فلسفه عینک سبک زندگی را عوض می کند

خبرگزاری شبستان: فلسفه در زندگی عادی به معنای تعلیم نظری مسائل انتزاعی و کلی یا به عبارت دیگر اندیشیدن به کلیات نیست بلکه اندیشیدن به مسائل زندگی عادی و سازواری با جهان یا سبک زندگی ­ای است که ما در آن زندگی می­ کنیم.

به گزارش خبرگزاری شبستان، با نواب مقربی، دکترای کلام ـ فلسفه دین و مسائل جدید کلامی از دانشگاه آزاد اسلامی و پژوهشگر حکمت متعالیه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مترجم کتاب «درآمدی بر فلسفه علم: پژوهشی درباب یکصد سال مناقشه بر سر چیستی علم» به بررسی نقش عقلانیت در زندگی پرداختیم که اکنون مشروح آن را می خوانید:

 

با توجه به اینکه مردم و حتی افراد تحصیلکرده و مسئولان و مدیران گهگاه مغالطات و استدلالهای نادرستی را به­کار می­برند هر انسان برای تشخیص این مغالطات و استدلالهای نادرست که نقش مهمی در سبک زندگی درست دارند باید چه کار کند؟

حقیقت امر این است که توانمندی­هایی فلسفی و منطقی­ای که به ما کمک می­کنند مغالطات و استدلال­های نادرست را شناسایی کنیم نیاز به پرورش دارند. این امر اختصاص به ایران ندارند بلکه در سرتاسر جهان صادق است. مردم در سراسر جهان که در عصر انفجار اطلاعات زندگی می­کنند درمعرض انواع و اقسام اطلاعات درست و نادرست، تبلیغات، تلویزیون، ماهواره و از همه بالاتر جهان پیچ در پیچ و لایه لایه اینترنت و فضای مجازی قرار دارند و در واقع در برابر این موج اطلاعات و تبلیغات بی­دفاع­اند و توانایی استدلال منطقی و فلسفی ندارند. در غرب عده­ای از فیلسوفان و متخصصان تعلیم و تربیت به این اندیشه افتادند که شاید دانشگاه جای مناسبی برای پروراندن توانایی­های خردورزی نباشد و شاید برای دانشجویانی که به مرحله دانشگاه رسیده­اند بسیار دیر باشد که بخواهند چارچوب­های ذهنی خود را از نو بازسازی کنند. بنابراین، راه چاره را در این دیدند که آموزش فلسفه و تفکر را از همان کودکی می­بایست در کودکان نهادینه کرد. از ای نرو، برنامه فلسفه برای کودکان را پایه­ریزی کردند.

متاسفانه، این برنامه همچون بسیاری از فلسفه­های دیگر به صورت خام و سطحی وارد ایران شد و مدعیان این برنامه درسی در ایران تنها به ترجمه آثار در این حوزه پرداختند و از بومی­سازی آن در ایران مطابق با قواعد و معیارهای سبک زندگی ایرانی ­- اسلامی غفلت ورزیدند. با این همه بنیاد حکمت اسلامی صدرا از سالیان پیش به این مسأله توجه ویژه­­ای داشته است و بنا دارد روایتی بومی از برنامه فلسفه برای کودک با عنوان «فلسفه و کودک» که با معیارهای ایرانی - اسلامی و سنت حکمی فلسفی ایرانی اسلامی وفق کند ارائه دهد. این بنیاد گام­هایی را نیز در این زمینه برداشته است که جای تقدیر دارد.

 

از میان مکاتب مختلف فلسفه اسلامی کدام مکتب و کدام فیلسوف به سبک زندگی صحیح و درست توجه داشتند؟

اگر به فیلسوفان و حکیمان خود نظری بیفکنیم ملاحظه می­کنیم که ملاصدرای شیرازی چکیده و جامع جمیع مولفه­هایی است که در سبک زندگی ایرانی - اسلامی ملاحظه می­شود. حکمت متعالیه ملاصدرا نماد عقلانیت است، چرا که از یکسو نظام سازواری از فلسفه و حکمت اسلامی در سنت ایرانی- اسلامی به دست داده است و عقل و فلسفه و وحی و نقل و علم زمان خود را در کل هماهنگ و سازوار گردآورده آورده و یک کاسه کرده است و هم اینکه تصویر روشنی از شیوه­ زندگی و فهم درستی از باورهای دینی و فلسفی به دست داده است. بنابراین، الگوی ما در طرح برنامه فلسفه و کودک و همچنین طرح طرز نگرش عقلانی به جهانی که در آن به ­سر می­بریم حکمت متعالیه است.

حتی بر این باورم که نه تنها شیوه­ خاص عقلانیت ایرانی- اسلامی را می­ توان بر پایه حکمت متعالیه استوار کرد که حتی فلسفه کودکی و نظریه­های رشد شناختی و اخلاقی کودک را که در برنامه فلسفه برای کودک می­تواند راهنما و راهگشا باشد از این فلسفه به شیوه­های خاصی استنتاج کرد. در گذشته به کسانی که کاری پزشکی می­کردند «حکیم» می­گفتند. برای نمونه، ابن سینا پزشک – فیلسوف بود و بنابراین حکیم بود. در واقع آنان (برخلاف پزشکان امروزی) درمانگرِ تنهای بدن نبودند بلکه روح و فکر بیماران را هم در نظر می­گرفتند و درمان می­کردند. ملاصدرا نیز به حق حکیم نامیده می­شود چرا که او با اتکا به دستگاه فکری و عقلی ساخته و پرداخته خود بیماریهای فکری فیلسوفان اسلامی پیش از خود را به درستی شناسایی کرده و راه درمان آن را نیز نشان داده است. بنابراین نباید از نقش «بنیاد حکمت اسلامی صدرا» غفلت ورزید. این بنیاد با برگزاری نشست­های متفاوت و همچنین انتشار خردنامه صدرا، در همه گیر شدن و پرآوازه شدن هر چه بیشتر این فیلسوف - حکیم در حوزه و دانشگاه نقش اساسی ایفا کرده است. در واقع بنیاد حکمت اسلامی صدرا نهادی علمی و پژوهشی است که در جهت توسعه و پیشبرد فلسفه و حکمت اسلامی با تاکید بر حکمت متعالیه ملاصدرا و تدوین تاریخ فلسفه ایران و جهان و انتشار مجموعه­ آثار ملاصدرا و فلسفه و کودک بومی و انتشار مقالات علمی و پژوهشی کار می­کند. این امر را باید غنیمت شمرد و به فال نیک گرفت.

 

فلسفه به معنایی که عموم مردم می فهمند رشته ای سخت و سنگین و با اصطلاحات خاص خود است، چگونه می‌توان از این علم برای عموم مردم و در سطح پائین استفاده کرد؟ منطق هم علاوه بر سختی و پیچیدگی در تشخیص استدلال درست و کمک و راهنمایی برای بیان استدلال درست مهم است. چگونه می توان از این علم در سطح عمومی و راه صحیح زندگی بهره گرفت؟

فلسفه در آغاز رشته­ای سخت و سنگین و با اصطلاحات خاص نبوده است. فیلسوفان باستان فلسفه را هم از جهت عملی و هم از جهت نظری به کار می­بردند. فلسفه در آغاز در خدمت زندگی عادی و مشکلات فکری و زبانی مردم عادی بود. سقراط فلسفه را از کوچه و بازار آغاز کرد. در حقیقت فلسفه با زندگی و با روش زندگی عجین بود و جنبه انتزاعی نداشت. از زمان افلاطون به بعد فلسفه بیشتر جنبه کلی و اندیشیدن به کلیات و انتزاعیات و مجردات به خود گرفت و از زندگی عادی فاصله گرفت. جنبه عملی خود  را از دست داد و بیشتر جنبه نظرپردازی و آکادمیک به خود گرفت. اساساً لفظ آکادمیک که امروزه به کار می­رود و مثلاً ما می­گوییم علوم آکادمیک خشک و انتزاعی و تخصصی است ناشی از همین طرز تفکر افلاطونی است. آکادمیک از ریشه کلمه­ یونانی «آکادمیا» گرفته شده است. «آکادمیا» در اصل مدرسه­ای بود که افلاطون ساخته بود تا در آن علوم فلسفی انتزاعی را آموزش دهد. امروزه نیز فلسفه­ آکادمیک رابطه­ نزدیکی با زندگی عادی مردم عادی ندارد. فیلسوفان آکادمیک هم اغلب «برج عاج نشین»اند و در شأن خود نمی­بینند که به مسایل پیش پاافتاده زندگی عادی بیندیشند. با این همه فلسفه همچون درمانگری یا فلسفه همچون مشی زندگی – که من تلاش کردم شمه­ای از آن را در این مجال بیان کنم- رویکرد تازه­ای به فلسفه دارد و تلاش می­کند پیوندهای از دست رفته میان فلسفه و زندگی عادی را بازسازی کند.

فلسفه برای کودک نیز در واقع گونه­ای فلسفه­ درمانی یا فلسفه همچون مشی زندگی است. اگر فلسفه را بتوان در پرورش کودکان و نوجوانان به­کار برد و این امر مفید فایده واقع شود پس به طریق اولی در مورد مردمان عادی و حل مشکلات زندگی عادی آنان نیز می­شود به­کاربرد.

 

شما در مورد منطق درمانگری، فلسفه درمانگرانه و فیلسوف ـ درمانگر صحبت کردید. در این مورد نگاه درمانگرایانه به فلسفه توضیح می دهید؟

در نگاه درمانگرایانه به فلسفه، دو دیدگاه عمده وجود دارد. فلسفه همچون روانشناسی می­بایست به حل مشکلات فکری و ذهنی افراد بپردازد. ولی تفاوت بارزی میان روانشناسی و فلسفه وجود دارد و آن این است که روانشناسی با درمان بیماران روحی و ذهنی خاص سر و کار دارد حال آنکه فلسفه همچون درمانگری و مشی زندگی با درمان مشکلات فکری عاقلان و مردمان عادی سر و کار دارد. اگر این دیدگاه به فلسفه را بپذیریم آنگاه همان گونه که در روانشناسی مشاوران و روان­درمانگران وجود دارند، در فلسفه نیز مشاوران فلسفی­ای می­توانند باشند که بتوانند فلسفه را، در تربیت و تعلیم کودکان و نوجوانان و در زندگی عادی مردم به کار برند و بتوانند فلسفه را به کارکرد نخستین آن، که در پیوند با زندگی عادی و مسائل منبعث از آن بوده است بازگردانند.

بدیهی است که کاربرد فلسفه در زندگی عادی به معنای تعلیم نظری مسائل انتزاعی و مجرد و کلی یا به عبارت دیگر اندیشیدن به کلیات نیست بلکه اندیشیدن به مسائل زندگی عادی و هرروزی و سازواری با جهان یا سبک زندگی­ای که ما در آن زندگی می­کنیم با وضوح و تمایز دید است. در این طرز نگرش، مسائل فلسفی، برخلاف مسائل علمی، همیشه نیاز به پاسخ ندارند تا حل شوند بلکه بسیاری از آنها می­بایست منحل شوند تا شخص در شیوه­­ زندگی خاصی که در آن به ­سر می­برد به سازواری و خرسندی و در نهایت به سعادت برسد. هدف از فلسفه همچون مشی زندگی در واقع چیزی جز رسیدن به خوشبختی نیست.  

 

کد خبر 520207

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha