به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، هشتم شوال سال 1344 ه.ق پس از سلطه دوباره ابنسعود و تسلط بر شهر مدینه در ماه رمضان همان سال شیخ عبدالله، قاضیالقضات خود را از مکه به مدینه اعزام کرد تا موضوع تخریب مقابر موجود در مدینه را با علما و سران این شهر مطرح و موافقت آنها را ولو به صورت ظاهری جلب کند و بدین منظور جلسه ای تشکیل شد. شیخ عبدالله از حاضرین پرسید: «درباره تخریب این گنبد و بارگاه ها چه می گویید»؟ بسیاری از آنها از ترس جانشان جواب ندادند، بعضی دیگر هم اظهار موافقت کردند. وهابی ها نیز مردم را با زور اسلحه جمع کرده و به سوی بقیع حرکت دادند و آنچه گنبد و ضریح در شهر مدینه و بیرون از شهر بود، ویران کردند. از جمله آنها گنبد و بارگاه ائمه بقیع، گنبدهای متعلق به عبدالله و آمنه، والدین پیامبر اسلام(ص)، قبر ام البنین مادر ابوالفضل العباس(ع)، اسماعیل پسر جعفر صادق(ع) و حرم دختران و همسران پیامبر اسلام(ص) و حرم ابراهیم فرزند پیامبر اسلام(ص) و گنبد مالک ابن انس و عثمان نیز تخریب شد. وهابی ها ضریح فولادی ائمه بقیع(ع) که در اصفهان ساخته شده بود و بر قبور امام حسن(ع)، امام سجاد (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) قرار داشت از جای در آورده و بردند. آن ها از ترس عواقب کار خود، از تخریب حرم نبوی خودداری کردند. این روز بعدها به نام «یوم الهدم»در حافظه تاریخ ثبت شد.
به مناسبت فرا رسیدن هشتم شوال، سالروز جنایت وهابیت و آل سعود در قبرستان بقیع با حجت الاسلام حسن اسدالهی سلطان آبادی، کارشناس ارشد کلام به گفت و گو نشسته ایم؛ گفت و گوی ما را با مشاور آستان قدس رضوی و استاد حوزه و دانشگاه می خوانید:
آقای اسدالهی! صدور فتوای تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام از وهابیت در هشتم شوال سال 1344 ه.ق و عدم مقابله جدی جهان اسلام با این فتوا و حرکت، چه تاثیری بر گستاخی های بعدی وهابیت در صدور فتاوای غیراسلامی و غیرانسانی و ضد بشری گذاشت؟ در حقیقت تا چه میزان سکوت جهان اسلام در برابر این موضوع زمینه را برای جنایات وهابیت فراخ کرد تا جایی که امروز به آسانی فتوای تکفیر دیگر انسان ها – هر فردی با هر دین و مذهبی جز وهابیت – را صادر کرده و دست به کشتار بی رحمانه می زنند؛ در حقیقت آیا خاموش کردن آن فتوا در نطفه (در سال 1344 ه.ق) می توانست سد و مانعی برای صدور فتاوای بعدی آن ها تا به امروز بگذارد؟
بله دقیقا؛ متاسفانه علمای اسلام در برهه ای از زمان دچار اشتباه محاسباتی شدند که به ضرر جهان اسلام تمام شد. در حقیقت وقتی ابن تیمیه عقاید وهابیت را بیان کرد، علمای اهل تسنن با تشخیص وظیفه خود در برابر او ایستادند و کتاب های بسیاری نوشتند و حتی قاضی القضات مصر او را دستگیر و مجازات کرد. در واقع در جریان ابن تیمیه علمای اهل سنت محکم وارد صحنه می شوند و با انحرافات و اندیشه های او مبارزه می کنند و این مساله موجب می شود فتنه او به سرانجام نرسد و وهابیت رشد پیدا نکند.
اما در زمان محمدبن وهاب علمای اسلام دچار اشتباه محاسباتی شدند به طوری که گمان کردند اندیشه های وهابیت دامان آنها را نخواهد گرفت و به اهل تسنن ضربه ای نخواهد زد و گمان کردند که اندیشه های وهابیت تنها علیه شیعیان است و فقط با اصل بنای بر قبور آنها مشکل دارند. لذا نتیجه این اشتباه محاسباتی آن شد که وهابیت نه تنها تخریب قبور بقیع را دستور کار قرار داد، بلکه جری تر شده و سایر عقاید خود را نیز اعلام کردند.
نتیجه این حرکت و اعلام عقاید وهابیت چه بود؟
این بود که تمام مسلمان ها به جز وهابیون مرتد هستند و باید به وهابیت گرایش پیدا کنند! در حقیقت باورهای وهابی ها با عقاید بسیاری از مسلمانان در تضاد است که می توان به نمونه هایی اشاره کرد؛ مثلا عزاداری را که در بین مسلمان ها رواج داشت آنها حرام می دانند یا تبرک که بسیار بین مسلمان ها اعم از شیعه و سنی رایج بود، نزدیک شرک دانسته شد یا سفر برای زیارت قبور حرام اعلام شد و از سوی دیگر وهابیت با بنای بر قبور به شدت مخالف است و آن را از مظاهر شرک می داند تا آن جایی که آن ها در دستور کار خود تخریب قبر پیامبر (ص) را هم داشتند اما به علت جایگاه ویژه حرم ایشان نزد همه مسلمان ها جرات این کار را پیدا نکردند. اما به یقین می توان گفت اگر وهابیت فرصت آن را پیدا کند در آینده نزدیک به طور حتم حرم آن حضرت(ص) را نیز تخریب می کند.
با این توصیف سهل گیری و تسامح جهان اسلام در مقابل اندیشه وهابیت چه نتایجی را به دنبال دارد؟
این رویکرد آثار مختلفی را در پی دارد؛ از جمله نخست تکفیر همه مسلمان ها و نهایت غارت آن ها و به کنیزی رفتن زنان؛ دوم ایجاد هرج و مرج در بین امت اسلام و ایجاد جنگ های فراوان بین مسلمان ها؛ سوم ویرانی تمام مظاهر اسلامی و فرهنگی؛ چهارم ایجاد زمینه برای نفوذ استعمار در بلاد اسلامی و از همه مهم تر نشان دادن چهره ای خشن و وحشی از اسلام و معرفی کردن مسلمانان به عنوان موجوداتی وحشی در جهان!
اگر علمای اسلام در جریان تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام که در آنجا فرزند پیامبر (ص) و صحابه کرام و ده ها شخصیت نامدار اسلام دفن هستند، عکس العمل مناسب نشان می دادند و با اندیشه وهابیت مخالفت می کردند ما امروز شاهد این همه نابسامانی و بروز جنایت و کشتار انسان ها در جهان اسلام نبودیم.
بهانه وهابیت این بود که بقیع یک گورستان است و باید تخریب شود چرا که بنای قبور امری حرام و نامشروع است، آیا می توان بقیع را تنها از این زاویه نگریست؟
متاسفانه، عده ای گمان می کنند بقیع تنها یک گورستان است در حالی که اگر عمیق نگاه کنیم این مکان گنجینه ای از تاریخ اسلام و میراث فرهنگی امت اسلامی است و حمله به بقیع، حمله به یک گورستان نبود بلکه حمله به میراث چند صدساله امت اسلام بود.
اما نکته مهم که متاسفانه برخی علمای اسلام از آن غفلت کردند این است که وهابیت اندیشه های استعمار را پیاده می کند و یقینا نتیجه ترویج اندیشه های آنها و در حال حاضر تقویت داعش، منجر به نابودی اصل اسلام خواهد شد.
در حقیقت داعش و وهابیت دشمن شیعیان نیستند، بلکه با مرور در کتاب های آن ها متوجه می شویم که این افراد حتی اهل تسنن را کافر می دانند و نتیجه تفکر آن ها نه تنها به ضرر شیعه، بلکه به ضرر اهل تسنن خواهد بود. با کمی تامل در می یابیم تفکر داعش مورد حمایت آمریکا و اسراییل است، به راستی چه شده است که یهودیان به حمایت داعشیان آمده اند و چه شده که داعش حتی یک بیانیه علیه این رژیم صادر نمی کنند مگر جز این است که طبق آیه قرآن یهود دشمنی شدیدی نسبت به مومنان دارد! همین نکته پیامدهای وخیم حمایت از وهابیت و داعش را به علمای اسلام گوشزد می کند.
علمای اسلام باید بدانند اگر در مقابل بدعت های وهابیت به وظیفه خود عمل نکنند، طبق حدیث صحیح رسول خدا (ص)، مشمول لعنت ایشان و ملائکه قرار خواهند گرفت. در این راستا آن حضرت (ص) می فرمایند: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فى أُمَّتى فَلْيُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللّهِ؛ زمانى كه در امّت من بدعتها آشكار شود، بايد عالم با آشكار كردن علمش جلوى بدعت را بگيرد و اگر اين كار را نكند لعنت خدا بر او باد.» (الكافى: 1/ 54، باب البدع والرأى)
لذا نباید از این موضوع غافل شد که اندیشه داعش، یقینا یک اندیشه اسلامی نیست به دلیل آن که خداوند متعال در سوره توبه تنها در صورتی اجازه جنگ به ما داده است که طرف مقابل با ما جنگ داشته باشد در این سوره آمده است که بجنگید اما اگر ایمان آورده اند یا با شما صلح کردند حق جنگیدن ندارید.
متاسفانه، داعش اصرار دارد که تمام افراد به آنها ایمان آوردند و حتی گروه هایی که با آنها جنگی ندارند، آنان را یا می کشند یا به اسارت می برند اما این رفتار با نص آیات قرآن در تضاد است.
به طور کلی داعش که مولود فرقه جعلی و ضاله وهابیت است، چه توجیهی برای اندیشه های غیرمنطقی خود دارد؟
ما وقتی به اندیشه داعش عمیق تر می نگریم، مشاهده می کنیم این افراد دچار توهمات آخرالزمانی شده اند یعنی از هیچ اصول و منطق صحیح اسلامی تبیعت نمی کنند. طبق اندیشه آنان باید خلافت اسلامی ایجاد شود و جنگ بزرگ میان سپاه کفر و اسلام در منطقه دابق صورت بگیرد. آنان معتقدند هنگامی که این اتفاق رخ دهد، منجی آخرالزمان ظهور خواهد کرد که البته طبق اندیشه آنها ظاهرا این منجی شخصی غیر از مهدی موعود (عج) است!!!.
اما این اندیشه با نصوص فراوان روایی حتی از منظر اهل تسنن در تضاد است و علمای سنی مذهب با توجه به احادیث فراوان در کتب مختلف اسلامی وظیفه دارند با این تفکر مبارزه کنند و مردم را از عواقب این اندیشه آگاه کنند.
نظر شما