خبرگزاری شبستان: تردیدى نیست که حجاب و پوشش زن یکى از احکام ضرورى اسلام به شمار مىرود. در آیه 59 سوره احزاب درباره این امر مهم آمده است: «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»، اى پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند. این کار براى اینکه [از کنیزان و آلودگان] شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است و خداوند همواره غفور و رحیم است.
پوشش سابقهاى به اندازه حیات بشریت دارد و غیر از پیروان یکى از مکاتب که بر لزوم برهنه زیستى پاى مىفشارد همه جامعه بشریت به نوعى آن را رعایت مىکنند. در راستای بررسی بیشتر تاریخچه کشف حجاب در ایران و ارتباط آن با تهاجم فرهنگی بخش نخست مقاله هوشنگ سعادت، مدیر گروه اسناد و خاطرات مرکز اسناد انقلاب اسلامی را با هم می خوانیم.
حجاب، صدف گوهر های ناب
«در رژیم طاغوتی پهلوی آن ظلمی که به بانوان محترم ایران شد به مردها آن ظلم نشد.... زمان رضاشاه که من یادم است... آنچه بر بانوان گذشت قابل توصیف نیست.... او باقلدری و فشار و زدن و گرفتن و چادر پارهکردن و دست به گیسهای زنها گرفتن و کشاندن و اینها گذراند... بحمد الله بانوان ایران مقاومت کردند و جزء یک دستهای که جزء دار و دسته خود آنها بودند... سایر خواهرها مقاومت کردند...»[1]
«از جمله چیزهایی که در زمان رضاخان به تبع آتاترک انجام گرفت یکی اتحاد شکل بود و یکی کشف حجاب، آن وقت این اتحاد شکل و این کشف حجاب را در بوق و سرنا، بلند گوهای آنها چه تعریفهایی کردند... چه شعرهایی گفتند. شاید شعرهایش را بعضیاش را شنیده باشید، چه شعرهای هجوی میگفتند که گفتنی نیست بعد دیدیم که قضیه کشف حجاب قضیهای نبود که اینها بخواهند برای خانمها خدمتی بکنند... نقشه این بود که این بانوان را از آن مقام اصیل... کنار بزنند... من دیدم که چه کردند با این بانوان محترم...».[2]
«تهاجم فرهنگی علیه ملت ما مشخصاً از دوران رضاخان شروع شد البته قبل از او مقدمات تهاجم فراهم شده بود، قبل از او کارهای فراوانی کرده بودند و روشنفکرهای وابسته را در داخل کشورها کاشته بودند.».[*] تهاجم فرهنگی به ارزشهای پویای ملتها، بخصوص در دویست سال اخیر همواره در رأس برنامههای دشمن قرار داشته است. شاید بتوان اذعان نمود که سرمایهگذاری قدرتهای بزرگ مخصوصاً آمریکا در زمینه ابزار و برنامههای فرهنگی بیش از سرمایهگذاری نظامی آنان بوده است.[3]
اهمیت نوع پوشش و لباس همانند رنگ به عنوان نمادی برای آداب و سنن ملی و مذهبی از قدیم الایام خودنمایی میکرده است. این کوشش به تدریج به نمادی برای معرفی یک ملت، طایفه و عشیره تبدیل میشود. زمانی که پوشش در یک جامعه نهادینه شده باشد، دیگر تغییر رفتارهای جامعه در این خصوص امر سادهای نخواهد بود بلکه نشانگر یک نوع تحول فرهنگی خواهد بود.
بحث حجاب و نوع پوشش در عصر تجدد سادهانگاران ما را در نحوه آرایش و لباس و پوشش به تردید وا میدارد و این نگرش را در اذهان روشنفکران ما تقویت میکند که پیروزی اقوام غربی به دلیل همین ظواهر و کیفیت پوشش بوده است.
بحث از حجاب، همزمان با آشنایی کشور ما با عالم تجدد بوده است، پیش از آن به صورت یک امر فقهی و تکلیف شرعی بدان نگریسته میشده است. البته حدود آن مورد بحث فقها بوده لکن اصل آن مقبول همه طوایف مسلمان بوده است.
ابتدا خبر کشف حجاب به صورت گزارشی از آنچه در میان اروپاییها دیده شده بود آغاز گردید. شاهدان قضیه نیز تنفر و انزجار خود را از آن اعلام داشته بودند. با مرور زمان برخی از این شهود مقهور و مغلوب بودن خود را در برابر غرب بهتر درک کردند و به نگارش آثاری در تخفیف دایره حجاب برای ورود به عالم تجدد شدند. در نهضت مشروطه با رواج روزنامهنگاری به سبک غربی، هجمه سازماندهی شده به حجاب فزونی یافت. البته در این اثنا رسالههایی در دفاع از حجاب در تهران و مشهد انتشار یافت تا اینکه رضاشاه مجری نوعی استبداد به سبک متجدد مآبانه جهت تحقق بخشیدن به مظاهر تجدد با توسل به قوه قهریه شد و کشف حجاب را به صورت قانونی درآورد. او در یک دوره هفت ساله (1314-1320) با تأثیرپذیری از غرب و تقلید کورکورانه از رخدادهای ترکیه و با زور سرنیزه برای برداشتن حجاب از سر بانوان این مرز و بوم اقدام نمود.
بحث علمی «حجاب» در ایران بیش از هر کشوری مطرح بوده دلیل آن نیز منع حجاب به صورت دستور حکومتی بود. همین امر سبب شد تا این موضوع نه تنها از لحاظ دینی بلکه از لحاظ سیاسی نیز به صورت یک مسئله درآید.[4]
پایبندی به حجاب و اخلاقیات نزد ایرانیان از دیدگاه دیگران
با نگاه تاریخی به پیشینه حجاب در ایران معلوم میگردد بطور طبیعی ظهور زن در عرصه حیات ملی ایرانیان همراه و همقدم با حضور مرد در این سامان بوده است، از بدو آفرینش تا به امروز، پیوستگی و وابستگی این دو عنصر یگانه و زبده عالم به یکدیگر هویدا بوده است.[5] صاحب نظرانی که درباره وضع زنان ایرانی و نحوه پوشش آنان در طی تاریخ پژوهش کردهاند بر این باورند که اقوام این دیار از گذشته های دور مردمی فکور، پرتلاش و اخلاقی بودهاند و گواه بارز بر حیات فکری و معنوی آنان اعتقاد به وحدانیت خالق و روز رستاخیز میباشد. این امتیاز عظیم نشان دهنده فضل الهی بر مردم این سامان است.
«هردوت» و «گزنفون» و دیگر بیگانگان در آثارشان به رغم دشمنیهای دیرین بین یونان و ایران اذعان داشتهاند که ایرانیان مردمی پایبند به مبانی دینی، سخت کوش... بودهاند و از تقوی، کرامت و عزت انسانی برخوردار. اینان در امور حیاتی جدیت دارند، برای منافع ملی جانفشانی میکنند به مقدسات پایبندند، به قانون احترام میگذارند، بزرگترها را عزیز میشمارند و در میان خود به اخلاقیات اهمیت میدهند. این گونه خصوصیات تا ظهور دین مبین اسلام و پذیرش آن از سوی ایرانیان از وجوه تمایز جوامع ایرانی بود. در طی تاریخ هزار و چهارصد ساله به رغم همه گرفتاریهای مردم این مرز و بوم، هیچ جهانگرد و مورخ روشن ضمیری نیست که از صفا و صمیمت و فضایل ایرانیان سخن نرانده باشد، مرد و زن ایرانی به نجابت، حسن خلق، پاکدامنی و درستکاری ستوده شدهاند.[6]
از نظر پوشش، در فرهنگ پوششی ایل نشینان ایران نه فقط زنان به حفظ حجاب و لباسهای بلند ملزم بودند بلکه مردان نیز البسه گشاد به تن میکردند حتی بیکلاهی را نیز که خود کنایه از سربستگی و پیوستگی و در پرده بودن است برای مردان عیب و عار میشمردند. هیچ تصویر تاریخی از زنان اصیل عشایری ایران وجود ندارد که سرشان را باز و بیدستمال نشان دهد.[7]
سوغات فرنگ ناصرالدین شاه
در کل، جامعه ایران تا قبل از آشنایی درباریان با فرهنگ غرب، فضایل سنتی خود را محفوظ نگاه میداشت، حتی در حرمسراها نیز زنان از قواعد مذهبی چشم نمیپوشیدند، تا جایی که جماعت متنابهی از خواجگان، دایگان و کدبانوها در حرمسراها بودند که شئون اساسی را به زنان یادآوری مینمودند. پس از مسافرتهای فرنگ ناصرالدین شاه بود که وهن زننده در این زمینه وارد شد. از این زمان است که میبینیم لباسهای رقاصگان اروپایی به ذائقه شاه خوش میآید و در میان گروهی از «عمله طرب» مرسوم میشود. با وجود این تا زمان کشف حجاب رضاخانی کمتر نمونهای یافت میشود که تصویر زنان ایرانی حتی درباری سر برهنه و بیحجاب نشان داده شود.[8] اما رضاشاه در جهت تشدید وابستگی به نظام بینالمللی که نظام سنتی ایران بزرگترین عامل ترمز درونی آن بود به تجدد گرایی روی آورد و دربار بیحجابی را به بطن جامعه برد و کشف حجاب کرد. این پدیده با آهنگ تند تری پیگیری شد و اجرای آن با خشونت قرین گشت.[9]
هدف استعمار تهاجم به ارزشهای دینی از جمله «حجاب» زن مسلمان بوده است. اقدام رضاشاه علیه پوشیدگی زنان نشانه عملی و خشن این تهاجم فرهنگی بود. حضور مبلغین مذهبی، نشر مطبوعات متأثر از فرهنگ غربی، نهایتاً فکر تشبه به غرب از جمله عواملی بود که به اجرای سیاست کشف حجاب کمک کرد. خواستههای نفسانی شهوترانانی چون تیمورتاش و همفکران او نیز به روند کشف حجاب کمک نمود. رضاشاه مدعی بود، مردم وقتی لباس متحدالشکل بپوشند، کلاه پهلوی برسر گذارند و نسبت به تقیدات دینی سست شوند، متمدن خواهند شد. درک او از تمدن رفتار متجدّد مآبانه بود، نه اختراع و اکتشاف.
شاه مغرور دل خوش بود که با تغییر لباس و کنار گذاشتن مذهب، جامعه متمدن خواهند شد. گرچه رضاشاه اندیشه تجدد مآبی را از اوایل سلطنت در سر میپروراند.
متحدالشکل کردن البسه در سال 1307 و حضور خانوادهاش در حرم حضرت معصومه(س) و دیگر اقدامات او مؤید این مطلب بود ولی سفر ترکیه این تلقی را تقویت کرد. مخبرالسلطنه مینویسد: «فکر تشبه به اروپایی از آنجا [ترکیه] به سر پهلوی آمد».[10]
رضاشاه بعد از مسافرت ترکیه در غالب اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع این کشور از رفع حجاب زنها صحبت میکرد و به هیأت دولت میگفت: «ما باید صورتاً و سنتاً غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود و چون برای عامه مردم دفعتاً مشکل است اقدام کنند، شما وزراء و معاونین باید پیشقدم بشوید...» وی به حکمت ـ وزیر فرهنگ ـ دستور داد: «در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و دختری امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند».[11]
غالباً مطالبی که در ضرورت رفع حجاب از سوی شاه و اطرافیان مورد تأکید قرار میگرفت این بود که وجود حجاب اولاً خلاف تمدن، ثانیاً خلاف قانون طبیعت، ثالثاً سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه کار و فعالیتهای اجتماعی میباشد.
خاطرات دستاندرکاران حکومت رضاخانی
در خاطرات افراد متعدد که خود از دست اندرکاران حکومت رضا خانی بودند، تحمیلی بودن کشف حجاب بیشتر مشهود میگردد. بدرالملوک بامداد مینویسد: «... در 22 اردیبهشت 1314 به اشاره اعلیحضرت رضاشاه...، عدهای از زنان فرهنگی انتخاب... و به آنها گفته شد که مأموریت دارند تا جمعیتی تشکیل بدهند... این جمعیت در جلسات بعد نام کانون آزادی را برای خود اختیار کرد.»
این کانون به ریاست خانم دولتآبادی وظیفه داشت برای متجدّد کردن بانوان تلاش کند. به دلیل مقاومت اجتماعی، کانون عملاً کاری از پیش نبرد، قرار شد در مدارس تدریجا مجالس جشن و سرور با روی باز و بدون حجاب برگزار گردد.[12]
انتشار این خبر با واکنشهای اجتماعی مواجه گردید. نخستین واکنش را علمای شیراز بروز دادند. در فروردین 1314 دختران مدرسه «مهرآیین شیراز» را واداشته بودند که بدون حجاب در مراسمی حاضر شوند. در این رابطه علمای شیراز تلگرافی اعتراضآمیز به شاه زدند و این در شرایطی بود که وی آماده میشد تا با بر برداشتن حجاب زنان دربار، ملکه و دخترانش آنان را با غافله تمدن غربی همراه سازد.
جریان اجبار محصلین به کشف حجاب در تهران و شهرها ادامه یافت. در راستای اجرای این سیاست بود که واقعه خونین مسجد گوهرشاد مشهد پیش آمد. با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شد. اما فقدان رهبری منسجم و خشونت شدید عوامل شاه باعث شد نه تنها این اعتراض تبلور پیدا نکند بلکه رضاشاه را مصمم به اجرای خشونت بار کشف حجاب نماید.
مقدمات امر این گونه بود که در 17 دی ماه 1314 در دانشسرای مقدماتی تهران مراسمی با حضور شاه برای اعطای دیپلم به فارغ التحصیلان برگزار گردید. در این مراسم همسران صاحب منصبان عالی رتبه، ملکه و دختران شاه رسماً بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام «روز آزادی زن» و «کشف حجاب» نامگذاری شد. در این مراسم رضاشاه طی سخنانی اظهار داشت: «بسیار مسرور است از اینکه میبیند زنان به حقوق و مزایای خود نایل شدهاند.»
در بخشی از خاطرات آخرین همسر رضاشاه از شبی که رضاشاه تصمیم گرفت برای اولین بار وی بیحجاب در مراسم فوق حضور یابد، آمده است: «ما حتی موقعی که در اتومبیل نشسته بودیم و حجاب نداشتم از دیدن عابرین خجالت میکشیدیم... اوایل کلاه پوست سرمان میگذاشتیم و پالتو پوست بایقه بلند میپوشیدیم» شهبانو تمام ساعات مهمانی در پالتوی خود فرورفته بود و از همسرش میشنید که باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند.[13].این فراز از سخنان شهبانو بیانگر این بود وی قلباً راضی به این کار نبوده و از مردم به خاطر وضعیت پیش آمده شرمگین میشده است.
علیاصغر حکمت یکی از سرشناسترین چهرههایی که خود در آفرینش کشف حجاب فعال بود در مورد تبعات منفی این واقعه مینویسد: «بلافاصله بعد از مراسم 17 دی در تهران دو امر پیش آمد که یکی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلومالحال به کافهها و رقاصه خانهها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران و فرمانداریها و بخشداریها در شهرها و قصبات مملکت برحسب دستور وزارت کشور به زنان بیخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب میکردند حتی چادر و نقاب آنها را پاره میکردند. این هر دو پیش آمد در طبقات اواسط الناس و متعصب بسیار تأثیر سوء نمود....»[14]
در کتاب «خاطرات صدر الاشراف» نیز در این خصوص آمده است: «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمیدادند... بعضی از مأمورین... زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده، پاره پاره میکردند و اگر زن فرار میکرد او را تا توی خانهاش تعقب میکردند و به این هم اکتفا نکرده، اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده... من این حرکات وحشیانه مأمورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم ولی در محلات که بهتر از همه جا اطلاع از اوضاع داشتند این قبیل اقدامات... زیاد واقع شده بود...»[15] هدایت در این باره مینویسد: «پلیس دستور یافت روسری از سر زنها بکشد، روسری ها پاره شد و اگر ارزش داشت تصاحب، مدتی زد و خورد بین پلیس و زنها دوام داشت».[16]
وقتی منابع دولتی و عوامل مؤثر حکومت به این صراحت از مقاومت اجتماعی سخن میگویند معلوم می شود که این مقاومت ابعاد بسیار وسیعتری داشته است. درست پس از اعلام ضرورت کشف حجاب، مأمورین شهربانی تعرض وسیعی را به حریم خانوادهها آغاز کردند. و در کوچه و برزن و خیابان به زور با باطوم چادرها را از سر زنان برگرفتند. اگر ساده اندیشانه بپذیریم که کشف حجاب خود تمدن بود و یا راه را به سوی متمدن شدن جامعه میگشود، نمیتوانیم این حقیقت را نادیده بگیریم که هیچ رشد و تمدنی را نمیتوان و نباید به زور چماق حکومت به جامعه تحمیل کرد. آیا گسترش تمدن با عفت منافاتی دارد؟ هدایت یک اجتماع به سوی تمدن نه تنها نیاز به زور و فشار ندارد، بلکه به دلیل هماهنگی با طبیعت انسانی، بدون هیچ اجباری و فقط در پرتو مدیریت با شعور سیاسی جامعه به سرعت قابل حصول هست. رضاشاه چگونه میتوانست با رفع حجاب، تغییر لباس و گذاشتن کلاه شاپو آن هم به زور چماق مبلغ و مدعی تمدن حقیقی باشد.[17]
او اگر به راستی به رشد و اعتلای جامعه ایران آن روز میاندیشید و سیاست فرهنگیاش به معنی نابود کردن ارزشهای اسلامی ـ ملی نبود، میباید زمینههای گسترش کار و تلاش و توسعه اقتصادی را با بسط و گسترش صنعت و فنآوری و سایر فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی پدید میآورد تا جامعه در پرتو آنها راه به سوی اعتلای تمدنی بگشاید.[18]
تهاجم فرهنگی و کشف حجاب
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که مقدمات تهاجم فرهنگی در ایران در دوران سلطه قاجار آغاز شده و مسئله «کشف حجاب» را در راستای تهاجم فرهنگی غرب باید مورد بررسی قرار داد. این تهاجم در زمان رضاشاه با قلدری و در زمان محمدرضا شاه با خدعه، نیرنگ و تبلیغات مسموم کننده انجام گرفت. کشف حجاب نبایستی امری ساده و کوچک تلقی گردد. باید آن را بسان کلیدی دانست که با قرار گرفتن در دست غرب به راحتی درهای بسته ملت به روی اجنبی را باز میکرد، فساد، فحشا و مواد مخدر را در جامعه رواج میداد. منابع انسانی و ثروتهای این ملت به چپاول و غارت غربی ها میرفت. آنها که در زمان ناصرالدین قرار داد فروش انحصاری توتون و تنباکو را نتوانستند به ملت ایران تحمیل کنند. اما در قضیه کشف حجاب موفق شدند این شکست را جبران نمایند و این نشد مگر در سایه تزلزل در دین و اصول و مبانی اسلامی در میان مردم و جدا نمودن آنان از علما و روحانیت و ایجاد اختلاف، دو دستگی و انحراف در مراکز و حوزههای علمی و دینی. پس باید به خوبی دشمنان را شناخت و از انگیزههایشان آگاه شد.
بیتردید در کشف حجاب برای استکبار منافع بسیاری وجود داشته، استکبار در هر کشور اسلامی که نفوذ کرده از نخستین اقداماتش کشف حجاب بوده، چنانچه فرانسه در الجزایر به همین اقدام دست زد. مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در بخشی از خاطرات خود آنجا که نقاط قوت مسلمانها را بر میشمارد به مورد حجاب اشاره میکند و میگوید: «زنان آنان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میان شان ممکن نیست». وی به اقداماتی که جهت از بین بردن نقاط قوت مسلمین از سوی دولت انگلستان طرحریزی شده بود نیز اشاره میکند و مینویسد: «باید زنان مسلمان را فریب داد و از زیر چادر و عبا بیرون کشید...» همفر در ادامه، نیات پلید خود را چنین برملا میکند: «پس از آنکه زنان را از چادر بیرون آوردیم باید جوانان را تحریک کنیم که دنبال آنها بیفتند تا در میان مسلمانان فساد رواج یابد و برای پیشبرد این نقشه لازم است اول زنان غیرمسلمان را از حجاب بیرون آوریم تا زنان مسلمان از آنها یاد بگیرند».
امروزه تهاجم فرهنگی ابعاد بسیار متنوع، پیچیده و سازمان یافتهای به خود گرفته که مسئله کشف حجاب در این تهاجم به طور مستقیم مطرح نمیشود. لکن یک نتیجه کلی از آن گرفته میشود و آن شکستن حریم بین زن و مرد و کشاندن آنها به التذاد جنسی حرام و نامشروع است و امالفساد همین جاست. برداشتن حفاظ و حجاب بین زن و مرد و از بین بردن حیا و عفت مقدمهای است برای تباهی نیروهای انسانی و چپاول ملتها، لذا طرح مسئله کشف حجاب دو فایده بزرگ را در بر خواهد داشت: فایده اول عبرت گرفتن از تاریخ که به قول امام راحل عظیم الشأن تاریخ معلم انسانهاست. فایدهی دوم، فهم این نکته که این توطئه و این حلقه از تهاجم فرهنگی خاتمه نیافته و دشمن همچنان درصدد است تا با بهرهگیری از شیوه های جدید به نتایج کشف حجاب دست یابد.[19]
پیشینه کشف حجاب در تاریخ معاصر
یکی از هزاران فتنه مهم فرقه استعمار ساخته بهاییت، فتنه قرهالعین بود. وی پس از جذب شدن به بهائیت شوهر خود را با سه فرزند رها کرد و به تبلیغ این فرقه ضاله پرداخت. علت جذب وی به «باب» نه از جهت فکری بلکه به شهوت پرستیاش بود. خاندان او خاندان عفت، زهد و قناعت بودند و در چنین محیطی وسایل عیش و عشرت برای او مهیا نبود و برای رهایی از این قید و بند به حزبی ملحق شد که به هیچ نظم و قاعدهای پایبند نبود. لذا قرهالعین به «بابیان» که دارای مرام اشتراک جنسی بودند پیوست و نخستین نغمههای شوم بیحجابی زنان را سر داد و خود را به عنوان نخستین زن بیحجاب در تاریخ معاصر مطرح کرد.
وی نه تنها در مجامع بیحجاب ظاهر میشد و تبلیغ بهاییت میکرد، بلکه بدون هیچ واهمهای عقاید و پندارهای سخیف بهاییت را در مورد مرام اشتراک جنسی شرح میداد و به حضار بشارت میداد که از این پس نه تنها زنان، آزاد و رها میتوانند در مجامع و اجتماعات حضور یابند بلکه یک زن میتواند با چند مرد زندگی زناشویی داشته باشد. بنابراین وی را باید از جمله نخستین زنانی دانست که در تاریخ معاصر (در زمان زمامداری ناصرالدین شاه) پوشش از سر و تن برگرفت و سنگ بنای بیحجابی را در جامعه اسلامی ایران بر جا گذاشت. بعد از اعدام اوـ- بدلیل تکفیرش از سوی علما و شرکت در توطئه ترور نافرجام ناصرالدین شاه-ـ این قضیه خاتمه نیافت و در چارچوب برنامه ذکر شده، از طرف انجمنهای فراماسونری و غرب زدگان دنبال شد و رضاشاه مجری و تکمیل کننده آن گردید.
در این راستا در کشورهای اسلامی چون: مصر، الجزایر، ترکیه و افغانستان و... نیز حرکتهایی صورت گرفت. در مصر نخستین حرکتی که به عنوان آزادی زنان صورت گرفت در اواخر سلطنت «اسماعیل پاشا» بود. وی برای اینکه بتواند ملت خود را به شاهراه تمدن برساند!!! متوسل به افکار غربیها شد و قلم به دستان مزدوری در اطراف وی به نوشتن کتب و مقالات پرداختند. از جمله آنها «قاسمبیگ امین» بود که جمله «شرط هر تحولی رفع حجاب است» از اوست. در الجزایر، نیروهای اشغالگر فرانسوی مبارزه فراگیری علیه حجاب به ویژه چادر شروع کردند. مردم استعمار زده مبارزه منفی خود را بر علیه این اقدامات آغاز کردند. در ترکیه «مصطفی کمال پاشا» که بعدها «آتاترک» لقب یافت، پس از شکست پادشاه عثمانی دست به اسلامزدایی زد و دستور داد زنها کشف حجاب کنند و مردان تغییر کلاه به سبک اروپایی بدهند.
در افغانستان نیز «امانالله خان»- پادشاه این کشور- پس از بازگشت از سفر اروپا به اقدامات خود بر علیه حجاب شدت بخشید و انجمن حمایت از نسوان تشکیل داد که تبلیغ بیحجابی را در سر لوحه کارهایش قرار داده بود. امانالله با زنش از ایران دیدن کردند، بیحجابی ملکه در افکار عمومی ایران اثر بدی گذاشت که پس از بازگشت پادشاه به کشورش مردم بر سر تغییر کلاه و کشف حجاب علیه او قیام کرده و از سلطنت عزلش کردند.
در کشور ما نیز همچنان که گفته شد با حرکتهای سخیف قرهالعین جرقه این پدیده شوم زده شد و به طور تدریجی ادامه پیدا کرد.
فساد پادشاهان قاجار و گرایش آنها به مظاهر تمدن غربی موجب بسط و گسترش آن شد. ناصرالدین شاه با سفر به مسکو ضمن دیدار از نقاط دیدنی این شهر به تئاتر کارولین میرود، لباس بالرینها توجه وی را جلب میکند. وی در برگشت به ایران دستور میدهد زنان حرم از این نوع لباس بپوشند، این عمل موجب تغییراتی در لباس زنان جامعه ایران شد ولی این تغییر و تحولات خیلی محدود بود. وضع به همین منوال ادامه داشت تا زمامداری رضاخان فرا رسید. وی که متعهد به اجرای سیاستهای استعمار بود، پس از تاجگذاری به حمایت از کانونها و انجمنها پرداخت. این مراکز محل مناسبی برای تبلیغ بیحجابی بودند، در سالهای 1305 و 1314 «جمعیت بیداری نسوان» و «کانون بانوان» تأسیس شدند. ریاست کانون همچنان که پیشتر اشاره رفت با صدیقه دولتآبادی بود، وی از جمله زنانی بود که چند سال قبل از کشف حجاب رسمی، بیحجاب از منزل خارج میشده است. در این ایام جراید کشور در مراقبت شدید اداره سانسور شهربانی قرار داشتند و مدیران آنها وابسته به حکومت و فراماسونری بودند و با ارائه مقالات و عکسهای زنان بیحجاب زمینه های فساد را مهیا میکردند.[20]
مهمترین زمینه کشف حجاب و تغییر لباس مردان در سالهای 1304 و 1307 و 1314 بود. استعمار به خوبی میدانست که مردان نسبت به پوشش زنان خود اهمیت زیادی قائل میشوند و یکباره به کشف حجاب تن نمیدهند و فشار بدون تهیه مقدمات همان نتیجهای را خواهد داد که در افغانستان بر سر اماناللهخان آمد، لذا مقامات حکومتی بهتر آن دیدند که از تغییر لباس مردان شروع کنند تا از این رهگذر ذهن جامعه را نسبت به تغییرات عمده که جزء آداب و سنتهای اجتماعی به شمار میرفت آماده سازند، چرا که مردان بر سر وضع خود و نوع لباس و کلاه... کمتر حساسیت به خرج میدهند و این تغییر را بعد از کمی فشار خواهند پذیرفت و این نخستین رخنه در دگرگونی ارزشهای سنتی و ملی بود و هم چنین با این شیوه میتوانستند عکسالعمل مردم را محک بزنند.
با توجه به اینکه برای متخلفین از تغییر لباس، جریمه نقدی و حبس مقرر کرده بودند. این خود نوعی فشار بود لذا ابتدا اجبار به تغییر لباس و کلاه را در ادارات اجرا و سپس به صورت عمومی آن را الزامی نمودند تا در فاصله بین دو اجبار والزام عکسالعملها را ارزیابی کرده و نتایج حاصله را استخراج کنند. بدیهی بود در صورتی که واکنشها عادی بود بیانگر تغییر تفکر در فرهنگ جامعه به شمار میآمد زیرا مسئله لباس، شکل و نوع آن یک مسئله سطحی و ساده نیست بلکه کسی لباس خود را تغییر میدهد که پیش از آن نوع تفکر و فرهنگ خود را تغییر داده باشد. بالاخره حکومت وابسته پهلوی با تغییر کلاه پهلوی به شاپو، دگرگونی مورد نظرش را به اجرا گذاشت و زمینه را برای کشف حجاب فراهم نمود تا این که در 17 دیماه 1314 رضاشاه به همراه ملکه و شمس و اشرف به دانشسرای مقدماتی رفتند. همسر و دخترانش بدون حجاب در آنجا ظاهر شدند.
از آن روز به بعد فجایع این اقدام ضد اسلامی و ملی در شکلهای مختلف آغاز شد و همه نیروهای امنیتی و نظامی برای اجرای آن بسیج شدند.
شاید برخی بر این باور باشند که تغییر لباس و کشف حجاب امری ساده و سطحی بوده است. این گمان ناشی از عدم شناخت عظمت وجودی زن و مرد و تفاوتهای آن دو میباشد. منتسکیو نویسنده نامدار فرانسوی ضمن اشاره به این تفاوتها بر لزوم حفظ حیا و حجاب تأکید کرده و میگوید: «قوانین طبیعت حکم میکند زن خوددار باشد. زیرا مرد با تهور آفریده شده است و زن نیروی خودداری بیشتری دارد. بنابراین تضاد بین آنها را میتوان با حجاب از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معقتدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».[21]
همچنانکه گفته شد تغییر لباس در زنان و مردان ناشی از تغییر فرهنگ و عقیده شخصی است، گرچه در ابتدای سیطره رضاخان این امر با زور سر نیزه تا حدودی در جامعه پیاده شد ولی «خو» دادن مردم به آن و پذیرش تدریجی از سوی مردم موجب ایجاد نوعی تفکر در خصوص فرهنگ و عقیده گردید. آیا استعمار و عامل آن رضاشاه در این مبارزه پیروز شدند؟ و با برگرفتن حجاب از سر و تن زنها و گذاشتن و پوشاندن کلاه و لباس اروپایی بر سر و تن مردمان توانستند نور عشق به اسلام را از تن و روح ملت بزدایند؟
ملت و روحانیت در این مبارزه بی امان حماسههایی خلق کردند که نمونههای آن را در مبارزه آنها با حکومت محمدرضا پهلوی میتوان سراغ گرفت، قیام مسجد گوهرشاد و کشته شدن هزاران نفر از مردم و روحانیت و تبعید و زندانی شدن جمع کثیری از آنها نقطه اوج این مبارزات بود. از آن واقعه جانگداز تا سقوط پهلوی دوم این مبارزه همچنان ادامه داشت تا اینکه خداوند متعال پاداش این مبارزات و از جان گذشتگیها را پیروزی انقلاب اسلامی که از بینظیرترین انقلابهای تاریخ بود، قرار داد و همچنین مقدمه ای برای ظهور مهدی موعود(عج) .[22]
پی نوشت ها:
[1]- صحیفه نور، ج18، ص262
[2]- صحیفه امام، ج7، صص331-332
[*]- بیانات حضرت آیت الله خامنهای در خصوص تهاجم فرهنگی دشمن علیه ملت ایران
[3]- حکایت کشف حجاب، ج1، تهران، موسسهی فرهنگی قدر ولایت، 1381، صص 7 و 5
[4]- جعفریان رسول، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، صص 12-9
[5]- مرتضی، جعفری و همکاران، واقعه کشف حجاب، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1371، ص 7
[6]- همان، صص 10-8
[7]- همان، ص 15
[8]- همان، ص 19
[9]- همان، ص 18
[10]- همان، صص 21-20
[11]- همان، ص 21
[12]- همان، صص 23-22
[13]- Http://www.khabaronline.ir/new-34220.aspx
[14]- جعفری، پیشین، صص 24-23
[15]- همان، صص 25-24
[16]- همان، ص 25
[17]- همان، صص 26-25
[18]- همان، ص 26
[19]- حکایت کشف حجاب، ج1، واحد تحقیقات مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، تهران، مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، 1373، صص 7، 13 و 14
[20]- مهستی، ابوذرجمهری و همکاران، نشست تخصصی کشف حجاب، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، 1384، صص 136-140
[21]- همان، ص 142
پایان پیام/
نظر شما