خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "تمام اعمال ما، چه خوب و چه بد، براساس آن نگارش ذهنی که آن هم براساس آن نگرش است، میباشد. یعنی اینطور نیست که ما عملی را انجام بدهیم و شما تصوّر کنید این عمل، همینطوری صورت گرفته است. ما هیچ عملی را نداریم، بگوییم: همینطوری اتّفاق افتاد. همه اینها براساس آن نگرش ذهنی ماست، چه خوبش و چه نعوذبالله بدش. هر کدام از اینها رخ بدهد، همه اینها براساس آن نگرش ماست، یاد، ذکر.وقتی انسان یک لحظه یاد خدا نبود، فردای قیامت به واسطه آن لحظه، حسرت میخورد. پس این که جلسات متعدّدی است که در بحث خطورات توقّف کردیم، به این خاطر است که همه اعمال ما از این ذهن و خطورات سرچشمه میگیرد، لذا اگر اینجا را درست کنیم، حسرت نمیخوریم. امّا اگر درست نشود، ولو یک لحظه، براساس آن در آنجا حسرت خواهیم خورد. " آیت الله روح الله قرهی، معلم اخلاق در سیصد و سی و چهارمین جلسه درس اخلاق خود که چهارشنبه 30 دی ماه در در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد به تبیین و تشریح ابعاد و وجوه مختلف خطورات و مراقبه پرداخت. آنچه در ادامه می آید بخش اول این بیانات است که در ادامه می آید.
رابطه یاد و ذکر و خطورات چیست؟
خطورات نفسانی و شیطانی که در مقابل خطورات ملکی و ربّانی هستند، هر دو از یاد و ذکر برمیآیند. یا ذکر و یاد، یاد خدا خواهد بود که طبعاً خطورات ملکی و ربّانی میشود. یا ذکر و یاد انسان، یاد شیطان و جلوات دنیا خواهد بود که این جلوات دنیا، خطورات را ملکی نخواهد کرد و خطورات نفسانی خواهد بود و نهایتاً انسان به دام شیطان میافتد و شیطان بر او غلبه کرده و خطوراتش، شیطانی میشود.
خطورات جلوتر می نویسد تا انسان وادار به عمل شود
پس همه اینها از یاد و ذکر است. لذا در روایات شریفه خیلی راجع به این یاد، به نام ذکر صحبت شده است. نوع نگارش ذهنی انسان، از این ذکر و یاد رقم میخورد. خطورات میخواهد این را بگوید که اگر اینطور شود، اینطور میشود؛ اگر این شود، این میشود و ... . یعنی جلوتر مینویسد تا انسان را وادار به آن عمل کند.
نوع نگارش ذهنی که از نگرش ذهنی انسان به وجود میآید که آن، یاد است، عامل میشود که یا انسان، الهی شود و یا نعوذبالله شیطانی. یعنی ملکی هم نهایتاً انسان را به الهی میرساند و نفسانی هم انسان را شیطانی میکند. یعنی خودش ابزار شیطان و نعوذبالله شیطان میشود. پس هر دو در یک جا ختم میشوند، یکی الهی میشود و یکی، شیطانی. تقابل حقّ و باطل. تقابل شیطان با اله. این نکته بسیار مهمّی است که باید انسان در آن، تأمّل کند.
عاقبت یک لحظه غفلت از یاد خدا
لذا اولیاء خدا یاد دادهاند که در این نوع مطالب، انسان اگر میخواهد غافل نشود، دائم به یاد خدا باشد. در این دنیا هم معلوم نمیکند، چون همانطور که در جلسه گذشته بیان کردیم، دنیا عنوان مزرعه است، «الدنیا مزرعة الأخرة». لذا در اینجا خیلی نمود پیدا نمیکند، البته اینطور هم نیست که اصلاً نمود پیدا نکند، إلّا اهل تقوا که در مقام تقوا به أتقی رسیدهاند که در جلسه گذشته هم بیان کردم: أتقی، حتّی آخر دنیا را هم میدانند و این بلاشک است. وقتی در تقوا رشد کردند و بالا و بالا رفتند و تالی تلو معصوم و أتقی شدند، میدانند، «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً». آنهایی میدانند که در مقام رضا قرار میگیرند و بعد از مقام رضا، شاکر میشوند، «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور».
حسرت های انسان در روز قیامت از زبان رسول الله (ص)
امّا قاعده این است که همان آنها هم میدانند که همه چیز در آخرت است، لذا برای این که حسرت نخورند، بیشتر تلاش میکنند. این روایت شریفه را دقّت بفرمایید، پیغمبر اکرم محمّد مصطفی(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) میفرمایند: «ما مِن ساعةٍ تَمُرُّ بابنِ آدَمَ لَم يَذكُرِ اللّه َ فيها إلاّ حَسِرَ علَيها يَومَ القيامَةِ»، هر لحظهای که بر فرزند آدم، بر این انسان میگذرد (وقتی با الفاظی مانند ابن آدم خطاب میکنند، همه را شامل شود، لذا اتّفاقاً اولیاء خدا بیشتر مراقبت میکنند و اینها فقهای حقیقی هستند که روایتش را بیان خواهم کرد) و او به یاد خدا نباشد (مثلاً فکرش به سمت دنیا رفت و خدایی نبود)، فردای قیامت به واسطه آن لحظه، حسرت میخورد.
اگر دنیا برای خدا باشد دنیا خدایی می شود
البته این را هم بدانید که اگر دنیا برای خدا باشد، آن هم خدایی میشود، «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار»، یعنی حتّی اگر اخذ همسر برای خدا باشد، این فکر، خدایی میشود. حبّ به فرزند اگر خدایی میشود، این عمل هم خدایی است. سرکار رفتن و درس خواندن اگر به این نیّت باشد که خدایا! چون تو گفتی: از تو حرکت، از من برکت، یا چون خودت به لسان نبیّ خود فرمودی: «أبغض النّاس عنداللّه بطّال النّهار و جیفة اللّیل»، مبغوضترین انسانها نزد خدا، کسی است که روزش به بطالت بگذرد و شب هم مانند مردار بخوابد. پس من برای همین که جیفه نباشم، در دل شب قیام میکنم، نه برای اجر آنچنانی. برای همین است که سرکار میروم و درس میخوانم که بطّال نباشم. امر توست که فرمودی: من بدم میآید، نه تنها بدم میآید، بغض دارم، نه تنها بغض دارم، بلکه مبغوضترین فرد نزد من چنین کسی است.
اگر انسان با این دید به این روایات نگاه کند، بگوید: من دارم سرکار میروم، چون به این روایت برخورد کردم و اگر روزم به بطالت بگذرد، بیچاره هستم. یک مسئله از احکام یاد بگیرم، تا روزم به بطالت نگذرد. یک روایت جدید یاد بگیرم، تا روزم به بطالت نگذرد. در مباحث علمی بیشتر جلو بروم، تا روزم به بطالت نگذرد. این نگرش که میگوییم، همین است که انسان براساس این نگرش، در ذهنش نگارش میکند و حالا براساس آن تفکّر جلو میرود و عمل میکند.
اعمال ما بر اساس نگارش ذهنی است
تمام اعمال ما، چه خوب و چه بد، براساس آن نگارش ذهنی که آن هم براساس آن نگرش است، میباشد. یعنی اینطور نیست که ما عملی را انجام بدهیم و شما تصوّر کنید این عمل، همینطوری صورت گرفته است. ما هیچ عملی را نداریم، بگوییم: همینطوری اتّفاق افتاد. همه اینها براساس آن نگرش ذهنی ماست، چه خوبش و چه نعوذبالله بدش. هر کدام از اینها رخ بدهد، همه اینها براساس آن نگرش ماست، یاد، ذکر.
وقتی انسان یک لحظه یاد خدا نبود، فردای قیامت به واسطه آن لحظه، حسرت میخورد. اگر کارها برای خدا باشد، ایرادی ندارد. افراد که خدایی هستند، به صورت ظاهر همان کارهایی را میکنند که ما هم میکنیم، آنها صبح به سرکارشان میروند، یکی تدریس دارد، یکی بقّالی دارد، یکی کار دیگری دارد و مشغول است. امّا با این نگرش کار میکنند که برای خداست. امّا طبق این روایت، اگر یک لحظه از دنیا را به یاد خدا نباشیم («ساعة» را لحظه هم تعبیر کردند)، در قیامت حسرت آن را خواهیم خورد، «ما مِن ساعةٍ تَمُرُّ بابنِ آدَمَ لَم يَذكُرِ اللّه َ فيها إلاّ حَسِرَ علَيها يَومَ القيامَةِ».
پس این که جلسات متعدّدی است که در بحث خطورات توقّف کردیم، به این خاطر است که همه اعمال ما از این ذهن و خطورات سرچشمه میگیرد، لذا اگر اینجا را درست کنیم، حسرت نمیخوریم. امّا اگر درست نشود، ولو یک لحظه، براساس آن در آنجا حسرت خواهیم خورد.
گاهی حسرت ها به خاطر یک لحظه غفلت است
لذا ابن آدم بیان کرد که مؤمنین را هم شامل شود؛ یعنی مؤمن! تو هم تصوّر نکن که اگر فقط یک لحظه غافل باشی، چیزی نمیشود؛ آنجا میفهمی که برای همان یک لحظه چه حسرتی خواهی خورد که چرا غافل بودم و چرا حواسم نبود؟! چرا موقعی که گفتند: صلوات بر محمّد و آل محمّد، من فراموش کردم و حواسم نبود صلوات بفرستم. چرا به ختم هم رفتم، حتّی یک فاتحه نخواندم. گاهی برخی اینطور هستند، ختم میروند، امّا یک فاتحه هم نمیخواند، فقط برای این که حالا همسایه است، رفیق است، دوست است، فامیل است، میرود؛ به تعبیری جبراً است. امّا از این باب نمیرود که من باید عبرت بگیرم، «فاعتبروا یا أولی ألابصار». لذا یادش هم میرود که فاتحه بخواند.
پس همه براساس آن نگرش است، برای چه رفتی؟ وقتی انسان با آن نگرش برود، یادش هم میماند. امّا اگر به این خاطر میروم که دوستم است که خوب هم هست و یکی از مواردی حائز اهمیّت تسّلا دادن به دیگران است، امّا باید گفت: چون خود خدا گفته که مؤمنان با هم برادر هستند «إنّما المؤمنون إخوة»، میروم. چون برادر دینیام است و میخواهم به او تسّلا بدهم. لذا اگر با این نیّت برود، مهم است. مثلاً در مجلس شادی کسی شرکت کند تا در شادی برادر دینیاش به شرط این که حرام نباشد، شریک باشد. در این صورت عروسی دارد میرود، امّا این، عبادت است. نگرشها اینطور اثرگذار است.
نظر شما