به گزارش خبرگزاری شبستان، متن ذیل یادداشتی است درباره «سبک زندگی اخلاقی» به قلم احمدعلی افتخاری، استاد دانشگاه اصول الدین که از نظرتان می گذرد:
تنها راهكار موفق و عملى، كه سعادت بشر را در زندگى فردى و اجتماعى تضمين میكند، اخلاق دینی است. اخلاقى كه بر پايه تعاليم مكتب و جهان بينى دينى بوده و با ايمان به مبدأ و معاد، احساس حضور خدا در صحنه هستى و محاسبه كردار و پاداش و كيفر آن در روز رستاخيز و مسئوليت اعضا و جوارح انسان و ثبت اعمال در پرونده شخصى و... ضمانت اجرايى براى تحقق ارزشهاى اخلاقى و پاى بندى انسان به امور ارزشى است.
اينجا اخلاق، مايه پيشرفت مادى، وظيفه شناسى، تكليف گرايى و معيار زندگى هدف دار نيست، فقط براى جلوگيرى از خواهشهاى نفسانى و تحصيل منافع اجتماعى، بهبود و رفاه زندگى و رفتار موافق با عقل و هم رنگى و هم آهنگى با قانون نيست. (آن گونه كه بيشتر دانشمندان بدان معتقدند)
اخلاق در باور دینداران!
اخلاق، در باور دينداران، از پراهميت ترين مباحث است پس از علم خداشناسى، چون هدف آفرينش، رسيدن به كمال مطلوب و رضاى حضرت حق است و اين مهم جز با مكارم اخلاقى ممكن نگردد.اخلاق كريمه يعنى تسلط بر نفس تا جايى كه آدمی جز به نيكى سخنى نگويد، تصورى جز نيكى نكند و چيزى را جز نيكى نبيند. واين مقام جانشينى خداست، کرامت و شخصيت انسان است. و هر عملى در اين راستا انجام شود كه انسان را به كمال برساند، عبادت شمرده میشود.
و اخلاق در اين ديدگاه، برخاسته از شناخت خدا، ايمان به او و التزام عملى به همهی باورها و ره نمودهاى دينى است نه از روى عادت و براى خوشنودى ديگران. اخلاق در مكتب ما فراتر از رعايت حال و حرمت و حقوق ديگران است بلكه خيرخواهى، ايثار، هم دردى، هم سازگارى با همگان و مقدم داشتن ديگران بر خود است كه شخصيت آدمیرا میسازد. چون بال پرواز اوست.
اخلاق دينى، ريشه دار با هدف و پايدار و ژرف است و انسان را با همهی وجود و مظاهر، نيكو میگرداند و نمادى از خوهاى پسنديده پيش آهنگان انسانيت را، پيش روى پويندگان قرار میدهد و رفتار انسان را بر پايه همه نيكىها و ارزشها استوار میسازد و انسان را با فرشتگان هم شأن ساخته، بلكه گامیفراتر میبرد و همه اخلاق او را پژواكى از اخلاق خدايى میگرداند. انسان را از زندگى حيوانى و اجتماعى به کرامت میرساند.
همان کرامتى كه خدا بشر را بدان شرافت بخشيده و ممتازش ساخت«وَلَقَد كَرمْنا بَنى آدَمَ». اخلاق دينى بر پايه اصالت انسان است. انسانى كه هم سنگى برايش نيست. اخلاق كريمه، انسان را از انسان اصطلاحى بودن به انسان حقيقى شدن ارتقا میدهد و به اين عمل برمیانگيزاند. به او شخصيت و كيان و مَنِش انسانى میبخشد، میفهماند كه نبايد خود را با پيروى از خواهشها خوارسازى، نبايد مقام و مرتبه خويش را فراموش نمايى. مبادا به هدف، رسالت و جایگاه واقعى خود، به ديده اِغماض بنگرى. مبادا به چيزى دست يازى كه تو را، از كمال بازدارد، هرگز مباد كه خودِ واقعى خود را، فراموش كنى، كه خدا نيز از ياد و انديشه ات فراموش خواهد شد. «نَسُوا اللهَ فَاَنْسيهُم أَنفُسَهم»، آن گاه مسخ شده و نابينا و ناشنوا میشوى، نمیبينى آنچه را كه ديدنى است و نمیيابى آنچه را كه فهميدنى است و به مرتبه حيوانى خويش بلكه فروتر از آن فرود میآيى. «اُولئِكَ كَالْأَنعامِ بَلْ هُم أَضَل» وآن گاه از شر تو نمیتوان ايمن بود، «مَن هانَتْ عَلَيْهِ نَفسُهُ فَلا تَأْمَنْ شَرهُ»[1].
اینها خواسته های دنیا را تحقیر می کنند...
كسى كه در پرتو اخلاق به مَنِش و کرامت و شخصيت انسانى رسيد، هرگز نفس خويش را با نافرمانى و گناه خوار نمیسازد. «مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسُه لَم يُهِنها بِالمَعصِيَةِ» [2]. و كسى به اين منزلت عروج يافت، دنيا را هم سنگ خويش نمیداند تا بدان خوارش گرداند، «مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسُههانَتْ عَلَيهِ الدنيا»[3] و كسى كه به اين مقام و پرورش روح رسيد، به خواهشهاى نفس، به ديدهی تحقير مینگرد. «مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفْسَهُهانَتْ عَلَيهِ شَهَواتُه» [4].
محاسن اخلاقی به ويژگىهايى گفته میشود، كه به انسان، کرامت، شخصيت والا و انسانيت و... نمیبخشد و برحسب شرايط. زمان و مكان، فرهنگ، سياست و حكومت، و... دگرگون پذير است، مايه حُسن روابط اجتماعى، جلب منافع مادى و رفاه و بهبود زندگى است بلكه برخاسته از خود دوستى و وظيفه شناسى است، نظم كارى و اجتماعى، آراستگى ظاهر، رعايت بهداشت فردى، تميز و مرتب بودن، رعايت ادب، عيادت بيمار، خوش رويى و احترام به قانون، و... را میتوان از ديگر عنوانهاى آن دانست كه هيچ ضمانتى براى انسان بودن و انسانى زيستن را به وجود نمیآورد. ممكن است كسى همه اين ويژگىها را داشته باشد، ولى نيرنگ باز و پرفريب، شياد و خون خوار و تباه كارى قهار باشد. دنياى امروز با پيشرفتهاى چشم گير خود، پس از انقلابهاى صنعتى، علمى، سياسى، كارگرى و فرهنگى و... در دو سه سدهی گذشتهی خود، توانسته است در اين زمينه به اوج و نهايت ترقى نايل آيد.
مكارم اخلاقى (اخلاق کریمه)، به کردار ثابت، پای دار و هم آهنگ با معیارهای ارزشی و موازین عقل و شرع که بر اثر تکرار و تمرین در راستای زندگی فردی و اجتماعی و... به صورت ملکات نفسانی در آمده باشد. گفته میشود که این گونه از خلق و خو، در بردارندهی سعادت، انسانیت، شخصیت و کرامت والای انسانی است و انسان شدن و انسان زیستن در گرو عمل و پای بندی به اصول و معیارهای ارزشی و بایدها و نبایدهای این بخش از اصول اخلاقی است. که پیامبر اسلام هم، هدف از بعثت و رسالت عظیم خویش را، اجرای عملی و پیوند با آموزههای دینی این نوع اخلاق (مکارم) تا سر حد کمال میخواند. «بُعِثْتُ لِاُتَممَ مَکارمَ الاَخلاق» زیرا تنها مکارم اخلاقی است که انسان را به مراتب بالاى كمال میرساند، مانند ايثار و نيكوكارى، پارسايى، تعالى خواهى، دفاع از ستم ديده، خودسازى، مبارزه با ستم، درستى، راستى و دادگرى و... .
دنياى امروز، نيازمند انقلاب اخلاقى در اين زمينه است تا هم پاى انقلابهاى علمى، صنعتى و اسلامیخويش، از آن بهره جويد. دانش و صنعت بشر با هر سرعتى كه پيش رفت، اخلاق و فضيلت را با همان سرعت به عقب گرد واداشت. علم و صنعت، همانند آتش سوزان و سلاح جنگى است كه آشنا و نا آشنا (ودوست و دشمن) نمیشناسد. از كشتن يكى لبخند رضايت بر لب ندارد و از ديگرى اندوه، يا آتشى كه همهی هستى محروم و يتيم را با كاخ استبداد، يكجا میسوزاند، زمان و مكان و شخص و شرايط نمیشناسد. (تر و خشك را میسوزاند با هم و يك سان). ضابطهی استفاده اينها در حوزه اخلاق است. اخلاق به انسان، ثبات، نظم، جهت و قدرت اراده و کرامت میدهد. از كوششهاى تخريبى غرايز جلوگيرى میكند. هدف او را متعالى و شخصيت او را به كمال میرساند.
اخلاق، به همه نيروهاى درون، امكان حركت و تلاش مثبت میدهد و بين آنها، توازن و اعتدال را برقرار میسازد. هريك را در جایگاه خود ارج مینهد، يكى را فداى ديگرى نمیكند. و رسالت اخلاق در صلح، ثبات، هم سازگارى، و رعايت حقوق فرد و جامعه، بس خطير است، از اين رو، بحث اخلاق از دير باز در همهی نگرشها، جهان بينىها، مكتبها و جامعههاى انسانی از جدى ترين بحثهاى مطرح شده بوده و هست.
گروههاى نخستين بشرى، پيرو مقررات اخلاقى (تابو) بودهاند. سقراط نخستين كسى است كه به بررسى بنيادين اخلاق میپردازد. ارسطو كتابى به نام "اخلاق نيکوماكس" مینگارد. تا كنون بيش از 25 مكتب اخلاقى و ضد اخلاقى به وجود آمده است: بعضىها در تأمين خواستههاى روانى و پرورش روحى كوشيدهاند و بعضى در جهت لذتهاى مادى و جنسى و... (مانند: فرويد و اريستيپ که بنيان گذار فلسفه لذت هستند).
اگرچه در گذشتههاى دور به خاطر سادگى سطح زندگى، عدم گسترش روابط اجتماعى، اقتصادى، سياسى، فرهنگى و حاكميتهاى سلطه جويانه بشرى و بروز مشكلات جدى و ناهنجارىهاى رفتارى در افراد جامعه، بسان نياز امروز به اخلاق و با اين شدت، احساس نمیشد. اما امروزه، اخلاق را از جمله راه كارهاى موفق، در درمان اين ناهنجارىها میدانند و سقوط ارزشها، همگان را بيدار ساخته كه اين انسان افسار گسيخته، نيازمند به اصول اخلاقى و پاى بندى به سجاياى انسانى است تا قافله سالار بشريت از تيره راههاى زندگى به سلامت، به كعبه مقصود رسد.
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند قومیكه گشت فاقد اخلاق مردنى است.
پی نوشتها:
1. بحار ج 17 ص 214.
2. غرر الحكم ص 677.
3. تحف العقول ص 278.
4. نهج البلاغه كلمه 448.
نظر شما