خبرگزاری شبستان: گروه قرآن و معارف: آیت الله محمود تحریری، سال ١٢٩٩ (ه.ش) چشم به جهان گشود و پس از گذراندن دوران دبستان، وارد بازار کار شد و همزمان شب ها به تحصیل علوم دینی اشتغال داشت. وی مقدمات علوم عربی را در مدرسه حاج ابوالفتح تهران به سرپرستی آیت الله سیدمرتضی لنگرودی(ره) گذراند و در همین ایام، تماسی نزدیک با مرحوم شیخ رجب علی خیاط داشت. مرحوم آیت الله تحریری در همین دوران با آیت الله محمدعلی شاه آبادی، استاد مرحومِ امام خمینی، آشنا شد و حدود ده سال در جلسات معارف ایشان شرکت کرد.
وی در زمانی که حکومت پهلوی دست به اشاعه فحشا و منکرات می زد، جوان هایی را تعلیم و تربیت کرد و تحویل جامعه داد که از پاکی و تعهد خاصی برخوردارند و هر یک نیروی مؤثری در زمینه های اداری و فکری و اخلاقی در محیط خود هستند.
آیت الله تحریری(ره)در حوزه علمیه قم از درس بزرگانی چون؛ آیات، سیدحسین بروجردی، امام خمینی، سید محمدتقی خوانساری، سیدصدر الدین صدر، سیدمحمد حجت، سیدمحمدرضاگلپایگانی، سیدشهاب الدین مرعشی نجفی، سیدمحمدحسین طباطبایی و سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی بروجردی استفاده کرد.
وی در میان اساتید برجسته حوزه علمیه، به وارستگی، تواضع و تلاش برای تربیت جوانان مشهور بود. ضمن اینکه شب ها یکی دو ساعت مانده به اذان صبح، مشغول راز و نیاز و تفکر در آیات انفسی بود.
مرحوم آیت الله تحریری، دی ماه ١٣٦٨ پس از تحمل بیماری سخت، جان به جان آفرین تسلیم کرد و حوزه های علمیه، علما، طلاب و مردم متدین تهران و قم را داغدار کرد. پیکر ایشان در حرم حضرت عبدالعظیم و در همسایگی آیت الله محمدعلی شاه آبادی، آرامش ابدی یافت. به منظور شاخت بیشتر آیت الله محمود تحریری(ره)، گفت وگویی با آیت الله محمدباقر تحریری، فرزند ارشد ایشان و استاد خارج حوزه علمیه قم داشتم که در ادامه می خوانید.
تربیت در کنار آیت الله شاه آبادی و رجبعلی خیاط
آیت الله تحریری با بیان اینکه مرحوم آیت الله محمود تحریری، از نوجوانی، عشق خاصی به خداوند داشت، گفت: ایشان در محیطی متدین با حضور شخصیت هایی مانند آیت الله محمدعلی شاه آبادی و شیخ رجبعلی خیاط، پرورش یافت که این عشق، شعله ورتر می شد.
وی افزود: ارتباط با دوستانی مانند آیات، سیدعبدالله جعفری، سعادت پرور و خوشوقت، شوق بندگی را در وجود آیت الله تحریری، بیشتر می کرد.
اشتغال در بازار تهران
استاد خارج حوزه علمیه قم ادامه داد: ایشان با تنبهی متاثر از پدرشان، وارد حوزه علمیه حاج ابوالفتح و آیت الله برهان شد و در بازار تهران، کار نیز می کردند. مرحوم آیت الله تحریری با شوق یادگیری علوم دینی، به حوزه علمیه قم رفتند و هیچ گاه از سیر روحی و معنوی حرکت به سوی خداوند متعال دور نشدند.
رابطه حسنه با آیت الله انصاری همدانی و اسماعیل دولابی
آیت الله تحریری گفت: ایشان ضمن مطالعه و پژوهش مشتاقانه علوم و معارف اسلامی، رابطه ای حسنه با اولیای الهی مانند مرحوم آیت الله محمدجواد انصاری همدانی و حاج اسماعیل دولابی داشتند.
وی افزود: شوق معنوی مرحوم آیت الله تحریری تا وصل شدن به علامه طباطبایی(ره) ادامه داشت و به علامه، سرسپردند و شاگردی کردند و در جلسات خاصی که علمایی مانند آیت الله خوشوقت بودند، شرکت می کردند. آغاز این ارتباط در دهه بیست (ه.ش) بود و پس از هجرت الله تحریری به تهران، نیز تا پایان عمر ادامه داشت.
استاد درس خارج حوزه علمیه خاطرنشان کرد: سیرمعنوی که در عصر اخیر توسط مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی و آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی آغاز شد، توسط علمایی مانند علامه طباطبایی ادامه یافت و آیت الله تحریری(ره) تداوم بخش آن بودند. به طوری که هم سیر معنوی داشتند و درحد توان، عده ای را در آن چارچوب تربیت کردند.
معرفت نفسی که ریشه توحیدی داشت
وی ادامه داد: سیر معنوی ایشان، معرفت نفس بود که ریشه در توحید داشت. البته ایشان حالات معنوی شان را ظاهر نمی کردند. البته سفارشات بزرگان، نشان دهنده وجود این حالت در ایشان بود. برای نمونه علامه طباطبایی به بنده توصیه کردند، با مرحوم آیت الله تحریری، ارتباط معنوی داشته باشم. البته علامه قبل از بنده، تعدادی از هم دوره ای های خود را نیز به ایشان، مراجعت می دادند.
آیت الله تحریری گفت: ایشان با تمام وجود دین و حقانیت آن را باور کردند و اینکه باید احکام دین در جامعه اجرا شود. به همین دلیل، در راستای حرکتِ انقلابی امام خمینی(ره) باوجود کسالتشان قرار گرفتند.
توزیع پنهانِ کشف الاسرار امام خمینی(ره)
وی افزود: مرحوم آیت الله تحریری، در منطقه گمرک، رازی و قزوین که رژیم طاغوت، تعدادی از مراکز فسادش را در آنجا تعبیه کرده بود، «کشف الاسرار» امام را در میان پاکت، به دوستانشان می دادند. و از این طریق نسبت به انقلاب، روشن گری داشتند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: مسجد ایشان، از فعال ترین مساجد انقلابی بود. ضمن اینکه نسبت به تعلیم مسایل نظامی و فرهنگی اهتمام ویژه ای داشتند. بعد از انقلاب نیز، مسجد ایشان، نقش فعالی در راه اندازی کمیته انقلاب داشت.
فعالیت های انقلابی برخاسته از دیانت
وی ادامه داد: اقدامات و فعالیت های انقلابی ایشان، برخاسته از دیانت و تعهدشان نسبت به اجرای احکام الهی در جامعه بود. بنابراین با طنین انداز شدنِ ندای امام(ره)، باوجودِ تعلق خاطر به مسلک عرفانی علامه طباطبایی(ره)، به نهضت انقلابی پیوست.
آیت الله تحریری گفت: نکته قابل تذکر این است که، عرفان مرحوم علامه طباطبایی به هیچ وجه منافاتی با پویش انقلابی ندارد. در واقع، عرفان و انقلابی گری، دو روی یک سکه هستند. به طوری که ایشان، متحمل فعالیت ها و وزنه علمی انقلاب شدند. به همین دلیل مقام معظم رهبری فرمودند: «المیزان» مبنای حکومت اسلامی را پی ریزی کرد و امام (ره)، آن را پیاده کردند.
با تمام وجود در خدمت انقلاب بودند
وی افزود: مرحوم آیت الله تحریری با تمام وجود در خدمت انقلاب و نهضت امام(ره) بودند. تاکید اصلی ایشان بر اخلاص، صفای باطن، صدق و ثبات قدم در مسیر دین و تحصیل علوم بود.
وی ادامه داد: آیت الله تحریری(ره) با برگزاری کلاس های تفسیر، اعتقادات، آموزش احکام و اخلاق به توسعه معارف و دستورات دین، اهتمام داشتند و نکته مرکزی دعوت ایشان، همان دعوت انبیا بود.
آیت الله تحریری گفت: زندگی ایشان، کاملا زاهدانه و در نهایت صبر و استقامت در دعوت مردم و جوانان به دین بود.
قدمی راسخ در توسل به اهل بیت علیهم السلام
وی افزود: ایشان قدمی راسخ در توسل به اهل بیت علیهم السلام داشتند و هر مشکلی را با توسل برطرف می کردند. ضمن اینکه دوستان و شاگردان را به این موضوع توصیه می کردند. زمانی فرمودند: «هرگاه در مسایل علمی، دچار مشکل می شدم، متوسل می شدم و یکدفعه، کتبی مانند «شرح لمعه» برایم آسان می شد».
بهترین حالت من، حالت مرگ بود
استاد درس خارج خاطرنشان کرد: یکی از دوستان، آیت الله تحریری را در چهلمِ درگذشتشان خواب دید و پرسید: چه حالی هنگام مرگ داشتید؟ ایشان فرمودند: «بهترین حالت من، حالت مرگ بود». لازمه رسیدن به چنین حالتی، طی مقدماتی طولانی است. لذا روح تعبد و التزام عمیق ایشان به حقانیت دین موجب شد، عِلمَا و عَمَلا در مسیر تربیت دینی مردم و تبلیغ دستورات الهی قدم بردارند.
وی ادامه داد: آیت الله تحریری، خود را سرسپرده امام خمینی(ره) می دانست. زمانی که رهبر کبیر انقلاب در ابتدای انقلاب در قم حضور داشتند، ایشان به دیدارشان رفتند، عمامه را از سر برداشتند و به امام گفتند، دستتان را بر سرم بکشید و امام چنین کردند.
نظر شما