«پدر،عشق وپسر» کتابی با مجالس گوناگون ورنگ  و بوی عاشورایی

خبرگزاری شبستان: سید مهدی شجاعی را باید نویسنده ای موفق در نوشتن آثار مذهبی دانست. او درآثارش با دخیل کردن زبان عاطفی توانسته موفقیت قابل قبولی به دست آورد. این مسئله به ویژه در داستان« پدر،عشق و پسر» به چشم می خورد.

خبرگزاری شبستان: «انگار چنین مقدر شده است که من هر روز مقابل تو بنشینم و بخشی از آن حکایت جانسوز را برای خودم تداعی و برای تو روایت کنم. تدبیر من از ابتدا این بود، اما اگر تقدیر خداوند همراهی نمی کرد به یقین چنین چیزی ممکن نمی شد.

 

جراحت، جای جای بدنم را شکافته بود و خون از تمامی جوارحم فرو می چکید. من دوام آوردنی نبودم. من زنده ماندنی نبودم . و اگر نبود تقدیر چشمگیر خداوند، من بازگشتنی و به اینجا رسیدنی نبودم.

 

در تمام طول راه که با خودم و آن عزیز یگانه واگویه می کردم، می گفتم انگار من مانده ام که روایت کنم تو را! و همچنان بر این گمانم که این است رمز ماندن من در پی آن توفان آشوب و فتنه و بلا.

بنشین لیلا ! این طور با چشم های غم گرفته و اشکبار، به من خیره نشو. من آتش این دل سوخته را؛ این نگاه غمزده را بیش از این تحمل نمی توانم کرد. هر چند تو هر روز بر زخمهای من مرهمی تازه گذاشتی و من هر روز بر جگر دندان گزیده ی تو جراحت تازه ای نشاندم ، اما کیست که بتواند این همه غم را در نگاه یک زن ببیند و تاب بیاورد؟!»

 آنچه روایت شد بخشی از داستان«پدر،عشق و پسر»اثری از سید مهدی شجاعی است. کتابی که حتی قبل از انتشار هم توفیق مطالعه اش را داشتم، زاویه دید نویسنده در این اثرشاعرانه زیبا و دوست داشتنی است. راوی این داستان «عقاب» اسب حضرت علی اکبر است که «لیلی بنت ابی‌مرّه» مادر حضرت علی اکبرماجرای کربلا را از درون اشک چشمان این اسب میبیند و اسب با نگاهش با او سخن می گوید.

فصول کتاب با عنوان «مجلس»نامگذاری شده و داستان متشکل از ده مجلس است که در هرمجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر(ع) را روایت می‌کند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد و در انتهای هر مجلس به گونه‌ای به واقعه‌ی کربلا مربوط و منتسب می‌شود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ می‌کند.

داستان از چگونگی رسیدن عقاب به حضرت علی‌اکبر شروع می‌شود ومجلس دوم تصویری از ولادت آن حضرت ارائه می‌دهد.مجالس بعدی به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس، صحنه‌های پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و ... در انتهای کتاب، منابعی که نکات تاریخی از آنها استخراج و در متن داستان پرورانده شده، آمده است.

قلم توانای نویسنده در شرح داستان و زاویه دید احساسی و باریک بینانه خود تاثیر بسیاری در جذب مخاطب دارد و اثر را از یک کار معمولی به کاری جذاب ،خواندنی و ماندنی تبدیل کرده است.

بخشی  دیگر از کتاب «پدر عشق پسر»را مرور می کنیم:

 «و... اما حسین (ع)، نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبتر‌هایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد. چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند»

چه خوب شد که نبودی لیلا!

کدام جان می‌توانست در مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ تو می‌خواستی کربلا باشی که چه کنی؟ که برای علی اکبر (ع) مادری کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که سینه بکوبی؟ که صورت بخراشی؟ که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟ که قدم‌هایش را به اشک چشم بشویی؟

یادت هست لیلا! یکی از این شب‌ها را که گفتم: «به گمانم امام، دل از علی اکبر (ع) نکنده بود.» به دیگران می‌گفت دل بکنید و ر‌هایش کنید اما هنوز خودش دل نکنده بود! اگر علی اکبر (ع) این همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علی اکبر (ع) به قاعده دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود. پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟! نمی‌شود. و این بود که نمی‌شد. و... حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند.»

 نشر نیستان کتاب «پدر،عشق وپسر»منتشر کرده است.

کد خبر 518751

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha