خبرگزاری شبستان - گروه قرآن و معارف: "این جا سؤال مهمی به لحاظ دینی و فلسفی مطرح می شود و آن این است که آیا علم منشأ عمل است و اگر یک وقت می بینیم که علم ها منشأ عمل نمی شود، این چالش و مشکل از کجا می آید؟آیا باید توقع و انتظار داشته باشیم هر کسی به چیزی علم پیدا کرد آثار این دانش در او ظاهر شود؟ به نظر می رسد اگر علم بخواهد ضامن خوبی برای عمل گرایی باشد نیاز به یک سری کاتالیزورها و مؤیدها و قوام دهنده هایی دارد. ما در مراجعه به فرهنگ دینی احساس می کنیم که این علم زمانی می تواند ضامن عمل باشد که با تعمیق در وجود انسان به باور و ایمان تبدیل شده باشد. به عبارت دیگر اگر علم در سایه تفکر عمیق و ورع و پرهیز و تقوا قرار بگیرد به مرور تبدیل به باور درونی تری به نام ایمان می شود آن وقت این ایمان می تواند ضمانتی برای عمل گرایی در وجود انسان باشد. شما وقتی نگاه می کنید می بینید در قرآن هم همواره یک همجواری و همبستگی میان ایمان و عمل صالح دیده می شود اما شما نمی بینید که این همجواری و همبستگی میان علم و عمل دیده شود. می فرماید: وَالْعَصْرِإِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. در این آیه قرآن به صراحت انسان را اهل زیانکاری می داند مگر این که خصوصیتی در او شکل گرفته باشد. این که او بتواند به یک همجواری به نام ایمان و عمل برسد. یعنی اگر انسان بتواند به واسطه پرهیز و تقوا علم را در درون خود به ایمان بدل کند در آن صورت این ایمان در رفتارهای او هم دیده خواهد شد. البته علم در کوتاه مدت می تواند منشأ نوعی از اعمال و رفتارها باشد اما در درازمدت نیاز داریم که این آگاهی آن قدر عمیق باشد و تمام ساحت های وجودی انسان را در بر بگیرد که یک حالت استمرار و دایمی در پیوند بین علم و عمل به وجود بیاید."
بخش اول گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین مجید معارف، کارشناس قرآن وحدیث را درباره چگونگی دستیابی به تناسب عمل و قول یا رفع شکاف میان گفتار و رفتار را می خوانید.
امروز در آشفتگی و روزمرگی زندگی ما که گاهی پنهان و آشکار به مظاهر تفکرات سکولار آلوده شده، نوعی ناسازگاری میان "فعل" و "گفتار" دیده می شود. ما مطابق با آموزه های قرآنی از این ناسازگاری نهی شده ایم. همچنان که آیه شریفه می فرماید "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ / ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی را می گویید در حالی که به آن گفته عمل نمی کنید. "سوال بنده از جنابعالی مشخصا در این حوزه است که چه کنیم این ناسازگاری و ناهمواری میان آنچه می گوییم و آنچه به آن عمل می کنیم در ما کم رنگ شود و بتوانیم به یک هم آوایی در این زمینه دست پیدا کنیم؟
در پاسخ به این سؤال که درباره تناسب میان رفتار و گفتار مطرح کردید، اجازه بدهید اول به این موضوع اشاره ای داشته باشیم که ظاهرا گفتار از علم برمی خیزد. ما عموما در ارتباط هایمان و در برخورد با مخاطبان، مسایل و موضوعاتی را بیان می کنیم که به آن ها علم، آگاهی و اشراف داریم. اما رفتار در حقیقت بازتاب بیرونی دانش و اطلاعات و علم ماست. پس در آنچه که ما به آن علم پیدا می کنیم، این آگاهی در رفتار بیرونی ما هم خود را نشان می دهد. اما آنچه ایده ال است و نشان دهنده صداقت درونی انسان می تواند باشد و در روایات هم بر آن به عنوان "علم واقعی" تصریح شده این است که تطابق علم و عمل در وجود انسان محقق شود. به این معنا که کسی صاحب دانش و علم حقیقی است که علم و عمل او با هم منافاتی نداشته باشد. قرآن کریم در آیه شریفه "إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ" به روشنی بر این موضوع صحه می گذارد که حقیقت علم در پروای الهی است و کسانی می توانند به جوهر و حقیقت علم یعنی همان توازن میان علم و عمل برسند که پروای الهی داشته و اهل خشیت و خضوع باشند. علی علیه السلام در تفسیر و شرح این آیه می فرمایند که علما کسانی هستند که قول شان، فعل شان را تصدیق و تأیید می کند و فعل شان نیز مطابق با قول شان است. این افراد مظهر علمای واقعی هستند، چون بین فعل و قول شان پارگی و گسستی دیده نمی شود.
سعدی علیه الرحمه با الهام از این حدیث و احادیثی از این دست می گوید: "از من بگوی عالم تفسیرگوی را /گر در عمل نکوشی نادان مفسری / بار درخت علم ندانم مگر عمل / با علم اگر عمل نکنی شاخ بیبری / علم آدمیت است و جوانمردی و ادب / ورنی ددی، به صورت انسان مصوری / از صد یکی به جای نیاورده شرط علم / وز حب جاه در طلب علم دیگری / هر علم را که کار نبندی چه فایده / چشم از برای آن بود آخر که بنگری. "
در واقع سعدی در این ابیات می گوید که هر کدام ما وقتی ادعایی را در گفتار خود به عنوان یک آگاهی و معرفت مطرح می کنیم باید ببینیم که آیا این معرفت در ما میوه و ثمری داده است؟
بله، البته این جا سؤال مهمی به لحاظ دینی و فلسفی مطرح می شود و آن این است که آیا علم منشأ عمل است و اگر یک وقت می بینیم که علم ها منشأ عمل نمی شود، این چالش و مشکل از کجا می آید؟ همچنان که شما هم در ابتدای گفتگو اشاره کردید، این چالش یکی از مهم ترین مشکلاتی است که در سطح مدیران و عامه مردم ممکن است دیده شود. پرسش روشن است: آیا علم همواره منشأ عمل است؟ آیا باید توقع و انتظار داشته باشیم هر کسی به چیزی علم پیدا کرد آثار این دانش در او ظاهر شود؟ مثال رایجی را در این باره می زنم. امروز همه ما می دانیم که سیگار برای سلامتی انسان مضر است. ممکن است آگاهی ما در این باره در سطوح مختلف باشد یعنی کسی بسیار عمیق تر و با جزئیات بیشتری در جریان این مضرات باشد و کسی هم باشد که دانش او دراین باره عمیق نباشد اما همه ما در این باره اتفاق نظر داریم و به عنوان یک آگاهی این حقیقت را کسب کرده ایم که مصرف سیگار سلامتی ما را به مخاطره می اندازد.این علم و دانش است اما آیا تمام کسانی که به این مضرات، علم و آگاهی دارند از کشیدن سیگار اجتناب می کنند؟ آیا کسانی که سیگار می کشند دانش ضرر داشتن سیگار به آن ها نرسیده است؟ این جاست که باید گفت به نظر می رسد اگر علم بخواهد ضامن خوبی برای عمل گرایی باشد نیاز به یک سری کاتالیزورها و مؤیدها و قوام دهنده هایی دارد.
این مؤیدها و تثبیت کننده ها چه هستند؟
ما در مراجعه به فرهنگ دینی احساس می کنیم که این علم زمانی می تواند ضامت عمل باشد که با تعمیق در وجود انسان به باور و ایمان تبدیل شده باشد. به عبارت دیگر اگر علم در سایه تفکر عمیق و ورع و پرهیز و تقوا قرار بگیرد به مرور تبدیل به باور درونی تری به نام ایمان می شود آن وقت این ایمان می تواند ضمانتی برای عمل گرایی در وجود انسان باشد. شما وقتی نگاه می کنید می بینید در قرآن هم همواره یک همجواری و همبستگی میان ایمان و عمل صالح دیده می شود اما شما نمی بینید که این همجواری و همبستگی میان علم و عمل دیده شود. می فرماید: وَالْعَصْرِإِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. در این آیه قرآن به صراحت انسان را اهل زیانکاری می داند مگر این که خصوصیتی در او شکل گرفته باشد. این که او بتواند به یک همجواری به نام ایمان و عمل برسد. یعنی اگر انسان بتواند به واسطه پرهیز و تقوا علم را در درون خود به ایمان بدل کند در آن صورت این ایمان در رفتارهای او هم دیده خواهد شد. البته علم در کوتاه مدت می تواند منشأ نوعی از اعمال و رفتارها باشد اما در درازمدت نیاز داریم که این آگاهی آن قدر عمیق باشد و تمام ساحت های وجودی انسان را در بر بگیرد که یک حالت استمرار و دایمی در پیوند بین علم و عمل به وجود بیاید.
نظر شما