسلمان شوید یا جزیه بدهید یا بجنگید.تا سال 80 هجری طول کشید تا همه ایران مسلمان شوند.چه بسا مناطقی –مانند خوزستان- که در تصرف مسلمانان بودند ولی مسلمان نبودند.یا در زمان امپراطوری عثمانی که در دوران اقتدارش، نصف اروپا زیر سلطه و در تصرف آنها بود اما مردم اروپا مسلمان نبود،چون به زور کسی را مسلمان نمی کردند. حتی بچه های بی سرپرست آنها را تربیت دینی می کردند و نظامی می شدند و گارد مخصوص پادشاه عثمانی بودند که از خود مسلمانان به پادشاه عثمانی وفادارتر بودند.یعنی مسلمانان اجبار بر مسلمان شدن کسی نداشتند ولی از اهل کتاب، جزیه می گرفتند و جزیه هم خیلی کمتر از مالیات است.
فتح فرهنگی
اقوم زیادی به ایران حمله کردند.اسکندر،ترک ها،مغول ها حمله کردند ولی همه اینها مضمحل حل و در فرهنگ ایرانی شدند. یعنی ایرانی ها اینقدر قدرت فرهنگی داشتند که همه اینها را در خود هضم کردند. اسکندر وقتی از ایران رفت لباس ایرانی پوشیده بود.ترک ها به ایرن حمله کردند.ما ترک زبان نشدیم بلکه آنها مسلمان شدند. ترک ها به ایران حمله کردند فردوسی شاهنامه را نوشت و زبان فارسی را حفظ نمود و ما ترک نشدیم.
مغول ها با آن همه توحش به ایران حمله کردند ولی تیمور خان لنگ، حافظ کل قرآن شد حتی قرآن را وارونه(از آخر به اول) می خواند. یعنی کسانی مثل خواجه نصیر الدین طوسی رفتند دربار آنها و آن ها را مسلمان و متمدن و آدم کردند.
حال چطور یک فرهنگی با قدرت ایران، در مقابل فرهنگ عربمسلمان، کم می آورد؟ چرا اسلام را هم مثل بقیه چیزها هضم و آنها را زرتشتی نکرد؟
معلوم است که فتح ایران فتح فرهنگی بوده است نه فتح نظامی.اگر نظامی بود مثل مابقی می شد.معلوم است فرهنگ اسلامی غیر از فرهنگ عرب جاهلی بود.هم فرهنگ اسلامی-نه عربی- بسیار غنی تر از فرهنگ خود ایران بود و هم ایرانی ها رغبتی به پذیرش آن داشتند و چون ایرانی ها موحد بودند زمینه پذیرش اسلام را داشتند.
فتح فرهنگی هم مؤثر و هم عمیق بود.البته پس از ورود اسلام باز هم ایران از لحاظ فرهنگی خیلی غنی بود.بسیاری از کشورها وقتی توسط اسلام فتح شدند عرب شدند.فقط جزیره العرب عرب واقعی بوده است دیگر هیچ کشوری در جهان،نژاد عرب نبوده است و بعدها همه این کشورها مسلمان شدند و عرب شدند مثل مصر،عراق سودان!در حال حاضر، حدود 300 میلیون جمعیت عربی مسلمان وجود دارد.
اما ایرانی ها عرب نشدند.و اتفاقاً زبان عربی به غنای زبان فارسی افزود . شاهکارهای ادبی فارسی متعلق به قرن سوم به بعد است و فرهنگ ادبی جدید فارسی به وجود آمد.اسلام وقتی وارد ایران شد که ایرانی ها موحد نبودنداما چون زمینه دینداری داشتند اسلام را راحت تر پذیرفتند.بعد ها می بینید که بسیاری از علمای مسلمان،ایرانی هستند.
نتیجه.بر اثر تحریف دین زرتشتی،نابودی اوستا،فساد موبدان،اختلاف طبقاتی و سایر عواملی که نام بردیم،مردم ایران،از دین زرتشت و حکومت ساسانی خسته بودند و به همین دلیل در مقابل مسلمانان پابرهنه و کم تعداد،مقاومت نکردند بلکه اسلام را پاسخی به نیازهای فطری خود یافتند.لذا فرهنگ غنی ایرانی، در اثر تعامل با دین اسلام،غنی تر شد.فتح ایران،یک فتح فرهنگی بود نه یک فتح نظامی و به همین دلیل در فرهنگ ایرانی هضم نشد،و این امر مایه خیر و برکت برای ایران شد.سابقه یکتا پرستی و فرهنگ بلند ایرانی،مهمترین عامل پذیرش اسلام،از سوی ایرانیان بوده و هست.اسلام دین مختص نژاداعراب نیست بلکه با جاهلیت عربی هم درگیر و از آن آسیب دیده است!حتی از نظر تاریخی هم؛جد پیامبراسلام(ابراهیم خلیل) عرب نبوده بلکه از بابل به مکه مهاجرت فرموده اند.
ادمه دارد...
نظر شما