محقق ترکیه ای: ایران جز تاریخ ما و فارسی زبان این تاریخ است

خبرگزاری شبستان: نزاهت باشجی عضو هیات علمی دانشگاه آرطوقلو ماردین ترکیه و مدیر گروه رشته زبان و ادبیات فارسی این دانشگاه است که دوره کارشناسی تا دکترای خود را در ایران به آموختن زبان فارسی اختصاص داده است.

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان به نقل از ایسنا، نزاهت باشجی عضو هیات علمی دانشگاه آرطوقلو ماردین ترکیه و مدیر گروه رشته زبان و ادبیات فارسی این دانشگاه است که دوره کارشناسی تا دکترای خود را در ایران به آموختن زبان فارسی اختصاص داده است. او همچنین در زمینه ادبیات کودک و نوجوان ایران پژوهش‌هایی داشته است.

 

سال‌ها زندگی در میان ایرانیان و شناخت از ادبیات ایران، باشجی را به باورهایی رسانده که از حرف زدن درباره آن‌ها در مصاحبه‌اش ابایی ندارد. انتقاد از نویسندگان زن ایرانی و تحمیل برخی باورهای بزرگسالانه در حوزه ادبیات کودک از جمله مسائلی است که او مطرح می‌کند.

 

آن‌چه در زیر می‌خوانید متن مصاحبه با این پژوهشگر ترکیه‌ای در حوزه ادبیات فارسی است.

 

 

نزاهت

درباره خودتان بگویید. متولد چه سالی و اهل کجا هستید؟ با توجه به این‌که دانش‌آموخته زبان فارسی هستید در حال حاضر به چه کاری مشغول‌اید؟

 

من متولد سال 1977 میلادی در شهر آدی یامان ترکیه‌ام. بنده سه سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه آرطوقلو ماردین ترکیه‌ام و مشغول تدریس و تحقیق هستم. در حال حاضر مدیر گروه رشته زبان و ادبیات فارسی این دانشگاه هستم و تا حالا در دانشگاه در رشته‌های ادبیات ترکی، کردی، تاریخ، الهیات و دیگر رشته‌های علوم انسانی درس فارسی تدریس کرده‌ام که به طور اختیاری ارائه می‌شدند. اما گروه و کرسی ادبیات فارسی را به طور مستقیم تازه تاسیس کرده‌ا‌یم و از سال آینده ان‌شاءلله دانشجو می‌پذیریم.

 

چون رشته تحصیلی‌ام در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی بود، موضوع رساله دکتری را «تصحیح انتقادی و شرح سلیم‌نامه فارسی» برداشتم که در خصوص روابط صفویه و عثمانی است و به صورت منظوم در سال 1542 میلادی در استانبول نوشته شده است. اما در دوره کارشناسی ارشد به جای موضوع پایان‌نامه دروس تخصصی را اخذ کردم و چند پروژه تحقیقاتی را انجام دادم که یکی از این پروژه‌ها «بررسی ادبیات کودک و نوجوان ایران با ترکیه» بود که هم‌زمان با ترجمه برخی از آثار در این زمینه انجام دادم.

 

دلایل علاقه‌مندی شما به زبان فارسی چیست؟ در زبان فارسی چه ویژگی‌ای وجود داشته و دارد که شما را جذب کرد؟

 

ایران جزو تاریخ ماست و فارسی زبان این تاریخ است. تصور بفرمایید که 220 سال در سرزمین ما یعنی در آناتولیا در دوره سلاجقه، این زبان به عنوان زبان رسمی و درباری مورد استفاده قرار گرفته است و در دوران پس از آن هم همین‌طور بوده است. برای نمونه بسیاری از پادشاهان عثمانی دیوان یا دیوانچه‌ای به زبان پارسی داشتند. گذشته از این، امروز یک‌سوم از نسخ خطی موجود در کتابخانه‌های این مرز و بوم به زبان فارسی است. سیستم ذهنی مردم این خاک، ایرانی است تا یونانی و به گفته آقای اُورتایلی - تاریخدان نامدار ترک -، ما از لحاظ جغرافیای فرهنگی وابسته به ایران‌زمین هستیم نه به یونان و اروپا. و به نظرم این حرف، حرفی قابل تامل است.

 

فرهنگ ایرانیان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ فکر می‌کنید ایرانیان توانسته‌اند مطابق آموخته‌های فرهنگی کهن خود عمل کنند یا نه؟ و چطور؟

 

ایرانیان با وجود حملات گوناگون اقوام دیگر باز توانستند فرهنگ و زبان خودشان را حفظ کنند و مانند قپطیان مصر نشده‌اند. نه تنها فرهنگ و زبان خودشان را حفظ کردند بلکه توانستند حمله‌کنندگان به خودشان یا به اصطلاح دیگر، بیگانگان را با یک سیستم بسیار سنجیده و درست، به قول عطا ملک جوینی با سیستم اصلاح از درون، شبیه به خودشان کنند. هر ملتی این قابلیت را ندارد. اما در مورد عمل به آموخته‌های فرهنگی کهن، این موضوع به مجموعه‌ شرایطی بستگی دارد تا بتواند در فرهنگ بروز کند. مثلا وقتی شما به عنوان یک فرد مشکل اقتصادی داشته باشید، قطعا در آن شرایط هویت اصلی شما مشخص نیست. چون نمی‌توانید آن‌چنان که باید و شاید، زندگی کنید. اما آن‌چه ما از جامعه امروز ایران به عنوان یک خارجی می‌بینیم آن است که جامعه بسیار پویا، هنرپرور، باسواد و محترمی است که با آداب و رسوم کهن خود را تزیین کرده است. شاهد این مثال نقش پررنگ زنان در ایران است. نقش زنان در جامعه شما خیلی پررنگ است.

 

زنان در همه طبقات مختلف جامعه حاضر و ناظر هستند و این امر از لحاظ جامعه و مردم‌شناسی از همان آموخته‌های فرهنگی کهن سرچشمه می‌گیرد زیرا جامعه‌ای که بر خلاف کوچ‌نشینی و صحرانشینی تکیه بر خاک و کشاورزی و به طور کلی تکیه بر زندگی شهری داشته باشد، همان وضعیت را دارد و زنان در چنین جامعه‌ای ستون اصلی کوچکترین واحد آن جامعه یعنی خانواده هستند. البته ناگفته نماند؛ ایرانی‌ها از قدیم‌الایام تئوریسین‌های خوبی بودند و هستند اما وجه پرکتیکالشان (عملی) ضعیف است و خودکفا نیستند. بایستی از حرف‌های تکراری پرهیز کنند به خصوص زنان نویسنده ایرانی زیرا ما از آنان توقع بیش‌تری داریم. به قول خودتان، بایستی تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند. در حال حاضر علی‌رغم پرکاری زنان نویسنده ایرانی آنان کمتر مایل‌اند پا را فراتر از دنیای زنانه خود بگذارند و این درست نیست؛ چون جامعه متشکل از زنان و مردان است و بسنده کردن به دنیای زنان درست نیست. اما عملکرد زنان نویسنده ایرانی با این نگاه تک‌بعدی، آثار آنان را ملال‌آور و تکراری کرده است.

 

وجه تشابه دو ملت ایران و ترک زیاد است. حالا شما وجوه اشتراک و افتراق ادبیات ایران و ترکیه را چه می‌دانید؟

 

مردم این دو کشور متشکل از اقوام مختلف هستند و همه این اقوام را شرقی می‌نامیم و چه تشابهی بزرگتر و مهمتر از این؟! برای مثال در ادبیات روستایی دو کشور سگ‌ها همیشه در کنار چوپان‌ها قرار دارند نه در درون خانه‌ها! ادبیات کلاسیک فارسی با ادبیات کلاسیک ترکی قابل مقایسه نیست ولی اگر منظورتان از این سوال ادبیات نوین باشد، باید گفت که در ادبیات مدرن دو کشور ضعف و قدرت‌هایی وجود دارد که ملاحظات عالمانه‌ای می‌خواهد که مورد بررسی قرار گیرند. بنده به سهم خودم و با تکیه به تحقیقات شخصی‌ام، می‌توانم بگویم که مثلا رمان فارسی در چند دهه گذشته هنوز هم به آن پختگی لازم نرسیده است. اما داستان‌نویسی فارسی به خصوص داستان کوتاه در اوج خودش موج می‌زند. بی آن‌که وارد ماهیت این دعوا بشویم که شروع رمان‌نویسی تقلیدی از غرب بوده و همزمان در دو کشور همسوی هم رشد کرده است.

به این نکته هم باید اشاره کرد که رمان‌نویسی در ترکیه نسبت به ایران رشد بسزایی داشته است. برای این ادعا، دلایل مختلفی وجود دارد ولی مهمتر از همه به نظر من ساختار زبانی ماست؛ زیرا لازمه طبیعت بعضی زبان‌ها به درازا کشیدن سخن است. اما باز به نظرم به قول اعراب «خیرٌ کلامِ ما قلّ و دلّه» یعنی بهترین کلام آن است که کوتاه و رسا باشد؛ مثل ساختن فیلم بلند و کوتاه. برخی از سینماگران معتقدند که ساختن فیلم کوتاه از ساختن یک فیلم بلند سخت‌تر است زیرا رساندن یک پیام در کوتاه‌مدت چندان کار ساده‌ای نیست.

 

 

 

نزاهت

 

 

شما در زمره معدود محققانی هستید که به ادبیات کودک ایران هم توجه داشته و دارید. در حوزه ادبیات کودک دو ملت ترک و ایرانی چه وجوه تشابه و چه وجوه تمایزی می‌بینید؟ فکر می‌کنید وجه غالب ادبیات کودک ایران و ترکیه چیست؟ اصولا به نقط غالبی در این زمینه رسیده‌اید یا نه؟

 

متاسفانه ادبیات کودک در کشور من زیاد رشد نداشته است. مثلا در ایران شما چند دوره دایره‌المعارف یا به اصطلاح دیگر تاریخ ادبیات کودکان دارید؛ مانند «تاریخ ادبیات کودکان ایران» نوشته زهره قائینی و محمدهادی محمدی یا «فرهنگ افسانه‌های مردم ایران» کاری از رضا خندان و علی‌اشرف درویشیان که هر یک از این مجموعه‌ها چندین جلد کتاب‌اند. یا مثلا مجله‌های علمی و پژوهشی در این زمینه چاپ می‌کنید مثل «مطالعات ادبیات کودک». خب این‌ها خود نشان‌دهنده اهمیت این موضوع برای شماست ولی در ترکیه ما یک نمونه از این مجموعه‌ها نداریم. در سراسر دانشگاه‌های ترکیه بخش مستقلی در حوزه ادبیات کودک یا گرایشی شبیه به آن نیست. در ترکیه ما کانون یا مراکزی شبیه به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شما نداریم که از حمایت دولت برخوردار باشد. بلکه سعی و تلاش‌ها شخصی یا گروه‌های غیردولتی است که در قالب‌های مختلف به این امر اختصاص دارد. اما این تلاش نیز کافی نیست. ما در ترکیه تا حالا به نظریه ادبیات کودک چندان توجه نداشته‌ایم ولی این دال بر این نیست که نویسنده‌ای چیره‌دست مثل عزیز نسین در این زمینه نداشته باشیم.

عزیز نسین! که ابراهیم صهبا درباره او می‌گوید:

بار محبت کند «وحیدنیا»یم گوید / «صهبا»ی ما عزیز نسین است

لیک بود سرنوشت هر دو به یکسان / فرق در این‌جا نه بین آن و نه این است

هر دو ظریف‌اند و چاق و شوخ و سخنور / حاسد بسیار هر دو را به کمین است

یا که «حسامی» نویسد از ره تعزیر / آن‌که «عزیز» دیار ماست همین است

گرچه عزیز نسین عزیز جهان است / قصه شیرین او چو سحر مبین است

هرکه بدید این دو، گفت: عین صواب است / هرکه شنید این سخن، بگفت: چنین است

 

از نویسندگان کودک ایران، کارهای کدام نویسنده‌ها را می‌پسندید و چرا؟

 

من به عنوان یک محقق و استاد دانشگاه مجبورم هر نویسنده را با توجه به سبک و روش و معیارهای خاص این علم مورد ارزیابی قرار بدهم. بنابراین اگر منظورتان از این سوال صرفا سلیقه من باشد، کارهای خیلی از نویسندگان کودک ایران را می‌پسندم؛ از جمله کارهای احمد اکبرپور، ابراهیم حسن‌بیگی، محمدهادی محمدی، هوشنگ مرادی کرمانی، افسانه شعبان‌نژاد، مژگان شیخی، مصطفی رحماندوست و ... . البته آثار همه این‌ها را باید جداگانه ارزیابی کرد. مثلا کارهای آقای هوشنگ مرادی کرمانی را به علت آن طنز پنهان در داستان‌هایش می‌پسندم. همچنین داستان‌های جناب اکبرپور را به سبب خلاقیت ذهنی موجود در داستان‌های او دوست دارم. داستان‌های آقای حسن‌بیگی را به لحاظ توجه ایشان به انسان‌دوستی و وجدان آدم‌ها و داستان‌های آقای هادی محمدی را نیز به سبب جاندارپنداری بسیار خوب ایشان در متن داستان‌هایش مثل «امپراتور سیب‌زمینی چهارم» می‌پسندم و فکر می‌کنم که از نظر جاندارپنداری کارهای او از «قلعه حیوانات» جورج اورول کم ندارد.

 

گفته می‌شود در آثار ایرانیان، کودک و نوجوان امروز نمایش داده نشده و نمی‌شود. نظر شما در این‌باره چیست؟

 

این حرف، حرفی است نادرست. اگر شما به فیلم‌هایی که در دهه‌های گذشته ساخته شده و جوایز مختلف بین‌المللی را از آن خود کرده‌اند، نگاه کنید، متوجه می‌شوید که درون‌مایه یا وجه مشترک این فیلم‌ها یا کودکان هستند یا به صورتی با کودک ارتباط دارند. فیلم‌های آقای کیارستمی مانند «خانه دوست کجاست» یا خیلی از فیلم‌های آقای مجید مجیدی، همه از این قبیل‌اند. البته ساخت فیلم‌هایی با موضوعیت کودک بکر است و پشتوانه قوی‌ای از ادبیات کودک را می‌طلبد که به نظر می‌رسد هنرمندان ایرانی توانسته‌اند تا حدودی از پس این کار برآیند.

 

از بین کشورهای منطقه به نظر من ایران در زمینه کودک و نوجوان از همه همسایه‌هایش جلوتر است زیرا در جمهوری اسلامی تمرکز و توجه خاصی به خانواده و کودک می‌شود؛ یعنی هم از طرف نهادهای دولتی و هم از طرف ساختار و بافت فرهنگی، کودک و کودکی حائز اهمیت است و این امری است بسیار مهم. شما به سریال‌های ترکیه نگاه کنید. کودک در آن‌ها نیست و اگر هم باشد کاملا حاشیه‌ای است و بود و نبودش در کل داستان تاثیری ندارد. در این کارها شما نمی‌توانید دنیا را از چشم کودکان ببینید، در حالی که سریال‌های ترکیه‌ای پر از موارد غیرضروری است؛ از اسلحه و مافیا گرفته تا دزدی و آدم‌ربایی و خشونت، کشت و کشتار و قتل و قاتل، عشق پاک و ناپاک.

 

 

نزاهت

 

منظورم تصویر شدن کودک و نوجوان امروزی در متون ادبیات این گروه سنی است. خیلی‌ها می‌گویند کودک و نوجوان امروز ایران بازتاب و بازخوردی در ادبیات این گروه سنی ندارد. یعنی شما نمی‌توانید در لابه‌لای متون نویسندگان معاصر، کودک و نوجوان امروزی را ببینید و بشناسید. نظر شما در این‌باره چیست؟

 

امروز با توجه به دنیای ارتباطات جمعی و جهانی به نام اینترنت، کودکان و نوجوانان امروز ایرانی نیز مثل تمام کودکان و نوجوانانان دنیا با ریسک و فرصت‌های مختلفی روبه‌رو هستند. البته که خواسته و دنیای هر نسلی با نسل دیگر فرق می‌کند. تنها نویسنده ایرنی نیست که با خطر ارتباط برقرار نکردن با نسل جدید مواجه است بلکه این خطر دامنگیر تمام نویسنده‌های عرصه کودک و نوجوان جهان نیز شده و امری طبیعی است. چون دنیا همیشه در حال تغییر، تحول و پیشرفت است. پس این نویسنده است که باید خودش را به‌روز کند، نه کودک.

 

کودک 12 ساله خاطره‌های 50 سال پیش منِ نویسنده را می‌خواهد چه کار کند؟! نویسنده نباید برای کودکان خاطره‌نویسی کند. من در آثار برخی از نویسندگان معاصر کودک و نوجوان ایران حس می‌کنم که یک سری ارزش‌ها و باورهای خودشان را صراحتا به کودکان تحمیل می‌کنند. جنگ را با چشم کودک دیدن هنر است ولی کودک را به جنگ و شعارهای جنگی عادت دادن چندان درست نیست. بگذاریم کودکان واقعیت را با چشمان خود تماشا کنند.

کد خبر 524644

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha