به گزارش خبرگزاری شبستان، مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پاسخ به این سؤال که نظام دانشگاهی آموزش محور ارجحیت دارد یا پژوهش محور، گفت: نهاد علم در جامعه، دست کم دو تکلیف ساختاری و اصلی دارد نخست تکثیر علم و دیگری تکثیر عالم.
وی با بیان این که هیچ یک از این دو تکلیف نباید متوقف شود، ادامه داد: از یک طرف در مقابل مسالههای نو، باید پاسخهای نو عرضه شود و به این ترتیب باید بر علم افزوده شده و علم پیشرفت کند از طرف دیگر اگر عالم در میان نباشد، علم فرسوده شده و رشد آن متوقف می شود و حتی گاه میمیرد، لذا میان این دو، نوعی چرخه و رابطه دو سویه برقرار است و علم، عالم میسازد و عالم، علم.
مولف کتاب نظریه فرهنگی استاد مطهری افزود: این چرخه گاهی دچار اختلال و عدم تعامل میشود یعنی سهم و حق آموزش آن چنان که باید ادا نمیشود یا از ادای فهم پژوهش، غفلت میشود؛ در این حال شاید بتوان برای یکی از این دو، اصالت و کانونیت قائل شد اما مقصود از اصالت و کانونیت این نیست که یکی به نفع دیگری کنار زده و حذف شود.
وی با توضیح این که بنابراین گاهی شرایط اقتضا میکند که در روندهای نظام دانشگاهی تجدیدنظر کنیم و این شرایط ناظر به وضعیت عدم تعادل است، اضافه کرد: مقصود از عدم تعادل آن است که تئوریها و تئوریپردازان نتوانند نیازهای جامعه را برآورده کنند.
جمشیدی با تاکید بر این که جامعه علمی ما دچار اختلال و بیتعادلی و عدم توازن بسیار شده است، تشریح کرد: وضعیت کنونی از نظر من بدین صورت است که از یک سو در مقام تکثیر عالم دچار رشد غیر کیفی شدهایم، یعنی رشد کمّی محض را تجربه کردهایم و دانش آموختگان علومانسانی اغلب نمیتوانند مسائل جهان انسانی ما را حل کنند و فراتر از تدریس، بضاعت و قابلیت چندانی ندارند از این رو بیشتر این افراد مشغول تدریس هستند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر در مقام تکثیر علم هم دچار معضل و اختلال هستیم؛ تفکر ترجمهای و روند ترجمه محور که از مصرف کنندگی ما در قلمرو علوم انسانی حکایت میکند، همچنان تغییر نکرده است و ما در پیشرفت علوم انسانی تقریبا نقشی نداریم، به دلیل آن که اشتغال اصلی ما ترجمه است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی با اشاره به این که البته معضل ما تنها این نیست که ترجمه زده و مصرف کنندهایم، اظهار کرد: بلکه مشکل بزرگ که میتوان را فاجعه خواند این است که علوم انسانی ترجمهای، به دلیل هویت سکولار خود ریشه معرفت بومی و اسلامی ما را در ذهن دانش آموختگان علومانسانی متزلزل، و حتی منهدم کرده است.
وی در ادامه با اشاره به راهکار موجود در این زمینه گفت: تجویز من برای این شرایط خاص کنونی این است که جذب نیروی انسانی را در علوم انسانی کاهش دهیم، اگر چنین کنیم، به صورت ناخودآگاه و خود به خود از بار آموزش کاسته میشود، یعنی روند انتقال دورهای معلومات به دیگران سبکتر میشود.
جمشیدی با تاکید بر این که ما از فربه شدن روند آموزش خیری ندیده ایم، تصریح کرد: این همه تکثر و تعدد و وسعت کمّی، حاصلی نداشته است بلکه همانطور که بیان شد ابعاد معضل را بزرگتر کرده است بنابراین باید از حجم آموزش بکاهیم بر حجم پژوهش بیفزاییم، به گونهای که در هر دانشگاه و دانشکده، پژوهشکدهای برپا و تاسیس شود و با شناسایی استعدادهای عالی و نظری به پژوهشهای فاخر و ساختار شکنانه و دینی رونق بدهیم.
مؤلف کتاب بنیادهای اجتماعی انقلاب اسلامی ابراز کرد: اگر بگویم که ضرورت دارد نیمی از توانی که اکنون صرف آموزش میشود را باید به قلمرو پژوهش اختصاص دهیم، سخن به گزاف نگفته و مبالغه نکردهام به دلیل آن که اقتضای فوری و حتمی این دوره چنین است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان خاطر نشان کرد: فقر فکر و نظریه و ایده علمی، آسیبی نیست که از بیرون در جامعه علمی تحمیل شده باشد یا بتوان آن را از بیرون برطرف کرد بلکه تحول و چارهجویی باید از خود جامعه علمی آغاز شود و این تحول، حرکت جدی از فضای آموزش زده و مدرسهای و حافظه پرور و مبتنی بر تکرار و اقتباس به فضای ابداع و خلاقیت و نظریهپردازی و گشودن افقهای نو است.
طلیعه
نظر شما