به گزاری خبرنگار خبرگزاری شبستان، برنامه ماه عسل در هفتمین روز از ماه مبارک رمضان با اجرای احسان علیخانی بر روی آنتن رفت.حجت الاسلام نبی سلطانی مهمان برنامه احسان علیخانی بود ماجرای زندگی و شغلی که او را به این برنامه کشانده است روایت شد.حجت الاسلام نبی سلطانی سال 56 در یک خانواده پرجمعیت در استان مازندران متولد شده است.
حجت الاسلام سلطانی درباره کودکی خود می گوید: شر و شیطان بودم، تمام محله از دست من عاصی بودند. جوان باید شور و شوق داشته باشد و دیگران باید او را کنترل کنند.
وی ادامه داد: بچه درسخوانی نبودم اما ذهن قوی ای داشتم. معلم در تربیت دانش آموزان بسیار اهمیت دارد. اگر بودجه کشور دست من باشد یک بخش آن را به معلم و بخش دیگر را به آموزش و پرورش می دهم.
این روحانی بیان کرد: دوست داشتم مکانیک بشوم از یک جا نشستن و تفکر کردن بیزارم، دوست داشتم کار فنی انجام دهم و یک سازندگی کنم اما یک معلم زندگی مرا تغییر داد.
این روحانی با بیان اینکه هر جا خلا روحانی بود زندان هایمان پر از مجرم شد، تصریح کرد: اکنون نیز کار من سازندگی است و رسالت روحانیون نیز سازندگی کشور است.
وی ادامه داد: هنگامی که یک زندانی را می بینم گویا دوران کودکی و جوانی خود را شاهدم اما اگر آنان نیز همانند من یک معلم داشتند اکنون در زندان نبودند.
وی تصریح کرد: شغل من این است که شب های آخر یک زندانی اعدامی را با او سپری کنم، به آنان می گویند اهل برزخ، آنان خیلی از این خطاها را متوجه نبوده اند و هنگامی که با زندانی ها صحبت می کنند اولین کار آنان حسرت خوردن است.
وی بیان کرد: معتقدم خیلی از زندانی ها از مسجد و روحانیون دور شده اند، خیلی از آنان با یک آخوند هم در زندگی دست نداده اند در حالی که یک روحانی می تواند سازندگی داشته باشد.
وی تصریح کرد: هنگامی که وارد زندان شدم هدف داشتم و خدا اصلح ترین را برای من برگزید. اگر من زندان نمی رفتم شاید اکنون یکی از اشرار جاده چالوس بودم.
حجت الاسلام سلطانی تصریح کرد: در این 15 سال کاری که در زندان دارم تاکنون هیچ زندانی ای حرمت مرا نشکسته و به من فحش و ناسزا نگفته است.
وی خاطرنشان کرد: هنگامی که با لباس روحانی به زندان می روم و کار فرهنگسازی می کنم حس می کنم رسالت سازندگی لباس روحانی را به جا آورده ام اما این شغلم را دوست ندارم، فقط به این دلیل که لباس روحانیت بر تن دارم دوست دارم این شغل را ادامه دهم.
این روحانی بیان کرد: فقط در یک جا ناراحت شدم. در زمان اعدام یک زندانی حضور نداشتم. شاید اگر بودم با صحبت های من اولیای دم رضایت می دادند. گاهی پس از اعدام یک زندانی یک یا دو هفته مرخصی می گیرم تا ناراحتیم برطرف شود.چون اعتقاد دارم بین من و زندانی تفاوتی وجود ندارد اما جلوی کارهای زشت مرا گرفته اند اما جلوی کارهای زشت آنان گرفته نشده است.
من در زندگی دو سیلی به موقع خوردم، یکی ازپدرم و دیگری از معلمم، این دو سیلی زندگی مرا تغییر دارد.یک زندانی داشتم که اعدام شد .روزی به او گفتم که به تو نمیاد قاتل باشی، به من پاسخ داد یک روز پدرم در جمع به من سیلی زد، خیلی ناراحت شدم و یک دوچرخه می خواستم بخرم، دزدی کردم و دیگر با پدرم کاری نداشتم، معتاد شدم، بیشتر دزدی کردم و یک روز که صاحبخانه ام متوجه شد با هم دعوا کردیم و در آخر او را کشتم. اگر اون روز پدرم به من سیلی نمی زد ممکن بود امروز اینجا نبود.
حجت الاسلام سلطانی تاکید کرد: سیلی که پدر به این پسر زده بود بی موقع و نابه جا بوده است و همین موضوع باعث شد تا زندگی او تغییر کند.
در پایان برنامه ماه عسل پدر و مدیر مدرسه نبی سلطانی به برنامه ماه عسل دعوت شدند و در قسمت بعدی ماه عسل به خاطرات آنان بیشتر پرداخته می شود.
نظر شما