خبرگزاری شبستان: اندیشه سهروردی، در نقشه ای خیالی، در طرق فکری و تقاطع راه های اندیشه قرار دارد. حکمة الاشراق سهروردی بهترین گواه بر این نکته است که آرای او جمعی بین آموزه های اسلامی و اندیشه های حکمت ایرانی و خسروانی اوست.
دکتر سیدحسین نصر در این باره می نویسد: "سهروردی در حالی که خود از بزرگ ترین عارفان و متفکران اسلامی است، نخستین کسی بود که درباره حکمت پهلوی خسروانی اندیشید. او کسی بود که دو فرهنگ کهن ایرانی و اسلامی را در سطحی یکسان گرد هم آورد. وی نه تنها به یک نوع تلفیق می پردازد، بلکه پا فراتر می نهد و در قسمت های آخر کتاب عقل سرخ یا الواح عمادیه، داستان ها و حکایت های شاهنامه را پیش کشیده، پس از گفت و گو درباره آنان، ناگهان به آوردن آیات قرآنی می پردازد. وی بر آن است که معنای درونی و تاویلی میان داستان ها و آن آیات قرآنی را بررسی کند و سپس هدف هر دو را نشان دادن فضایل معنوی و انسانی قلمداد می کند." (نصر، سید حسین، منتخبی از مقالات فارسی درباره شیخ اشراق، سه حکیم مسلمان، ص 129.)
محقق فرانسوی، هانری کربن نیز در این باره می نویسد: "شیخ اشراق با توجه به نیت تجدید حکمت فرزانگان ایران باستان، پیوندی برقرار می کند که با توجه به آن، اندیشه ایرانی – یا درست بگوییم اندیشه پیامبر ایرانی – از امت ابراهیم جدایی ناپذیر می گردد." (کربن، هانری، سه حکیم آذربایجان، ترجمه محمد غروی، تبریز، 1356، ص 29.)
همو در جای دیگری می نویسد: "نقشی که سهروردی به عنوان میانجی اسلام و حکمت ایران زرتشتی بازی کرد، در واقع همان نقشی است که سلمان فارسی میان جماعت ایرانی و اهل بیت پیامبر ایفا کرده است. او حکمت باستان ایرانی را با فلسفه اسلامی تلفیق کرد." (همان)
با این توصیف و با توجه به اهمیت این تلفیق در آثار و اندیشه های شیخ توسط شارحان فلسفه او بیان شده است، در این نوشتار تلاش داریم تا گوشه هایی از این تلفیق را در آموزه های اسلامی و ایرانی، بررسی کوتاهی داشته باشیم.
منابع اسلامی اندیشه سهروردی
یکی از ریشه های فکری و سرچشمه های اندیشه سهروردی در بنیانگذاری حکمت اشراق، کتاب خدا و سنت پیامبر خاتم است. شیخ اشراق به دنبال تلفیق فلسفه و دین، با این اعتقاد که قرآن کریم و احادیث نبوی سرچشمه الهام بخش فلسفه هستند، بر تمسک به کتاب و سنت که حاکی از اندیشه های اسلامی اوست، پای می فشارد: چنانکه خود در کتاب کلمه التصوف می نویسد: "شریعت را پاس بدار که آن وسیله ای است که خداوند با آن بندگانش را به سوی بهشت رهنمون می شود. هر ادعایی که به تایید کتاب خدا و سنت پیامبر نرسد، بیهوده گویی و یاوه سرایی است. هر کس به ریسمان قرآن تمسک نجوید، گمراه می شود و به چاه هواپرستی فرو می غلطد."
شیخ اشراق توجهی تمام به وحی و اخبار مربوط به آن داشته و بخش مهمی از تحقیقات علمی خود را به تفسیر قرآن و اخبار پرداخته است.
وی همچنین مانند هر مسلمان معتقدی از شارع مقدس اسلام با عناوین پرمعنا و با شکوهی مانند "سیدالبشر"، "شارع العرب و العجم" و "شارعنا" نام برده و کتب و رسالاتش پر از آیات و روایات است. او به کرات، برای تایید و تحکیم افکار و نظراتش به آیات الاهی استناد و استشهاد کرده و به طور مستقیم از آنها الهام گرفته است. از این روست که همه فلاسفه اسلامی پس از قرن ششم، اصول و قواعد حکمت اشراق را با حقیقت و باطن وحی و با ظاهر دین و شریعت سازگار دانسته و شماری از این بزرگان، به روش عقلی و فلسفی او اقتدا کرده اند.
بنابراین حضور قرآن و سنت در ثمرات فلسفی و صوفیانه سهروردی، به عیان آشکار است. بیشتر بخش هایی که او درباره نور مطرح کرده، منشاء قرآنی دارد و چنانکه از آثار او پیداست، بسیار تحت تاثیر آیت "الله نور السماوات و الارض" (نور/35) قرار دارد.
سهروردی مسلمان است و مومن، هم پایبند ظاهر دین است و هم معتقد به باطن آن. در فقه اسلامی کتاب نوشته و برخی از سور قرآن و روایات نبوی را تفسیر کرده است. او آراء معروف فلسفی را با تایید ضمنی بسط می دهد و حتی الامکان می کوشد شرح هر ادعایی را با استناد به شواهدی از قرآن و میراث صوفیه همراه کند.
او در سلوک فلسفى و عرفانى خود به تأمل در قرآن پرداخت و در پرتو نور آن به مطلوب خود ره برد. وى درکلمة التصوف یا مقامات الصوفیه فصلى را به «لزوم تمسّک به کتاب و سنت» اختصاص داده است و در آن «دوستان» خود را به تقواى الهى توصیه مىکند. به نظر او تقوى و پرهیزگارى و توکل به خدا، انسان را از شکست و ناکامى حفظ مىکند و او را از سقوط در ورطه هلاک باز مىدارد. سهروردى آنها را به حفظ شریعت و رعایت قوانین الهى توصیه مىنماید و در ادامه مىگوید: «هر گونه ادعا و سخنى که شاهدى براى آن در کتاب خدا و سنت[رسول الله] نباشد، بیهوده است و کسى که به رشته محکم قرآن اعتصام نجوید در چاه ضلالت و گمراهى سر نگون خواهد شد.» او وصول به حقیقت اعلى را با تمسّک به کتاب و سنت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم میسّر مىداند. به نظر او در پرتو نور محمدى مىتوان به حقیقت ادیان و حکمت پیشینیان دست یافت.
سهروردى بیش از هر فیلسوف مسلمان دیگر به قرآن و سنت توجه کرده است. او در همه آثارش کم و بیش به قرآن استناد مىکند اما این معنویت در رسائل کوتاه تر وى، مثل پرتو نامه، بستان القلوب، کلمة التصوف، الالواح العمادیة، بیشتر مشهود است. مخصوصا در کتاب اخیر، بنابر تصریح خود، سعى بسیار کرده تا آراى فلسفى را پس از مستدل کردن آنها با برهان قرآنى تأیید کند. بعضى از استنادات سهروردى به قرآن عباراند از:
1. اینکه حق اول، نور همه انوار است، به آیه: «الله نور السموات و الأرض»(نور/35)؛ و اینکه نور بودن هر نیّر، سایه نور او است و آسمانها و زمین با نور او روشن مىشود، به آیه: «و اشرقت الارض بنور ربّها»(زمر/69) استناد کرده است.
2. اینکه غنى مطلق، یکى است و او واجب الوجود است، به آیه: «و الله الغنى و انتم الفقرآء»(محمد/38) استناد مىکند که الف و لام در محمول (الغنى) مبیّن حصر محمول در موضوع است.
3. اینکه مراتب وجود از اجسام تا عقول، مقهور نور قیّومىاند، به آیه: «و الله غالب على امره»(یوسف/21) استناد کرده است.
4.در باب تجرد نفس نیز به این آیات استناد مىکند: «ثم سوّیه و نفخ فیه من روحه» (سجده/8)؛ «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة» (فجر/28)؛ «تعرج الملائکة و الروح الیه» (معارج/4)؛ «فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر» (قمر/54 و 55)؛ «تحیتهم یوم یلقونه سلام» (احزاب/44)؛ و «الىّ المصیر»(حج 48).
5. اینکه نفس باقى است، به این آیات استشهاد کرده است:«افحسبتم انّما خلقناکم عبثا و اّکم الینا لا ترجعون»(مؤمنون/115)؛ «لا تحسبنّ الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»(آل عمران/163)؛ «فرحین بما آتیهم الله من فضله» (آل عمران/164)
6. اینکه نفوس فلکى مطیع عقولى است که معشوقش نفوسند، به این آیات استناد مىکند:«و یفعلون ما یؤمرون»(نحل/52)؛ «مطاع ثمّ امین»(تکویر/ 21)؛ حرکاتش دایمى است، به آیههاى: «فان استکبروا فالذین عند ربک یسبّحون له بالیل و النهار و هم لا یسئمون»(فصلت/38)؛ و«یسبّحون الّیل و النهار ا یفترون»(انبیاء/20).
7. سهروردى اصطلاح غاسق را نیز از قرآن اقتباس کرده است؛ در آیهاى که مىفرماید:«من شر غاسق اذا وقب»(فلق/3)
8. سهروردى، نظریه فلسفى خود را درباره عشق و حسن و حزن با مفاهیم قرآنى هماهنگ کرده و در واقع خواسته است تا با استفاده از مفاهیم و تعالیم قرآنى، در باب عشق و حسن و حزن تقریر کند؛ نظریهاى که در حقیقت همه عالم آفرینش را تبین مىکند. سه مفهوم حسن و عشق و حزن را سهروردى در رساله مونس العشاق با حالات سه شخصیت قرآنى، یعنى یوسف و زلیخا و یعقوب منطبق کرده است و این معنى را از همان آغاز رساله به خواننده گوشزد مىکند-وقتى که آیه سوم از سوره یوسف را نقل مىنماید: «نحن نقص علیک أحسن القصص.»
حکمت ایرانی در اندیشه های سهروردی
یکی از منابع سهروردی، اندیشه های دینی و فلسفی ایران پیش از اسلام است. به نظر او«در فارس مردمانى بودهاند که به حق هدایت شده و بر آن اساس دادگرى مىکردند». او اساس حکمت فرزانگان ایرانى را تفسیر عالم بر مبناى «نور و ظلمت» و تصفیه باطن و در نتیجه «تجرّد» و وصول «به نور تأیید و ظفر» مىداند.
به نظر سهروردى، این اندیشه از ضلالت کفر و شرک مبرا است. لذا حکمت اشراق را بر آن اساس استوار کرد. سهروردى در ترسیم خطوط کلى حکمت خسروانى از فرزانگانى چون زرتشت، کیومرث، فریدون، کیخسرو، جاماسف، فرشتاوشتر و بوذر جمهر نام مىبرد. نمونههایى که سهروردى از حکمت خسروانى بهره برده، عبارت است از:
1. استفاده از تمثیل و رمز که نوشتههایى مانند رسالة الطیر، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ، قصة الغربة الغریبة و... بهرهمندى او را از این طریق نشان مىدهد.
2. تفسیر عالم براساس نور و ظلمت زیرا در آیین زرتشت از«سپنت مینو»(سرشت پاک یا خرد مقدس) و«انگره مینو» (سرشت) سخن رفته و گاه اهریمن در مقابل اهورامزدا است، اما ستیز خرد بدسرشت و خبیث که همان "انگره مینو" یا اهریمن است در مقابل اهورا مزدا نیست بلکه همواره در برابر سپنت مینو یا خرد مقدس است.
3. اعتقاد به ذوات ملکوتى در عالم انوار که به نظر سهروردى فرشتگانى هستند که مظاهر صفات الهىاند و بر این اساس اداره امور جهان زیرین را فرشتگان عالم برین، یا به تعبیر سهروردى ارباب انواع که مدبران و نگهبانان عالم مادى تلقّى مىشوند، انجام مىدهند. سهروردى حتى از نامهاى متداول حکمت پارسیان استفاده مىکند، مثلا رب النوع آتش را «اردیبهشت» و آب را«خرداد» و نباتات را«مرداد» مىنامد.
4. در اندیشه سهروردى، نخستین آفریده اهورا مزدا یا نخستین پرتو نور الأنوار همان چیزى که در فهلوى به آن«بهمن»مىگویند که هم مظهر خرد و دانایى الهى (عقل) است و هم صادر اول. او دراینباره مىگوید:«ان اول حاصل بنورالأنوار، واحد و هو النور الاقرب و النور العظیم، و ربما سماه بعض الفهلویة: بهمن.»
5. بزرگداشت انوار و نیایش خورشید به عنوان والاترین مظهر روشنایى و فروغ ایزدى در عالم محسوس. این نیایشها عینا در نوشتههاى سهروردى هست و بارها از«تعظمى انوار» و بزرگداشت خورشید در حکمت اشراق سخن رفته است. وى نیز مانند فرزانگان ایران کهن از خورشید به«هورخش» تعبیر مىکند و آن را مظهر امشا سپند(رب النوع) «شهریور» واسطه افاضه «کیان خرّه»مىداند. دو نیایش به نامهاى هور خش کبیر و هور خش صغیر به سهروردى منسوب است که یادآور خورشید نیایش خرده اوستا در آیین مزدیسنا است.
6. سهروردى با تأثر از میراث«حکیمان نورانى»ایران قدیم، آتش را به دیده تحسین مىنگرد و تأثیر و تصرف آن را در عالم مادى با تدبیر و تصرف نفس ناطقه انسانى در بدن مقایسه مىکند. نفس انسان«خلیفه کبرى» است بدین جهت که نورى قائم و منصرف در انوار عارض محسوس است و آتش عنصرى در حکم«خلیفه صغرى» است. بدین اعتبار که نور عارض آن در عالم جسمانى، مظهر انوار قاهر غیر جسمانى و در حکم«برادر نور اسپهبد انسانى»است و حقیقت نورانى آن، وراى ماهیت ظلمانى عناصر چهارگانه به مفهوم مشهور آنهادر طبیعیات متداول است و برتر و شریف تر از آنها است.
لذا این دلیلى بسیار موجه است که ایرانیان قدیم هر نور ممکن اعم از نور عارض و محسوس و یا نور قائم معقول را به این اعتبار که مظهر نور الأنوار است شایسته تعظیم و تقدیس مىدانستند و از اینجا است که انسانها را به آتش توجه داده و آن را قبله نماز و عبادت آنها ساخته و براى آن آتشکدههاى بزرگ(بیوت النیران) و معابد (هیاکل) سترگ بنا نهادهاند.
7. غایت سیر و سلوک در حکمت سهروردى، سیر و سلوک مشاهده ذاتهاى ملکوتى و روشنىهاى مینوى و بهرهمندى از فیض خرّه است: «باشد که سالک را خطفهاى افتد و نور ساطع در عالک جبروت[یعنى] ذوات ملکوتى و انوارى که هرمس و افلاطون مشاهده کردهاند، ببیند. همچنین روشنایىهاى مینوى را که سرچشمه خرّه و رأى است و زرتشت از آنها خبر داده و کیخسرو مبارک در خلسهاى[ملکوتى] مشاهده کرده است مشاهده کند.» انوارى که سهروردى از آنها سخن مىگوید همان انوار مطرح شده در معارف زرتشتى بوده و همان چیز است که بنابر آیین مزدیسنا، به اصطلاح «خرّه» نامیده مىشود.
8. بهرهمندى سهروردى از اصطلاح«هیکل» و اینکه یکى از کتابهاى خود را هم هیاکل النور نام نهاده است، در واقع از توجه او به آیین صابئیان حرّان خبر مىدهد.
9. سهروردى در برخى رسائل تمثیلى خود، بویژه رساله عقل سرخ، از داستانهاى شاهنامه الهام گرفته و از قهرمانان آن، مثل«زال»، «اسفندیار»، «رستم»، «سیمرغ»و «کیخسرو» در مفاهیم خاص عرفانى استفاده کرده است.
پی نوشت ها:
شمس ناتری، علی، تجلی قرآن در فلسفه و عرفان شهاب الدین سهروردی، گلستان قرآن، 1382، شماره 154.
نوربخش، سیما سادات، گزارشی از زندگی و منابع اندیشه حکیم شهاب الدین سهروردی، تحقیقات اسلامی، 1381، شماره 1.
عبدالرفیع، حقیقت، سهروردی، زنده کننده حکمت ایران باستان، مجله گزارش، 1379، شماره 115.
پایان پیام/
نظر شما