نمازتان را همیشه اول وقت بخوانید/ از یاد خدا غافل نشوید

خبرگزاری شبستان:ترس دیگر دست و پای کبوتران را نمی‌بست؛آمده بودند تا اثبات کنند به تبعیت از اوامر امام،حق را دلیرانه فریاد می‌زنند؛ ‌آماده شهادت بودند و در وصیتنامه های خود آورده بودند«هیچگاه از یاد خدا غافل نباشید و نمازتان را همیشه اول وقت بخوانید»

خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ بسم رب الشهدا و الصدیقین، امروز برایم سخت است از آنان که ندیده‌ام سخن بگویم از آنان که افتخاری در دل تاریخ هستند.

 

من از شهیدان تصویری می‌دیدم که گاهی از مقابلشان عبور می کردم اما همیشه سؤالی در دلم بود که سیمای ملکوتی چه انسانهایی نمای این میدان شده .... میدان شهدا.

 

آن روزها که صدای الله اکبر با عمق احساسی وصف ناپذیر از سینه مردمانی ستم دیده پایه‌های ظلم را می‌لرزاند، روزهای نزدیک به انفجار نور، شهرمان از شجاعت آلاله‌ها دلگرم بود.

 

آری ترس دیگر دست و پای کبوتران را نمی‌بست آمده بودند اثبات کنند به پشتیبانی از امام خمینی قدس سره، پای در راه نهادن و به تبعیت از اوامر رهبری، حق را دلیرانه فریاد می‌زنند.

 

آن روزها که نبودم امّا حس غریبی مرا به آنها پیوند می‌دهد که آیا می‌توانستند با نشستن در خانه بگویند علیه ظلم ایستاده اند!؟ چهره عیان مبارزاتشان همان تظاهرات‌های مردمی بود و این خیابان ( خیابان شهدای امروز ) آن روز خود را هرگز فراموش نخواهد کرد ...

 

امروز با گذشته ۳۷ سال از پیروزی انقلاب اسلامی اگر سرتا پای وجودمان بلرزد از یاد آوری نام شهیدانی که در راه به ثمر رسیدن انقلاب جان باخته اند، سزاست چرا که ره بی‌انتهای شهادت، مردانی بزرگ می‌طلبد و این عزیزان برای ما مظهر واقعی اخلاص هستند.

 

شهید محمد علی راستگو مقدم

شهید «محمدعلی راستگو مقدم» در سال ۱۳۱۲ در خانواده ای مذهبی و متعهد در بیرجند متولد شد و از کودکی در مغازه کفش دوزی پدرش مشغول به کار شد.

 

وی در اوان جوان سنگینی ظلم وستم شاهی را بر دوش خود و جامعه احساس کرد و در سالهای ۱۳۲۹-۱۳۳۳ برای ملی کردن نفت و خلع ید اجانب از ایران به جریان مبارزۀ ملت ایران پیوست. پس از سقوط دکتر مصدّق، حکومت طاغوت او را به خواف تبعید کرد و یک ماه هم زندانی نمود.

 

پس از آزادی از زندان نیز هرگز مبارزه اش را ترک نکرد و در پنهان به راه خود ادامه داد تا این که نخستین جرقّه‌های انقلاب اسلامی زده شد و فریاد حق طلبی مردم به رهبری امام خمینی ( قدس سره) بالا گرفت. او اولین کسی بود که مغازه اش را بست و دیگر همکاران خود را نیز تشویق به تعطیل بازار کرد.

 

در ۲۸ آبان ماه ۱۳۵۷ مصادف با عید غدیر خم بعد از تظاهرات در حالی که سخت خسته شده بود، دژخیمان سفّاک پهلوی به خانه ی آن بزرگوار ریختند و او را دستگیر کردند و به شهربانی بردند و در آن جا بر اثر ضرب و شتم و شکنجه زیاد او را به شهادت رساندند.

 

او « اولین شهید انقلاب در بیرجند » بود و شهادتش راه را برای ادامه فعّالیت و تظاهرات بیشتر بر ضد شاه هموار کرد. پیکر پاک شهید پس از تشییع در شهرستان بیرجند در  مزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

 

شهید محمدتقی خاکشور

شهید « محمدتقی خاکشور » فرزند علی اکبر در سال ۱۳۳۹در شهر مقدس مشهد دیده به جهان گشود. از آنجا که روز تولدش مصادف با میلاد پربرکت نهمین اختر تابناک امامت و ولایت بود او را محمدتقی نامیدند.

 

هنوز شش ماه از تولدش نگذشته بود که در اثر حادثه ای از ناحیه دست چپ شدیداً مجروح شد تا جایی که پزشکان تصمیم داشتند دستش را قطع کنند اما با توسل به امام رضا (علیه السلام ) بهبود نسبی یافت.

 

او تحصیلاتش را تا سال سوم دبیرستان در اصفهان گذراند. سپس در سال ۱۳۵۷برای ادامه تحصیل به بیرجند مراجعت نمود و به ندای خمینی کبیر (ره) جهت مبارزه با دستگاه ظالم پهلوی لبیک گفت.

 

محمدتقی خاکشور در ۱۰دی ماه سال ۱۳۵۷در حالی که همگام با مردم انقلابی بیرجند در راهپیمایی شرکت کرده بود، به ضرب گلوله مزدوران رژیم پهلوی در سن ۱۸سالگی به درجه رفیع شهادت نایل شد. پیکر پاک شهید بر دوش مردم انقلابی بیرجند تشییع گردید و در مزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

 

شهید علی سندروس
شهید علی سندروس فرزند فرامرز در سال ۱۳۴۳در خانواده ای مذهبی در شهربیرجند متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فعلی سندروس و راهنمایی را در مدرسه فرزان گذراند.

 

تحصیلاتش تا اول نظری در دبیرستان کنونی دکتر چمران ادامه یافت. شهید نوجوانی خوش اخلاق، خنده رو، متدین، با وفا و هوشیار بود. در خانه و مدرسه و اجتماع مورد تشویق و تأیید قرار می‌گرفت و در جلسات دینی و مرثیه خوانی و آموزش قرآن شرکت می‌کرد.

 

علاقه زیادی به پخش عکس و اعلامیه‌های امام و نصب آنها و نوشتن شعارهای ضد رژیم بر دیوارهای شهر داشت. آرزوی کوچکش تحصیل علم و دانش برای خدمتی صادقانه به مردم و آرزوی بزرگش شهادت در راه خدا بود.

 

پس از اين که در ۱۰دی ماه سال ۵۷ يکی از جوانان شهر به نام محمد تقی خاکشور به شهادت رسيد از آن روز به بعد عشق به شهادت در او بيشتر شعله ور شد.

 

وی هميشه می‌گفت:« آيا روزی خواهد رسيد که من هم مثل شهيد خاکشور بالای دستان مردم قرار گيرم! » سرانجام ۵ روز قبل از ورود امام خمینی(ره) به ايران در ۷بهمن ماه ۱۳۵۷مصادف با ۲۸ماه صفر در ميدان شهدا و مقابل ژاندارمری بيرجند توسط سرسپردگان رژيم منحوس پهلوی درخون گرم خود غلتيد و به شهادت رسيد. پیکر پاک شهید طی مراسمی با شکوه بر دوش مردم انقلابی در گلزار شماره یک شهرستان بيرجند به خاک سپرده شد.

 

فرازی از وصیتنامه شهید سندروس؛ «هیچگاه از یاد خدا غافل نباشید و نمازتان را همیشه اول وقت بخوانید»

 

شهید محمود سورگی

شهید «محمود سورگی» فرزند رحیم در  سال ۱۳۴۰در روستای «سورگ» از توابع شهرستان بیرجند در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. بعد از چندی به کانون تربیت دوم پای نهاد و تا سال پنجم ابتدایی درس خواند ولی به علت گرفتاریهای فراوان علی رغم میل باطنی ترک تحصیل نمود و به قالیبافی مشغول شد.

 

شهید سورگی قبل از پیروزی انقلاب همراه دوستانش نقش مؤثری در مبارزه علیه رژیم ایفا نمود و در تظاهرات و راهپیمایی‌های مردمی آن دوران حضوری فعال داشت.

 
خوش رویی، احترام به پدر و مادر، خواندن مستمر قرآن و عشق و علاقه ی زیاد به اهل بیت (علیه السلام) از ویژگیهای بارز این شهید بزرگوار بود. سرانجام در تاریخ هفدهم بهمن ماه سال ۱۳۵۷( در تظاهرات گسترده مردم مقابل ژاندارمری بیرجند ) هنگامی که همراه مردم بیرجند از میدان ابوذر به سمت میدان شهدا در حرکت بود و شعار انقلابی می‌داد توسط مزدوران رژیم پهلوی هدف گلوله ی مستقیم قرار گرفت و در سن ۱۷سالگی به فیض شهادت نایل آمد. پیکر پاک شهید بر دوش مردم حزب الله شهرستان بیرجند تشییع گردید و در زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

شهید محمود میری
شهید محمود میری فرزند اسدالله در سال ۱۳۱۲ در روستای خونیک از توابع شهرستان بیرجند به دنیا آمد. پنج بهار از زندگیش نگذشته بود که پدرش را از دست داد. با فوت پدر همراه مادر و دیگر اعضای خانواده اش راهی بیرجند شد و چند سالی برای گذراندن زندگی به کار کفاشی مشغول شد.

 

علاقه ی او به مسایل دینی از ۱۵سالگی آغاز شد. در مجالس مذهبی که در سالن مصلّی نزدیک محل کارش برگزار می‌شد حضوری فعّال داشت.

 

پس از خریدن مغازه کفاشی شغلش را به خوار بار فروشی تغییر داد. در زندگی سراسر افتخارش به دنیای مادی هیچ نمی‌اندیشید. نماز و روزه را بر هر کاری مقدم می‌شمرد. سهم امام را سالیانه می‌پرداخت. با روحیه ای شاد با مشتری‌ها برخورد می‌نمود طوری که آنان پیوسته تحت تأثیر اخلاق نیک وی قرار گرفته و با او به داد وستد می پرداختند.

 

با اوج گیری انقلاب فعّالانه در تمام راهپیمایی‌هایی که بر ضد رژیم ستمشاهی پهلوی انجام می‌گرفت شرکت می‌نمود. در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۷عده ای انسان اجیر شده چماق‌دار رژیم منحوس پهلوی جهت سرکوب امت بپا خاسته بیرجند وارد این شهر شدند و به غارت و چپاول اموال مردم و ضرب وشتم آنها پرداختند.

 

مزدوران شاه از او که در حال تخلیه بار ماشین پرتغال بود خواستند جاوید شاه سر دهد ولی او که عاشق رهبری بود با صدایی بلند گفت: « درود بر خمینی مرگ بر شاه » که در این لحظه عمّال چماق به دست به سرش می‌ریزند و نامبرده براثر ضربه ی مغزی بیهوش می‌افتد و اموال مغازه اش به غارت می‌رود.

 

وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند و در بیمارستان به مدت ۴۸ ساعت در بیهوشی به سر می‌برد و به مدت یک هفته تحت مداوا قرار می‌گیرد. او که براثر ضربه مغزی که به سرش فرود آمده بود همیشه از درد می‌نالید و بالاخره درد سرش اوج گرفت و در خانه بستری شد به طوری که قادر به انجام هیچ کاری نبود.

 

پس از چندی وی را برای معالجه به مشهد بردند و در روز دوم اقامت به زیارت ثامن الائمّه رفت و در آنجا گریه زیادی نمود و از امام رضا خداحافظی کرد و اظهارمی‌نمود که بار آخر است که زائر تربت امام هشتم علیه السلام هستم. شب هنگام حالش منقلب گشت و لذا او را نزد پزشک بردند ولی دیگر کار از کار گذشته بود. روح او از کالبد تن به سوی معشوق پر کشیده بود.

 

 پیکر پاکش پس از طواف در حرم مطهر امام هشتم علیه السلام به بیرجند انتقال داده شد و صبح روز جمعه  ۱۲ اسفند ماه ۱۳۶۲ تشییع و به آغوش خاک سپرده شد.

 

شهید پرویز حسینی

شهید پرویز حسینی فرزند ابوالقاسم در سال ۱۳۲۴متولد شد. وی مردی فداکار و مؤمن و انقلابی بود. زندگی را با سختی، کار و کوشش می گذرانید. نیکوکاری و خوش اخلاقی او زبانزد دوستان و آشنایان بود.

 

سواد خواندن و نوشتن نداشت ولی به خاطر علاقه به ائمه اطهار علیهم السّلام و مسایل دینی اشعاری از حفظ داشت و مرثیه خوانی می کرد. در زمان حکومت پهلوی که هیچ کس جرأت اظهار عقیده نداشت با شجاعت عکس امام را جلوی موتور سیکلت خود نصب می‌کرد.

 

 شهید حسینی با آغاز انقلاب از محل زندگی خود «کلاته ملا» به درخش و بیرجند آمد تا در تظاهرات مردمی علیه رژیم  ستمکار شاه شرکت کند.

 

در تاریخ ۵ بهمن ماه ۱۳۵۷ که اعتراضات مردمی به اوج خود رسیده بود در مسیر جادۀ درخش، بیرجند به اوباش طرفدار شاه برخورد می کند آنها که تعدادشان زیاد بود از کمپرسی پیاده می شوند جلوی شهید را می‌گیرند و از او می‌خواهند که مرگ بر خمینی بگوید اما شهید با شجاعت می‌گوید «مرگ بر شاه»، یکی از اراذل چماق به دست، پیچ گوشتی را در گوش پرویز حسینی می‌کوبد و آن سید بزرگوار را به شهادت می‌رساند. پیکر پاک شهید را پس از تشییع در مزار شهدای بیرجند به خاک سپردند.

 

شهید غلامحسین محب راد

شهید غلامحسین محب راد در سال ۱۳۲۷ در شهرستان فردوس متولد گردید او انسانی زحمتکش و پرتلاش بود و توانست ضمن کار، به اخذ مدرک دیپلم  نایل آید. وی پس از ازدواج جهت کسب مخارج زندگی به مشهد و سپس به گرگان مهاجرت نمود و در آن شهر توانست به  کمک افراد خیر برای خود مغازه ای تشکیل دهد .

 

در ایام انقلاب ساکن گرگان بود و همانند اکثر مردم مستضعف کشورمان در راهپیمایی‌ها علیه رژیم شرکت فعال داشت و سرانجام در روز ۹بهمن ماه ۱۳۵۷پس از اینکه غسل شهادت نمود، لباسهای تمیزی پوشید و در راهپیمایی شرکت کرد .

 

شهید محب راد هنگام سرنگونی مجسمه کثیف شاه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از ۹روز بستری در بیمارستان به لقاء الله پیوست.

 

شهید داود مومنی

شهید داوود مؤمنی یکی دیگر از شهدای انقلابی استان خراسان جنوبی است که در شهرستان فردوس متولد شد. وی که در تظاهرات بر علیه رژیم و کمک به مجروحین در تهران شرکت می کرد در بهمن ماه ۵۷ بر اثر تیر که از هوا به تظاهرکنندگان شد مجروح شد و  به بیمارستان هزار تخت خوابه تهران منتقل شد که در آنجا به شهادت رسید.

 

 

 

 

کد خبر 519566

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha