به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، تمدن نوین اسلامی عنوان واژگان و گفتمان تازه ای در دنیای سیاست است که به دنبال معرفی حقیقت اسلام و وجهه تمدنی آن است، وجهه ای که شاید در طول قرن ها به علل مختلف به دست فراموشی سپرده شد و در دوره ای تبدیل به یک برگ از تاریخ شد، با این وصف اما وقوع انقلاب اسلامی لبیک به دستاوردهای مسلمین در اعصار مختلف و ادامه راه آنان و بیان مدل حکومتی بود که برای سالها از یاد سیاست مداران مسلمان و غیر مسلمان رفته بود. سیاستی مبتنی بر اسلام ناب محمدی. در چنین مقطعی بود که شاهد شکوفایی جمهوری اسلامی ایران و سیاست و تمدنی برخاسته از دین خاتم در جوار تمدنی برخاسته از دین مداری و تلاش بودیم. امروز تمدن نوین اسلامی در سایه انقلاب اسلامی سعی در تبلوری جاودانه در سطح تعاملات فرهنگی و بین المللی دارد. در راستای بررسی این مساله با دکتر محمدرضا دهشیری، استاد دانشکده روابط بین المللی وزارت امورخارجه به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه میآید:
آقای دکتر دهشیری! شما در جایگاه یک کارشناس روابط فرهنگی و بین المللی شکل گیری تمدن نوین اسلامی را محصول چه دوره ای می دانید؟
من معتقدم بازخیزی و احیای تمدن نوین اسلامی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تحقق یافت موجب شکل گیری تمدن نوین اسلامی شد. تمدنی که بر بنیادهایی از قبیل خردورزی، اخلاق، علم باوری و خودباوری استوار است، انقلاب اسلامی موجب ارایه مسیری مبتنی بر عقلانیت در جهان اسلام شد که هر گونه افراطی گری را نفی می کند و خواستار ارایه اسلام معتدل و عقلانی به جای اسلام افراطی و یا اسلام لیبرال است؛ بنابراین جمهوری اسلامی ایران توانست این مسیر میانه را به جهانیان نشان دهد و موجبات پایه ریزی تمدن نوین اسلامی را فراهم کند.
از سوی دیگر از آنجایی که یک تمدن فقط محدود به مباحث فرهنگی و یا قدرت نرم نمی شود به نظر می رسد که تلاش های مطلوبی بعد از انقلاب اسلامی صورت گرفت تا جنبه های ملموس تمدن نوین اسلامی نیز به جهانیان معرفی شود یعنی جنبه هایی فارغ از آنچه که در حوزه قدرت نرم و مباحث فرهنگی مطرح می شود.
بنابراین انقلاب اسلامی نقطه آغاز و سرچشمه شکل گیری تمدن نوین اسلامی است!
ببینید، قبل از انقلاب تصویری که از اسلام ارایه می شد تصویری بود که اسلام را محدود به حوزه های فردی و اجتماعی می کرد و هرگز اسلام سیاسی که بتواند در حوزه سیاست و جنبه های اجتماعی و اقتصادی و به طور کلی در هر سه حوزه فردی و اجتماعی حکومتی حضور داشته باشد، مطرح نشده بود. در صحنه سیاسی آن زمان این چنین نظریه ای در سطح جهانی عنوان نشده بود در حالی که در اندیشه امام خمینی(ره)، اسلامی به جهان معرفی شد که قابلیت حضور در عرصه حکومتی و سیاسی را دارد، پس تمدن نوین اسلامی از این زاویه قابل توجه است.
از سوی دیگر عده ای درصدد بودند که تمدن اسلامی را محدود به جنبه های باستانی و قدیمی کنند و به نوعی تمدن اسلامی در گذشته باقی بماند در حالی که تمدن نوین اسلامی با احیای چهره اسلام توانست نقش آفرینی آن را در حال و آینده تبیین کند تا آنجا که در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم این مولفه (تمدن نوین اسلامی) توانست به عنوان بازیگری نوین در روابط بین المللی تاثیرگذار شود.
چه طور می توانیم در جامعه خودمان تمدن نوین اسلامی را معرفی کنیم؟
مهمترین کار می تواند این باشد که نخبگان این مولفه را از جنبه های تجریدی و انتزاعی به جنبه های عینی و ملموس تبدیل کنند، مباحثی که در باب سبک زندگی اسلامی مطرح شده است در این چارچوب قابل توجه است. در نتیجه تلاش نخبگان باید برای ارایه یک تصویر ملموس در جامعه صورت گیرد.
از سوی دیگر نقشی که هنر و هنرمندان برای تجلی این فرهنگ و تمدن نوین اسلامی می توانند ایجاد کنند آن است که به نوعی معناگرایی را با جذابیت های هنری فرهنگی همراه کنند. از نظر من در این چارچوب این مولفه در جامعه بیش از پیش ملموس می شود.
بنابراین نظرتان بیشتر بر کار فرهنگی است تا سیاسی؟
بله، نباید موضوع را سیاسی کرد چراکه بحث شیوه زندگی و بحث اجتماعی است، بحث تمدنی بحثی است که نباید آن را ایدئولوژیک کرد، تمدن همه جنبه های حیات انسان را در بر می گیرد پس باید به صورت متعادل مورد توجه گیرد.
تمدن نوین اسلامی در واقع مولفه ای تازه در گفتمان سیاسی بود، اکنون شاید یکی از مهمترین پرسش ها این باشد که چه طور می توانیم این مولفه را در سطح روابط فرهنگی بین المللی ایران و سایر کشورها معرفی کنیم؟
در این زمینه دو تلاش باید باشد یکی تلاش درون تمدنی و دیگری برون تمدنی؛ تلاش درون تمدنی بر وحدت و انسجام میان تشیع و تسنن و تقریب مذاهب اسلامی استوار است و تلاش برون تمدنی بر معرفی اسلام به عنوان یک دین معتدل و عقلانی است که بر تمامی جنبه های زندگی انسان احاطه و اشراف دارد که می تواند بشر را از بحران های اخلاقی و معنوی خارج کند و زندگی سالم و معقولی را برای بشریت به ارمغان بیاورد، تمرکز دارد.
البته این در شرایطی است که وضعیت منطقه و خاورمیانه به ویژه بعد از اقدامات تکفیری ها و داعش سبب شده است که نگاه بسیاری از مردم غرب نسبت به مولفه های این دین صلح طلب مخدوش شود، بنابراین در این وضعیت چه طور باید این وجهه تمدن سازی را معرفی کرد؟
جامعه بین المللی به این نتیجه رسیده است که داعش نماینده اسلام نیست بلکه یک جریان افراطی است که استفاده ابزاری از اسلام می کند؛ وگرنه هیچ یک از کشورها و علمای جهان اسلام داعش را به عنوان شاخه ای از اسلام نمی پذیرند، اتفاقا داعش برای ضربه زدن به اسلام آمد اما در عمل سبب شد تا کلیه کشورها تلاش کنند که تصاویر منفی که از اسلام چه در درون جهان اسلام و چه در رسانه های غربی وجود دارد را بزدایند.
بنابراین به نظر می رسد که اکنون زمان مناسبی است که تصویر مناسب و معقول از اسلام به جهانیان نشان داده شود و نشان دهیم که این حرکت های افراطی هیچ ارتباطی به اسلام ندارد.
اما برخی از ممالک اسلامی در ایجاد این وحدت و انسجام برای نیل به تمدن نوین اسلامی تلاشی ندارند و گویی اصلا مایل نیستند!
بله!، واکنش منفی برخی کشورها نسبت به این حوزه از این جهت است که ملاحظات دیگری را دارند مثل ملاحظات تشیع و تسنن و ملاحظات عرب و عجمی و برخی دسته بندی ها که خود را بر اساس آن محق می دانند که اصلا رویکرد درستی نیست، البته این مساله را اضافه می کنم که در کشورهای عربی شرایط بغرنج است و این شرایط و عدم انسجام سبب می شود تا شاهد وضع خوبی نباشیم، در این کشورها هنوز سیاست قبیله گرایانه حاکم است لذا به نظر می رسد که کشورهای عربی باید بپذیرند که ملاک وحدت و انسجام باید بر اساس مبانی اعتقادی و ملاک های مشترک باشد نه افتراق و مبنای قبیله ای.
نظر شما