مطالعات تمدنی درباره مهدویت/ ویژگی های رویکرد تمدنی

خبرگزاری شبستان: در رویکرد تمدنی نگاه انسان دگرگون می‌شود؛ مسائل غیرضروری حذف می‌گردد و فرهنگ و نگاه فرهنگی نیز ناظر به تمدن می‌شود. . . حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) یک حکومت کلان تاریخی در مقیاس جهانی است.

به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از ستاد خبری نخستین هفته علمی تمدن نوین اسلامی، مطالعات تمدنی این گونه است که یک بار موضوع مورد بحث‌ را با متدلوژی درون یک دیسیپلین از دیسیپلین‌های موجود مورد مطالعه قرار می‌دهیم، در آن دیسیپلین و یا رشته علمی تلاش می‌کنیم با متدولوژی تمدنی موضوع را به تحلیل بنشینیم. مثلاً فرض کنید که موضوعی مانند مهدویت یا موضوع خردتر از موضوع مهدویت مثلاً حکومت جهانی را درون دیسیپلین علوم سیاسی، مورد تحلیل قرار می‌دهیم.

نوع دومی هم وجود دارد که رویکردهای تمدنی را به دیسیپلین‌ها منحصر نکنیم. اساساً نباید مطالعات تمدنی ما دیسیپلینی باشد. روش و رویکرد اساسی ما به حیات به طور کلی اعم از رشته‌های علمی و غیر رشته‌های علمی باید رویکرد تمدنی باشد. این یک پدیده جدید، متفاوت و نادر در کشور ماست. چه فرقی می‌کند که درون متدولوژی یک دیسیپلین نگاه تمدنی داشته باشیم یا درون چرخه حیاتمان نگاه تمدنی داشته باشیم و به موضوعی مثل مهدویت نظر بیفکنیم؟

 

سه روش مطالعه تمدن ها

تمدن‌ها را به چند صورت می‌توانیم مطالعه کنیم؛ گاهی اوقات تمدن محقق شده را مطالعه می‌کنیم. مثلاً فرض کنید می‌خواهیم تمدن سومریان یا تمدن آشوریان را مورد مطالعه قرار دهیم. تمدنی که از قبل محقق شده و ما الآن می‌خواهیم داده‌ها، مؤلفه‌ها، ارکان، اجزا، عناصر، دوره‌های تاریخی‌، نقاط عطف و اوج و فرودش را مورد مطالعه قرار دهیم.

گاهی تمدنی را مورد مطالعه قرار می‌دهیم که هنوز محقق نشده، فقط احتمالاً موادش را در اختیار داریم، یا موادش را در اختیار نداریم، نقشه‌اش را در اختیار داریم. مثلاً فرض کنید در مورد تمدن جهانی اسلام یعنی حکومت حضرت مهدی(ع)، نه نقشه‌اش را به صورت تام داریم، و نه موادش را به تمامه داریم. اما گویا به ترکیبی از مواد و نقشه رسیده‌ایم. به عبارت دیگر، ما به میزانی که مواد و عناصر آن حکومت را شناسایی می‌کنیم، پازل نقشه‌مان را کامل می‌کنیم. این دو نوع مطالعه با یک‌دیگر متفاوت است.

نوع سومی هم می‌توان تصور کرد. یک تمدن مثل تمدن امروز غرب، تمدنی که در حال شدن است؛ تمدنی که نه به تمامی محقق شده است و نه تمام شده و نه به اصطلاح تازه می‌خواهد آغاز شود. یک تمدنی که از قبل شروع شده و در عصر ما هم‌چنان ادامه پیدا می‌کند. حالا یا با نشاط، آن‌چنان که غرب در قرن‌های ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ داشت، یا در شرایط زوال و انحطاط، آن‌چنان که غرب امروزی در قرن۲۰ و ۲۱ این شرایط را تجربه می‌کند.

وقتی در حوزه مسایل اسلامی می‌خواهیم تمدن‌شناسی کنیم، تقریباً دو نمونه در اختیار ما قرار دارد. یک نمونه، تمدنی است که مسلمین در قرون دوم تا پنجم قمری و بیش‌تر در اروپای جنوبی در حوزه اسپانیا و اندلس رقم زدند که تقریباً می‌توان گفت شاخص‌های مرتکز در ذهن ما درباره تمدن را دارد. البته با لحاظ این‌که مربوط به ده قرن قبل است و با ویژگی‌های ده قرن قبل باید آن را مد نظر قرار داد. می‌توان از این تمدن تحت عنوان «تمدن اسلام سنی» یاد کرد. حاکمیت آن موقع در اختیار اهل سنت است. تقریباً می‌توان گفت که عناصر مهم سازنده آن تمدن هم اهل سنت هستند.

نمونه تمدنی دیگری نیز در قرن ۱۰ تا ۱۲ وجود دارد که در ایران و در عصر صفویه است. نمونه‌ که در ایران شکل دوره صفویه شکل گرفت، چیزی است که با مشخصات و ممیزات امروزی تمدنی منطبق است و می‌توان دوره صفویه را تمدن نامید. البته باید آن را با ظرفیت‌ها و محدودیت‌های پنج قرن گذشته مورد ملاحظه قرار داد. می‌توان از صفویه تحت عنوان رنسانس شیعی یا تمدن شیعی یاد کرد. این‌ها نمونه‌هایی از تمدن‌هایی است که قبلاً محقق شده و ما پرونده تمام شده آن‌ها را می‌خواهیم مطالعه کنیم. اما بحث حکومت جهانی حضرت مهدی(ع)، از آن تمدن‌هایی است که هنوز محقق نشده است و ما قصد داریم به سمت آن حرکت کنیم.

 

راه های مطالعه تمدن مهدوی

برای مصالعه تمدن حضرت مهدی(ع) چند راه وجود دارد. یک راه این است که مثلاً در تجربه حکومت اسلامی خودمان نقاط عطف و پارادایم‌هایی را مشخص کنیم که در آن نقاط عطف تاریخی، ما در اوج بودیم. بعد مثلاً جوهر مشترک این نقاط عطف تاریخی را استیاد کنیم؛ این جوهر مشترک را بسط دهیم تا به حکومت حضرت مهدی(ع) برسیم. این پیشنهادی است که در مطالعات تمدنی عیناً مطرح شده است. به نظر می‌آید این پیشنهاد به رغم این‌که ممکن است بعضی فرصت‌ها یا بعضی مواد را در اختیار ما قرار دهد، چندان مفید نباشد. دلیل این قضیه آن است که ما می‌خواهیم حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) را بر اسلام مبتنی کنیم نه بر تاریخ اسلام. تاریخ اسلام متعلق به ما نیست. اسلام متعلق به ماست. تاریخ اسلام متعلق به کسانی است که در تاریخ اسلام حکومت کردند. ما حکومت نکردیم. ما حاشیه تاریخ اسلام بودیم. متن تاریخ اسلام متعلق به اهل سنت است.

ما نمی‌توانیم با شناسایی پارادایم‌های تاریخ اسلام سنی، مهم‌ترین و بزرگ‌ترین تمدن اسلامی شیعی را بنا کنیم البته تأکید می‌کنم در پارادایم‌های سنی هم کدهای مثبت و مفید برای حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) فراوان است؛ ما تاریخ اسلام سنی را به کنار نمی‌نهیم، اما آن را رکن و قائمه حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) هم قرار نمی‌دهیم. اگر تجربه حاکمیت اسلام سنی را هم در تاریخ خودمان کنار بزنیم، نظر به این‌که در طول پانزده قرن، فرصت بسیار کمی برای حکومت کردن داشتیم و آن‌قدر زمان در اختیار ما نبود که موفق شویم تمدن بسازیم، جز آن مقداری که در عصر صفویه موفق بودیم، دست ما به لحاظ مواد تاریخی برای شکل‌دهی تمدن حضرت مهدی(ع) تقریباً بسته است.

اما یک امتیاز دیگری در اختیار داریم که ذی‌قیمت است. در تاریخ، «انسان متفکر معمولاً پسینی‌تر از انسان سازنده بوده است». وقتی می‌گویم انسان متفکر، منظورم فکر تفصیلی و فکر تمدنی است؛ فکر در اجمال نیست. چنین نبود که بنیان‌گزاران و طراحان در تمدن غرب ابتدا یک تمدنی را طراحی کنند، بعد درون دایره این تمدن، اجزاء تکنیکی، اجزا عینی و محسوس‌ آن مثل آسمان‌خراش‌ها، ماشین‌ها، مدنیت‌ها را بسازند. این اتفاق به گونه‌ای دیگر رخ داده است. گویا غربی‌ها اول ابزار را ساختند؛ مثلاً تلگراف، تلفن، فیلم و ماشین را ساختند و برق را تولید کردند. با کنار یک‌دیگر قرار دادن آن‌ها احساس کردند فضای جدیدی دارند؛ سپس متفکرین این فضای جدید را تبدیل به تئوری و نظریه کردند. چنین نبود که تئوری و نظریه تمدن غرب به شکل پیشینی در اختیار بنیان‌گزاران تمدن غرب قرار گرفته باشد و سپس آن‌ها هر وسیله‌ای که می‌سازند درون یک طرح پیش ساخته قرار دهند و به تبع آن، وسایل خود را بسازند.

در مورد تمدن و حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) ما یک برتری و امتیاز داریم و آن این است که گویا مواد نظری این تمدن را به وفور در اختیار داریم؛ آن‌قدر که هوس می‌کنیم یا حداقل به ما امکان پیش‌بینی و حدس نسبتاً قابل اطمینانی می‌دهد که به لحاظ نظری و به شکل پیشینی تمدن حضرت مهدی(ع) را طراحی کنیم. به اندازه‌ای که ناظر به حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) روایت و نکته داریم، در هیچ تمدنی به شکل پیشینی این اندازه بحث و ماده نظری در اختیار نبوده است. از طریق یک طبقه‌بندی سیستمی تقریباً می‌توانیم با روایات ناظر به عصر جهانی حضرت مهدی(ع)، البته در کنار الزامات عقلی این روایات، نقشه جهانی حکومت حضرت مهدی(ع) را نسبتاً طراحی کنیم. این الزامات عقلی مهم است. مثلاً فرض کنید اگر صد روایت در اختیار داشته باشیم، و این روایات را درون یک چینش سیستمی و منطقی قرار دهیم، متوجه حلقه‌های مفقوده‌ای می‌شویم. استیاد این حلقه‌های مفقوده کار عقل است. خود عقل به ما ارشاد می‌کند که مثلاً اگر بخواهیم از حلقه اول به حلقه سوم برویم، حلقه دوم باید از جنس میان حلقه اول و حلقه سوم باشد، نه از جنس حلقه ششم، یا از جنس حلقه دهم.

قرار دادن الزامات عقلی در کنار طرح روایی‌، کمک شایانی به ارائه طرح می‌کند. اگر این کار را انجام دهیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ در قالب یک خاطره و البته یک طرح، نکته‌ای را مطرح کنم تا دقت داشته باشیم که اگر توجه داشته باشیم چه‌اندازه کارمان پیش می‌افتد. یک روز در خدمت جمعی از دوستان بودم. مبلغ متنابهی پول در اختیارشان قرار گرفته بود. این دوستان پیشنهاد می‌دادند که ما می‌توانیم مثلاً در شهرمان ماکت کربلا را طراحی کنیم. شاید نزدیک پنجاه میلیون تومان هزینه ببرد. خاطرنشان می‌کردند که در بعضی شهرها هم این کار را انجام داده‌اند و کار خوبی هم بوده است. کل اتفاقاتی را که مثلاً در مدینه یا کربلا افتاده، به شکل تجسمی ساخته‌اند. مردم بازدید می‌کنند و داشته‌های نظری، تاریخی و علمی خود را درون یک فضای عینی و تجسمی تطبیق می‌دهند. این کار تقریباً شبیه یک فیلم ثابت و صامت است. توصیه بنده این بود که این کار را نکنید، چون قبلاً این کار شده است.

همین اندازه که کار انجام شده است، ولو در شهر دیگر، یعنی تجربه آن را داریم. گفتم ظاهراً هم شما با توان‌مندی‌های نسبی و این مقدار پولی که دارید، نتوانید بهتر از طرحی که مثلاً سپاه کرمان در موزه شهدا ایجاد کرده بود، کاری انجام دهید. اگر احساس می‌کنید می‌توانید آن قضیه را یک گام پیش ببرید، ارزشش را دارد؛ اما حدسم این است که نمی‌توانید. توصیه بنده این بود که ماکت طرح و نقشه تسخیر جهان توسط حضرت مهدی(ع) را بسازید. گفتند می‌شود؟ گفتم می‌شود. ما الان نقشه‌هایی داریم که بر اساس الگوی روایات ما طراحی شده است. روایاتی که ناظر به حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) است. این نقشه را در آوردند. مثلاً فرض کنید ۲۰۰ روایت راجع به کیفیت فتح جهان توسط حضرت مهدی(ع) داریم. ممکن است در این دویست روایت، در تحلیل احساس کنیم صد روایت ضعیف و غیر موثق است یا تناقضات درونی دارد و انسجام منطقی با دیگر روایات ندارد. ممکن است صد روایت را کنار بگذاریم. تنها صد روایت، حتی کمتر، سی روایت برایمان باقی بماند. ما با همین مقدار روایات محدودی که اطمینان داریم روایات صحیحه هستند، می‌توانیم یک نقشه دربیاوریم. این نقشه به ما چه می‌گوید؟

مثلاً فرض کنید این نقشه به ما می‌گوید که چهارده پایگاه اصلی حضرت مهدی(ع) در زمان ظهورشان در کجا قرار دارد. به عنوان مثال، روایت داریم که مقر حکومت حضرت مهدی(ع) کوفه است؛ روایت داریم که می‌گوید پایگاه‌های اصلی، در چه شهرهایی قرار دارد. یکی از این شهرها سیسیل ایتالیا است. کمکی که فهم این‌ها از لحاظ راه‌بردی به ما می‌کند این است که می‌توانیم در تمام این چهارده پایگاهی که از روایات بر می‌آید، از همین حالا پایگاه بزنیم؛ یک پایگاه فرهنگی، یک مسجد در آن شهرها بنا کنیم. در بسیاری از جاهای دنیا مسجدی داریم که در گذر زمان تبدیل به یک پایگاه شده است. مثلاً مسجد بزرگ اسلامی در هامبورگ آلمان یک پایگاه مهم است. این مسجد در حال حاضر یکی از مراکز فرهنگی مهم اروپا است. ما در لیدن هلند پایگاه داریم؛ در منچستر انگلستان؛ در مک‌گیل کانادا پایگاه داریم. ما بر اساس ضرورت‌های عقل بشری خود این پایگاه‌ها را تأسیس کرده‌ایم. مثلاً احساس کردیم الان روابط ما با دولت آلمان به گونه‌ای است که می‌توانیم در هامبورگ یک پایگاه کلان بزنیم.

چرا ملاک تأسیس این پایگاه‌ها را از روایات اخذ نکنیم؟ در روایات ما مثلاً گفته شده یکی از پایگاه‌های حضرت مهدی(ع) در سیسیل است. چرا خودمان به شکل پیشینی اقدام به تأسی آن نکنیم، به هر قیمتی می‌خواهد برای ما تمام شود. در سیسیل ایتالیا الان یک مسجد یا یک حوزه علمیه یا یک مؤسسه بزنیم و آن را چند قرن، مثلاً پنج قرن بسط دهیم. البته ان‌شاءالله ظهور حضرت مهدی(ع) این اندازه به طول نینجامد؛ ولی با آن مقدار زمانی که در اختیار ما هست، آن را بسط بدهیم. مقدمه نقشه حضرت مهدی(ع) را داریم به شکل پیشینی طراحی می‌کنیم و این کار باید بشود. چنین نیست که حضرت مهدی(ع) بدون داشتن هرگونه مقدمات تاریخی در سراسر دنیا موفق شود کل جهان را بگیرد.

بشر و سیری که بشر انتخاب می‌کند باید به سمتی برود که منویات حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) در گوشه و کنار، چه آگاهانه چه نا آگاهانه شکل بگیرد تا ایشان بتواند آن کار بزرگ را انجام دهد. کار حضرت مهدی(ع) یک کار عادی نیست. چکیده کار و رسالت همه اولیای الهی است. ایشان به اصطلاح ولی آخرین است. به راحتی نمی‌توانیم بگوییم که ما کار خودمان را می‌کنیم و حضرت مهدی(ع) هم کار خود را می‌کند.. پتانسیل زیادی در اختیار ما قرار گرفته و ما می‌توانیم از طریق کنار هم قرار دادن مواد نظری که از طریق روایات در اختیار داریم به یک طراحی نسبی و تأکید می‌کنم طرح اولی حکومت و تمدن جهانی حضرت مهدی(ع) برسیم.

 

دو روش در شناخت تمدن ها

همین جا یک نکته را عرض می‌کنم. ما در شناخت تمدن‌ها می‌توانیم به دو روش پیش برویم. در روش اول، ابتدا از طریق شناسایی نظامات کلان یک تمدن و در رتبه دوم تجزیه این نظامات به تئوری‌ها، گزاره‌ها و نهایتاً به مفاهیم بنیادین، تمدن مورد نظر را تحلیل می‌کنیم. این روش معمولاً در مورد شناخت تمدن‌هایی می‌تواند بیش‌تر کارا باشد و کمک کند که قبلاً محقق شده‌اند و شما تمدن محقق شده را مشاهده می‌کنید و نظامات کلانش را شناسایی می‌کنید.

روش دوم آن است که از طریق شناسایی مفاهیم بنیادین و سپس بسط منطقی عقلی آن‌ها خود را به نظامات برسانیم. ما در مورد حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) ناگزیریم این کار را بکنیم. مثلاً فرض کنید یک مفهوم بنیادین در حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) به نام عدل یا قسط در اختیار ما قرار دارد. در مورد مفهوم عدل و قسط باید تأمل بسیاری صورت گیرد. شاید نیاز باشد که هزاران جلد کتاب راجع به مفهوم عدالت و مفهوم قسط بنویسیم. از طریق تأمل در مفاهیم بنیادین به یک‌سری گزاره‌ها می‌رسیم؛ در چینش این گزاره‌ها به یک‌سری تئوری‌ها می‌رسیم و در چینش منظم این تئوری‌ها به یک‌سری نظامات می‌رسیم در چینش معقول آن نظامات، طرح اولیه تمدنی ریخته می‌شود. در این صورت حرکت ما برای ساختن حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) از جزء به کل، از مفهوم به نظام است؛ نه از تجزیه نظام به مفهوم؛ و ما ناگزیر از این کار هستیم.

نکته آخری که عرض می‌کنم این است که در رویکردهای تمدنی در مطالعات دین‌پژوهی، و بلکه در همه مطالعات دیگر، رویکردهای تمدنی یک ویژگی‌هایی دارند که کارویژه‌ها و کارآمدی‌های‌ آن‌ها نیز ناشی از این ویژگی‌های خاص‌شان است. این ویژگی‌ها چیست؟ در رویکردهای تمدنی باید کلان‌نگر باشید. جهت تبیین بیش‌تر یک مثال می‌زنم. تمدن‌ها مشتمل بر فرهنگ‌هایی هستند. یعنی درون یک تمدن شاید هزار فرهنگ جا بگیرد. به عنوان مثال در درون تمدن اسلامی، فرهنگ مسلمانان ایرانی با فرهنگ مسلمانان هندی با فرهنگ مسلمانان لبنانی با فرهنگ مسلمانان اروپایی متفاوت است. اگر بخواهیم تمدنی به نام تمدن اسلامی ایجاد کنیم، به خصوص در شرایطی که بخواهیم به شکل پیشینی طرح یک تمدن را بریزیم، باید توجه داشته باشیم که جنس عناصری که درون این طرح قرار می‌دهیم، باید جنس عناصر مضیق نباشد؛ باید عناصر موسعی باشد تا بتواند مثلاً صدها فرهنگ را درون خود جای دهد. اگر ظرفیت تمدن به گونه‌ای باشد که فقط بتواند با چند فرهنگ محدود دیالوگ کند، این تمدن ناکارآمد است.

به عنوان مثال در حوزه تربیت نیروی انسانی برای تمدن جهانی حضرت مهدی(ع)، کسی که قصد یاری امام زمان را دارد و تنها قادر است با یک زبان تکلم کند، ناکارآمد است و یا به تعبیر بهتر کارآمدی‌ وی محدود است. ما می‌خواهیم یک تمدن جهانی بسازیم. نیروهای ما باید بتوانند با فرهنگ‌های مختلف دنیا دیالوگ کنند و شرط این‌که تمدن‌ها و فرهنگ‌های دیگر را جذب و نهایتاً در تمدن خود حل کنیم، دیالوگ است. ما نمی‌توانیم مانند آمریکا فرهنگ‌های دیگر را با زور به طرف خودمان بیاوریم. کدهایی که حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) در اختیار ما می‌گذارد، کدهای انسانی است؛ کدهای بربریت و توحش نیست. اگر بخواهیم این دیالوگ صورت بگیرد، ناگزیریم کارآمدی خود را در حوزه دیالوگ با زبان‌های زنده دنیا افزایش دهیم.

علاوه بر کارآمدی نیروی انسانی، نرم‌افزار دینی ما هم باید کارآمد بوده و امکان دیالوگ با حوزه‌های دیگر تمدنی را برای ما فراهم کند. به عنوان مثال تمدن اسلامی با فقه، نرم‌افزار دینی، اهل سنت امکان دیالوگ با فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر را ندارد. فقه اهل سنت، فقهی مضیق و غیر حکومتی است. فقهی است که در افق آن حکومت دیده نشده است. به همین علت در طول بیش از چهارده قرنی که از صدر اسلام می‌گذرد، در هیچ جای تاریخ اسلام یک فقیه سنی اقدام به تشکیل حکومت نکرده است، نه به این دلیل که فقهای اهل سنت به لحاظ شخصی برای اداره یک حکومت توان‌مند نبوده‌اند؛ مشکل اصلی مربوط به فقه و نرم‌افزار مضیق و ناتوان اهل سنت برای تشکیل و اداره یک حکومت است.

وقتی می‌گوییم فقه ما باید قدرت دیالوگ داشته باشد، قهراً نتیجه می‌گیریم حتی فقیهی که توان دیالوگ با جامعه نداشته باشد، کارآمدی ندارد. فقیهی که در شرایط مبارزه خود را با مسائل جزئی درگیر می‌کند، توان حضور و مشارکت در طرح بزرگ تمدن مهدوی را ندارد. امام خمینی(ره) مصداق بارز فقیه توان‌مند در این زمینه هستند. ایشان با درایت بی‌نظیر خود از جوانان، پسران و دختران با روحیات مختلف رزمنده و شهید و مادر و همسر شهید ساختند.

برای انجام کار بزرگ نیاز به نقشه‌های بزرگ، امیدهای بزرگ و صبر بزرگ داریم. درگیری با جزئیات توان انجام کارهای بزرگ را از ما می‌گیرد. به عنوان مثال عالمانی که خود را درگیر اختلافات و مسائل میان شیعه و سنی می‌کنند، ظرفیت حضور در طرح بزرگ تمدن مهدوی را ندارند. مسأله مهم ما در عصر تمدن مهدوی، چالش میان شیعه و سنی نیست، بلکه چالش میان همه ادیان توحیدی و غیرتوحیدی است. در تمدن مهدوی پیروان تمام ادیان و مذاهب توحیدی ذیل پرچم حق حضرت مهدی(عج) و پیروان فرق کفر، ذیل پرچم باطل حضور خواهند داشت. به عنوان نمونه در قضیه توهین و هتاکی کاریکاتوریست‌های دانمارک و هلند به ساحت مقدس پیامبر اسلام(ص)، خروش امت اسلام بر علیه کفر را ملاحظه کردید. بسیاری از افرادی که حتی در کشور امریکا در اعتراض به این کار زشت در تجمعات اعتراض‌آمیز حضور داشتند با جمهوری اسلامی اختلافات عمیقی داشتند. بعضی از آن‌ها حتی بخش‌هایی از احکام اسلام مانند حجاب را به درستی نمی‌دانند، اما وقتی جبهه در سطح کلان شکل بگیرد، اختلافات جزئی به راحتی قابل اغماض خواهد بود.

ممکن است شما در داخل دانشگاه خود با گروهی از دانشجویان اختلافات فکری و یا عقیدتی داشته باشید؛ وقتی دانشگاهیان کشور ما در مسأله هسته‌ای ورود پیدا می‌کنند، همه با هر سلیقه سیاسی و هر ذائقه فکری با اتحاد کامل و یک صدا از حق مسلم هسته‌ای کشور به دفاع برمی‌خیزند و دست به دست هم زنجیره انسانی تشکیل می‌دهند. وقتی به مسائل به صورت کلان نگریسته شود، یعنی سطح درگیری افزایش یابد، اختلافات درونی ناچیز به نظر می‌رسد و وحدت حول نقاط مشترک بیش‌تر جلوه‌گر خواهد شد. مشاهده می‌کنید با وجود اختلافات بسیار بین حکام کشورهای مسلمان، در همین قضیه توهین به پیامبر مکرم اسلام(ص)، امت اسلامی از ایران تا عربستان و پاکستان و افعانستان و مصر و دیگر کشورها چگونه هم‌صدا و متحد و در سطح کلان اقدام به محکومیت این حرکت ضد انسانی نمودند و در برابر سیاست‌های ضد اسلامی اتحاد جهان اسلام را نشان دادند.

حکومت جهانی حضرت مهدی یک حکومت کلان تاریخی در مقیاس جهانی است. شاخص‌های این حکومت باید در سطح کلان گسترده و مشاهده شود. یکی از ویژگی‌های رویکرد تمدنی همین کلان‌نگری است.

دومین ویژگی رویکردهای تمدنی، نگاه سیستمی است. نگرش سیستمی با نگرش جزئی و بخشی به مسائل متفاوت است. در مطالعات تمدنی ناگزیریم به مسائل نگاه سیستمی داشته باشیم. اطمینان از درستی بخش‌ها و اجزا و سپس ترکیب آن‌ها ضرورتاً سیستم درستی را تشکیل نمی‌دهد. این تحلیل که درستی کل را برابر درستی اجزاء فرض کنیم، تحلیل اشتباهی است. ممکن است ما اجزای درستی داشته باشیم، اما وقتی آن‌ها را به صورت ارگانیک و درون یک سیستم کنار هم قرار دهیم، نتیجه آن درست نباشد. به تعبیر دیگر سیستم دقیقاً مساوی اجزای خود نیست؛ بلکه شامل اجزا و روابط بین اجزا می‌باشد.

تمدن مانند یک ماشین مکانیکی نیست که مثلاً اگر چرخ آن خراب شد، خرابی چرخ به فرمان صدمه‌ای وارد نکند. پدیده‌های ارگانیسم را باید به طور کلی مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. وقتی برای بدن انسان دردی حادث شود، کل بدن و طبیعتاً تمام اجزای بدن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در رویکرد تمدنی، همه چیز باید در ارتباط با هم فهم شود و مطالعات موردی و جزئی کارآیی نخواهد داشت.

سومین ویژگی رویکردهای تمدنی این است که این نوع رویکردها ناظر به عینیت زندگی انسان است. تفاوت بین فرهنگ و تمدن در این است. تمدن، بسط فرهنگ است. فرهنگ یک پدیده فردی و معنوی است. اما تمدن جمعی و مادی است. وقتی فرهنگ غلیان پیدا کند، تبدیل به تمدن می‌شود. یک اندیشه معنوی و فردی هنگامی که غلیان می‌کند تبدیل به اندیشه جمعی و مادی می‌گردد. تمدن در ابزار و مادیات و در روابط جمعی و ظاهری فهم می‌شود، برخلاف فرهنگ که بیش‌تر جنبه شخصی و معنوی دارد. کسی که رویکرد تمدنی دارد باید اندیشه و افکارش را در راستای برآوردن نیازها و مشکلات عینی و روزمره قرار دهد.

در رویکرد تمدنی، تحقیقات و پژوهش‌ها باید ناظر به عینیت و در جهت رفع معضلات محسوس جامعه باشد. نباید میان مسائل نظری و عملی انقطاع وجود داشته باشد. یکی از علت‌هایی که در جامعه ما، دانشگاه و حوزه‌ علمیه کارآیی مورد نظر را ندارد، همین مسأله است. کشور ما در برخی رشته‌های دانشگاهی رشد خوبی داشته است، اما بر حد بسیار کمی از دستاوردهای علمی در زندگی ما تأثیر گذاشته است. به این دلیل که رابطه علم و عمل، رابطه نظر و عمل در پژوهش‌های علمی منقطع و بریده است.

در رویکرد تمدنی نگاه انسان دگرگون می‌شود؛ مسائل غیرضروری حذف می‌گردد و فرهنگ و نگاه فرهنگی نیز ناظر به تمدن می‌شود. فرهنگ مهدوی، فرهنگ ضد گناه است. اگر دید ما ناظر به رویکرد تمدنی باشد، بسیاری از اجزای فرهنگی را ناظر به مسائل عینی و حیاتی فهم کرده و آسیب‌شناسی خواهیم نمود.

 

چند نکته

بنده چندسالی برای تبلیغ به در یکی از مناطق محروم کشور حضور داشتم؛ روستایی که فقر و تنگ‌دستی شدیدی وجود داشت. مردم این روستا از روی اعتقاد پاک خود به اهل بیت(ع) و امام زمان(عج) هنگام بروز مشکل به عنوان نذر گوسفندی ذبح و دیگران را اطعام می‌کردند. در نگاه ابتدایی، این عمل یک کار پسندیده و خوب است. اما اگر رویکرد تمدنی داشته باشیم، همین عمل را نکوهش می‌کنیم. خانواده‌ای که دچار فقر و تنگ‌دستی شدید است و به دلیل همین فقر شدید، زمینه‌های متعددی برای انحراف جوان این خانواده وجود دارد، لزومی ندارد که چنین کاری انجام دهد. بنده به همین مردم توصیه می‌کردم اگر به خاطر امام زمان(عج) نذر کنید که در صورت حل شدن مشکل به خاطر حضرت، برای دختر و پسر خود لباس مناسب، کفش مناسب و مایحتاج ضروری دیگری تهیه کنید، امکانی ایجاد کنید که زمینه انحراف کم‌تر شود، ارزش این کار به مراتب از اطعام دیگران بیش‌تر است.

نمونه‌های بسیاری را می‌توان بررسی کرد. مثال دیگر، مراسم جشن و عروسی در فرهنگ ماست. در سال‌های اخیر، عده‌ای از جوانان به جای برپایی مراسم عروسی، زندگی خود را با زیارت خانه خدا آغاز می‌کنند که این رسم بسیار مبارکی است. اما اگر همین هزینه‌ها مثلاً در راه مبارزه با صهیونیسم برای مبارزان لبنانی فرستاده شود، چه آثار و برکاتی به دنبال خواهد داشت؟ اگر فرهنگ جامعه ما، با رویکرد تمدنی تنظیم شود، چه پیروزی‌های بزرگی را می‌توان رقم زد. البته جدا شدن از رسوم درست و غلط جامعه به سادگی امکان‌پذیر نیست. نیاز به تلاش و آماده‌سازی محیط دارد.

ویژگی دیگر رویکرد تمدنی، نظام‌مندی اولویت‌هاست. به عنوان مثال، در حال حاضر در کشور، بالغ بر ۲۰۰ نشریه با موضوع ورزش در حال فعالیت هستند اما در موضوع مهدویت و با محوریت امام زمان(عج) کمتر از ۳۰ نشریه در حال فعالیت می‌باشند. ملاحظه می‌کنید نحوه تخصیص هزینه‌های فرهنگی کشور به چه صورتی است. موارد زیادی را می‌توان مثال زد. هنرپیشه یا فوتبالیستی که در ابتدایی‌ترین تجربه‌های خود حتی از اساتید مجرب حوزه و دانشگاه حقوق بیش‌تری دریافت می‌کند را مصداق عدم رعایت نسبت‌های معقول و منطقی می‌دانم. هزینه‌های صرف شده در صنعت سینما، هزینه‌های سرسام‌آور ورزشی به خصوص فوتبال، نمونه‌های بارزی از عدم رعایت اولویت‌ در صرف بودجه‌ است که از ذکر تفصیلی مسائل خودداری می‌کنم. ذکر این نکته مفید است که بنده منکر تأثیر سینما یا ورزش در جامعه نیستم. بحث ما در مورد نسبت‌ها و اولویت‌هاست.

یادداشت از حجت الاسلام دکتر احمد رهدار، رئیس مؤسسه فتوح اندیشه

کد خبر 512581

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha